به گزارش شهرآرانیوز، نوشتن برای نوجوانان، نه تنها فعالیتی ادبی، بلکه تلاشی فرهنگی و اجتماعیست؛ چراکه مخاطب این گروه سنی در مرحلهای حساس از زندگی قرار دارد؛ جایی میان کودکی و بزرگسالی، سرشار از تردید، پرسش و میل به کشف. نوجوان امروزی با نسلهای گذشته تفاوتهای بنیادینی دارد؛ او با سرعتِ تصویر، گرافیک، بازیهای ویدئویی و ارتباطات لحظهای رشد کرده و در نتیجه، صبر و الگوی دریافت محتوای او با گذشته یکسان نیست. در چنین شرایطی، داستان برای نوجوان نمیتواند صرفاً ابزاری برای انتقال پیامهای اخلاقی یا تکرار کلیشههای آشنا باشد. قهرمانِ بدون نقص یا روایتهای خطی و قابلپیشبینی دیگر برای او جذاب نیستند. نوجوان امروز از ادبیات انتظار دارد تا تصویری صادقانه از خود و جهان اطرافش ارائه دهد؛ جهانی که در آن اضطراب آینده، تنهایی مجازی، تضاد ارزشها و چالشهای هویتی، بخشی جداییناپذیر از تجربه زیستهاش هستند. از این روست که رقابت با رسانههای نوین و فضای مجازی الزاماتی تازه بر دوش نویسنده میگذارد؛ از جمله پرداخت موجز، ریتم تند، فصلهای کوتاه، روایتهای تعاملی و حتی بهرهگیری از فرمهای بصری. نوجوان امروز کتاب را نه بهعنوان نصیحتنامه، بلکه بهمثابه آینهای میخواهد که بتواند در آن، بیقضاوت، ترسها، تردیدها، آرزوها و حتی اشتباهات خود را بازشناسی کند. در گفتوگویی که در ادامه میخوانید، بهاره قانعنیا یکی از نویسندگان فعال در حوزه ادبیات نوجوان از تجربه زیسته خود و دغدغههایش برای نوشتن در این حوزه سخن گفته است؛ گفتوگویی که میکوشد گوشهای از پیچیدگیها، چالشها و ظرفیتهای این نوع ادبی را روشنتر کند.
بهاره قانعنیا، با اشاره به حساس بودن مخاطب نوجوان نسبت به کودک میگوید: نوجوان در برزخی میان کودکی و بزرگسالی قرار دارد و در فعالیتهای فرهنگی به دنبال هویتیابی است. کودک با تخیل محض و کنجکاوی سادهانگارانه کتاب را همراهی میکند، اما نوجوان انتظار دارد دنیایش را بهصورت شفاف و واقعی نه به شکل شعارگونه و اخلاقمدار بفهمد.
او درباره ویژگیهای قهرمان داستان برای نوجوانان توضیح میدهد: نوجوان از شخصیتهایی که تظاهر به کاملبودن دارند، بیزار است، اما اگر قهرمان داستان اشتباه کند و عواقب آن را بپذیرد، مانند مشکلات رابطه با دوستان یا خانواده، نوجوان با او ارتباط عمیق برقرار کرده و باورش میکند.
این داستاننویس حوزه ادبیات کودک و نوجوان، درباره وضعیت ادبیات نوجوان در ایران بیان میکند: خوشبختانه ادبیات امروز تا حدی توانسته خود را به دنیای نوجوانها نزدیک کند، اما این امر بیشتر در کتابهای ترجمه دیده میشود تا کتابهای داخلی.
قانعنیا ادامه میدهد: این اتفاق شاید ریشه در این باور داشته باشد که برخی از کتابهای وطنی ما بازتابی از گذشته هستند؛ مثلاً هنوز با کلیشههای نوجوان درسخوانِ بیدغدغه یا شرور یکبعدی روبهرو هستیم، در حالی که نوجوان امروز درگیر اضطراب آینده، تنهایی مجازی و تضاد ارزشهاست.
او با اشاره به آثار ارزشمند ایرانی تأکید میکند: آثار خوبی مثل رمان «هستی» از فرهاد حسنزاده یا «روح عزیز» از مینو کریمزاده وجود دارد که نشان دادهاند اگر نویسنده صداقت داشته باشد، نوجوان حتی با موضوعات بهظاهر سنگین مانند جنگ، طلاق یا بیماری والدین هم ارتباط میگیرد.
این نویسنده درباره ویژگیهای مورد علاقه نوجوانان در روایت، زبان و موضوع آثار ادبی ادامه میدهد: نوجوانان اصولاً ساختارهای غیرخطی مانند فلشبک یا راوی چندگانه را جذابتر میدانند. آنها ترکیب زبان معیار و ساده را میپسندند؛ زبانی که نه سطحی باشد و نه مصنوعی، و استفاده از طنز تلخ نیز برایشان جلب توجه میکند.
قانعنیا اضافه میکند: نوجوانان بیشتر به دنبال کشف حقیقت جهان و پرداختن به مسائل اجتماعی زندگی مدرن هستند و موضوعاتی مانند رازهای خانوادگی، دروغ بزرگسالان و طغیان کنترلشده و شورش علیه بیعدالتی در مدرسه، برای آنها اهمیت ویژهای دارد.
او درباره تأثیر رقابت ادبیات نوجوان با جهان مدرن توضیح میدهد: بازیهای موبایلی و ویدئویی به نوجوان یاد دادهاند که قهرمان فعال باشد، نه صرفاً تماشاگر. بنابراین، داستانها باید گونهای از تعامل را با مخاطب نوجوان ایجاد کنند؛ مانند پایانهای باز یا امکان انتخاب شخصیت توسط خواننده، مانند کتابهای «خودت انتخاب کن».
این داستاننویس حوزه ادبیات کودک و نوجوان با اشاره به تغییرات فضای مجازی ادامه میدهد: در عصر قدرتنمایی فضای مجازی باید بپذیریم که نوجوان امروز «کوتاهخوان» شده است. استفاده از فصلهای کوتاه، دیالوگهای فشرده و تصاویر موجز و جذاب مانند رمانهای گرافیکی میتواند رقیب خوبی برای اسکرولکردن باشد.
قانعنیا اضافه میکند: تجربه شیرین و رنگارنگ تعامل هرروزه با نوجوانها به من ثابت کرده که بچههای امروز کتاب را صرفاً بهعنوان یک نصیحت مکتوب نمیخواهند، بلکه آن را بهعنوان یک آینه میخواهند؛ آینهای که در آن ترسها، آرزوها و حتی زشتیهایشان را بدون قضاوت ببینند، با آنها روبهرو شوند و به کمک همذاتپنداری، مسائل و مشکلاتشان را حل کنند. اگر بتوانیم این صداقت را در قصههایمان حفظ کنیم، حتی در عصر دیجیتال هم مخاطبمان را از دست نخواهیم داد.