سمیرا سجادی، تیرانداز حرفهای تیر و کمان استان را که یک دوره عضو تیم ملی بوده و هر سال نیز در مسابقات قهرمانی و لیگ کشوری حضور دارد و مقامهایی نیز میآورد این روزها میتوان در مجموعه بزرگ ورزشی متعلق به سازمان جهاد کشاورزی در ابتدای بولوار حجاب پیدا کرد.
الهام ظریفیان| شهرآرانیوز؛ سمیرا سجادی، تیرانداز حرفهای تیر و کمان استان را که یک دوره عضو تیم ملی بوده و هر سال نیز در مسابقات قهرمانی و لیگ کشوری حضور دارد و مقامهایی نیز میآورد این روزها میتوان در مجموعه بزرگ ورزشی متعلق به سازمان جهاد کشاورزی در ابتدای بولوار حجاب پیدا کرد.
او و زهره ابراهیمی، دوست همتیمیاش، بخشی از محوطه سرسبز این مجموعه را تحویل گرفتهاند که هم بتوانند هر روز در آن تمرین کنند و هم با تجهیز آن دورههای آموزشی را برای این سازمان راهاندازی کنند. سمیرا میگوید: «دوست نداریم کسی بفهمد ما اینجا را گرفتهایم، بعد از اتفاقاتی که برایمان افتاده اینجا برایمان مثل بهشت است. میترسیم بیایند اینجا را هم از ما بگیرند!»
سمیرا متولد ۱۹ اسفند ۶۹ است. خانواده سمیرا پیش از به دنیا آمدن او به قاسمآباد آمدند. در واقع او بچه محله رازی است. با اینکه پدرش نظامی بود؛ ولی هیچ کدام از اعضای خانوادهاش خشک و مقرراتی نیستند. همیشه شوخی و خنده بود و رابطهها گل و بلبل. لابد برای همین هم هست که آدم در همان لحظه اول میفهمد که «این دختر چقدر شاد و پرانرژی است!» از بچگی رشته تیراندازی با کمان را دوست داشت، اما اولویت اول خانوادهاش همیشه درس بود تا زمان کنکور. فردای روز کنکور سمیرا به مجموعه ورزشی آستان قدس رفت و در رشته تیراندازی با کمان ثبتنام کرد. از آن سال او هنوز کمان را زمین نگذاشته است. وقتی حرف میزند و دستهایش را تکان میدهد انگشت سبابه دست راستش را خم میکند. میگوید به دلیل سالها کار با کمان و کشیدن زه است. این گفتگو به صرف شربت آناناس، هوای تازه زیر سایه خنک درختان قدیمی و آموزش تیراندازی و پرتاب شش تیر به سمت هدف زرد رنگ از سوی من انجام شد (آخرین تیرم به مرز دایره زرد رسید!)
بعضیها فکر میکنند تیر و کمان ورزش خستهکنندهای است. واقعا اینطوری است؟
بله خیلیها فکر میکنند این رشته اصلا کالری نمیسوزاند. تصورشان این است که در تیر و کمان فقط یکجا میایستی تیر میزنی و کار خاصی انجام نمیدهی، ولی برخلاف تصور همه در این رشته باید از نظر روحی و روانی، تمرکز، ایستایی و قدرت بدنی در سطح بالایی از آمادگی باشید. من میدانستم که در تیر و کمان خیلی باید تلاش کرد. البته در همه ورزشها همینطوری است، ولی تیر و کمان یک چیز دیگر است. ضمن اینکه در این رشته باید صبر داشت. ورزشی نیست که با ۲ سال کار کردن به شما قهرمانی بدهد. در سطح استانی، شاید، ولی در سطح کشوری و جهانی، نه. باید صبر داشت، تمرینات را منظم انجام داد، مربی خوبی داشت. من اوایل اینها را میدانستم، ولی نه اینقدر کامل. بعد که واردش شدم، چون خیلی علاقه داشتم خیلی وقت میگذاشتم و کار میکردم. سال ۸۸ که آمدم، خیلی زود در مسابقات استانی شرکت کردم و سوم شدم. یک ماه بعد برای المپیاد کشوری اعزام شدم. مرحله اول المپیاد را هم قبول شدم؛ ولی در مرحله دوم حذف شدم. استارت اینکه بخواهم به صورت جدی در زمینه قهرمانی و حرفهای کار کنم از همانجا خورد. مدرک مربیگریام را هم خیلی زود گرفتم.
بعد که به صورت جدی وارد تیر و کمان شدی، شرایط را همانطوری که تصور میکردی دیدی؟
همه آن چیزهایی که فکر میکردم درست بود. چیزی که در تیر و کمان باعث شد اذیت شوم یکی مسائل مالی بود، چون ورزشی است که هزینه زیادی دارد، بعد هم حاشیههایی که برایم پیش آمد. ولی من هیچ وقت چیز دیگری به جز تیر و کمان نمیدیدم. با وجود شرایط سختی که در این سالها داشتم، باز هم در این رشته ماندم.
چه حاشیههایی بود؟
چند وقت پیش من و خانم ابراهیمی مصاحبهای با یکی از روزنامهها و در آن انتقادهایی مطرح کردیم. واقعیت را گفتیم. بعد از آن خانم ابراهیمی پستی در اینستاگرام از شرایط ما گذاشت. در تیر و کمان دو فوم روی پایه باید بگذاریم که تیر رد نکند، چون خطرناک است و میتواند باعث مرگ کسی شود. خانم ابراهیمی در آن پست مدیر کل ورزش و جوانان استان را تگ کرد. نمیدانید چه داستانی سر آن پست برای ما ایجاد شد. حالا آن پست چی بود؟ خانم ابراهیمی که ویلچری است، یک سر فومها را روی پایش گذاشته بود و یک سر آنها را هم من گرفته بودم. این را استوری فرستاد ه بود و بعد هم پست کرده و در کپشن نوشته بود که: «کارگریاش را ما میکنیم و بعضی دوستان دیگر میآیند تجهیزات ما را میبرند و استفاده میکنند. این فومها خیلی سنگین هستند و یک نفر نمیتواند آنها را بلند کند.» به خاطر همین پست برای ما جلسه کمیته انضباطی تشکیل دادند و ما را بازخواست کردند.
بعدش چه شد؟ این اتفاق باعث محرومیتهایی برای شما شد؟
محرومیت که چه عرض کنم، حذف شدیم. کل مجموعه کوثر (برای مدتی) تعطیل شد و جای تمرینمان را گرفتند. به من گفتند: دوره شما دیگر تمام شده!
بچههایی که در حوزه قهرمانی کار میکنند هیچ توقعی ندارند جز اینکه فقط جا به ما بدهید و یک امکانات در حد پایه و فوم که تمرینمان را بکنیم. تیرانداز در روز کلی هزینه میکند. یک تیر من بشکند ۸۰۰ هزار تومان هزینه دارد. بعضی وقتها تیر از فوم رد میکند و به دیوار یا جدول میخورد و میشکند. یک ناک تیر بشکندکه معمولا وقتی تیر روی تیر میخورد این اتفاق میافتد، ۱۰ هزار تومان باید بابتش بدهم. (ناک روی تیر گذاشته میشود که بتوان تیر را روی زه گذاشت.) ما روزی دو سه ناک حتما میشکنیم؛ ولی باز هم بحث اینها نیست. بحث این است که ما ۷ ماه از تمرین دور بودیم. چون مکان را از ما گرفتند به بهانه اینکه گفتند امکانات ندارد.
اولین مواجههات با تیر و کمان چطور بود؟
خیلی خوب. یادم است روزهای اولی که میرفتم، مربیام خانم ناظری خیلی حمایتم کرد که توانستم بروم مسابقات استانی و المپیاد کشوری. مربیام بعدها به من گفت که من همانجا متوجه شدم که تو جزو کسانی هستی که در تیر و کمان میمانی. چون هر کسی در این رشته نمیماند. خیلیها میآیند آموزش میبینند و میروند.
چه در تو دیده بود که گفت آینده داری؟
من خیلی تلاش میکردم. تیر و کمان تلاش، صبر و حوصله خیلی زیاد میخواهد. من خیلی تلاش داشتم.
تلاش به روحیهات میخورد، ولی صبر نه!
آره (میخندد). من صبر را در تیر و کمان یاد گرفتم. اصلا صبر نداشتم. دوست داشتم زود قهرمان شوم و خوب تیر بزنم. تلاش میکردم؛ ولی اصلا صبر نداشتم. تیر و کمان صبر را به من یاد داد. خیلی سخت گذشت؛ اما به من یاد داد که هر چیزی الکی به دست نمیآید و باید برایش تلاش کنی و این تلاش هم زمانبر است.
تیر و کمان به غیر از اینکه صبرت را زیاد کرد چه تأثیر دیگری در زندگیات گذاشت؟
احساس من این است که الان انرژی، پول و وقتم را صرف یک کار مثبت میکنم. یک تفریح مثبت است. اهل نظر دادن نیستم؛ ولی بیشتر جوانهایی که الان اطراف خودم میبینم، خیلی درگیر فضای مجازی هستند. من واقعا وقت این را ندارم که درگیر فضای مجازی شوم. احساس میکنم زندگی مثبتی دارم. زندگیام را هدفدار کرده است. هدفم قهرمانی در تیروکمان و ادامه تحصیل است. اینکه هم درس بخوانی و هم ورزش را به صورت حرفهای انجام بدهی هم کنار خانواده باشی، سخت است؛ ولی شدنی است. بعضی مواقع ۲۴ ساعت برایم کم میآید و اینکه من مدرک مربیگری را هم دارم.
مربیگری درآمدش خوب است؟
راستش را بگویم نه، نسبت به وقتی که میگذاری خوب نیست. بارها از اطرافیانم شنیدهام که اگر این تلاش را جای دیگری به غیر از ورزش میگذاشتی واقعا ثمر داشت؛ ولی من ورزش را دوست دارم. به مرور زمان که در این رشته بالاتر آمدم فهمیدم زندگی ورزشی واقعاً با زندگی عادی فرق میکند. هنوز هم میگویم اگر میشد در شبانهروز فقط تیر بزنم این کار را میکردم. مثلاً وقتهایی که میروم تهران پیش مربیام، یا زمانی که در اردوی تیم ملی شرکت دارم در شرایط ایدهآلم قرار دارم یعنی از ۱۰ صبح تا ۸ شب سر تمرین هستم. زندگی حرفهای یک ورزشکار در تیر و کمان این است و این شیوه واقعا نتیجه میدهد.
اردوهای تیم ملی معمولاً چند روزه هستند؟
خیلی که بودجه داشته باشند ۱۰ تا ۲۰ روز. معمولا بچههایی که برای تیم ملی انتخاب میشوند در طول سال در اردو هستند. ۶ ماه اول مسابقات خارج از سالن و ۶ ماه دوم مسابقات داخل سالن برگزار میشود؛ بنابراین کسانی که تیراندازی خوبی داشته و از اعضای اصلی تیم باشند کل سال را در اردو هستند. من زمانی که کامپوند بودم به اردو دعوت شدم؛ ولی دانشجو بودم و نتوانستم ادامه بدهم، چون آنها تزشان این است که یا درس بخوان یا در اردو باش. البته این یک نظریه ثابت نیست رئیس قبلی فدراسیون میگفت شما تیرتان را بزنید من دانشگاهتان را درست میکنم. فقط بروید امتحان بدهید نمیخواهد بروید سر کلاس.
یعنی به خاطر درس نتوانستی اردوها را بروی؟
بله. هم به خاطر درس و هم به خاطر مسائل دیگر. وقتی هم که نروی دیگر به اردو دعوت نمیشوی. جالب بود به ما گفتند تاریخ امتحاناتتان را برای ما بنویسید تا شرایط شما را فراهم کنیم؛ ولی بعد دیگر خبری نشد. من نمیخواهم قضاوت کنم؛ اما به غیر از من بچههای دیگری هم بودند که رکوردهایشان خوب بود که آنها هم حذف شدند. من سال ۸۸ که تیر و کمان را شروع کردم سال ۹۲ وارد تیم ملی شدم. یک دوره بیشتر در اردو نبودم ۱۷ روز بود که متأسفانه مسابقات آن هم کنسل شد.
بعد از آن من درسم را تمام کردم و مسابقات را هم شرکت میکردم. هر سال در لیگ کشوری بودم. سال۹۲ من برای شهرداری شهر قدس در تهران تیر میزدم که در لیگ کشوری دوم شدیم. سال ۹۴ هم قهرمانی کشور بجنورد شرکت کردم و آنجا هم مقام دوم را آوردیم. سال ۹۶ از کامپوند تغییر رشته دادم که از آن موقع هم دارم به صورت جدی کار میکنم.
در مجموع رشته پرخرجی است؟
رشتهای پر خرج، ولی در عین حال جذاب است. هر جفت بازو الان (با دلار ۲۳ هزار تومان!) حدود ۲۰ میلیون تومان قیمت دارد. میتواند کم خرج هم باشد؛ ولی باید از آن حمایت کنند. این رشته با اینکه باستانی است و در دین ما به یادگیری آن توصیه شده، ولی فدراسیون آن در ایران نوپاست. فدراسیون تیر و کمان در ایران ۱۵ سال پیش تأسیس شد. قبل از آن، تیر و کمان زیر نظر فدراسیون تیراندازی بود یعنی ما فدراسیون جدا و بودجه جدایی نداشتیم. ۳، ۴ سال است که این رشته کمی شناخته شده است. فکر میکنم کمی که جا بیفتد شرایط بهتر شود. یعنی جدای از مسئولان خودمان باید تلاش کنیم که این رشته جا بیفتد.
چطور میشود که یک ورزشکار تیر و کمان بتواند حامی پیدا کند؟ چه شرایطی باید داشته باشد؟
اول اینکه باید شرایط قهرمانی را ثابت کنیم. اینکه در چه شهری باشی هم خیلی مهم است. مثلاً کرمان خیلی از ورزشکاران شهرش حمایت میکند؛ اما در شهر ما امکانات کم است.
حالا اینجا را چطور گرفتید؟
کار خدا بود. میگویند عدو شود سبب خیر گر خدا خواهد. من در دوران کرونا که پارکها بسته بود و آن هفت ماهی که مرخصی اجباری بودیم برای اینکه افت بدنی پیدا نکنم در مسیر اندیشه ۸ تا چهارراه مخابرات، کنار رودخانه که بهش میگویند کانال، هر روز میدویدم. دیدم که چنین فضایی هست، ولی هیچ وقت فکرش را نمیکردم که بیاییم اینجا. از طریق شورای اجتماعی محله با دکتر تیموریان (رئیس سازمان جهاد کشاورزی) آشنا شدم و خیلی امید نداشتم.
من همینجا باید یک تشکر ویژه از آقای هراتی (مسئول تربیت بدنی جهاد کشاورزی) و آقای پازوکی (مدیر مجموعه) کنم که به ما اجازه دادند اینجا تمرین کنیم. خودمان پایهها را خریدیم و فضا را تجهیز کردیم، در عوض ما قسمت آموزشی اینجا را راهاندازی میکنیم. یکی دو هفته است که استارت خورده است. تیر و کمان رشتهای است که در آن تماس فیزیکی بین فردی وجود ندارد. هرکسی وسایل خودش را دارد و راحت میتوان در دوران کرونا تمرین کرد؛ ولی هنوز هیچ تبلیغی نکردیم. حقیقتش میترسیم. واقعاً اگر من یک روزی تیر و کمان را بخواهم کنار بگذارم به خاطر همین مسائلش است.
از چی میترسید؟
هر کسی میآید اینجا را میبیند، میگوید چه فضای خوبی است! واقعاً هم چنین فضایی در مشهد نداریم. میترسم باز دوباره برایمان داستان درست کنند. من رفته بودم به یکی از سازمانها که برای تمرین زمین بگیرم. ۹۰ درصد کارها را هم انجام داده بودیم و بحث قرارداد بود که یک نفر زنگ زد به یکی از مسئولان رده بالای آن سازمان که: «زمین را به اینها ندهید، اینها اغتشاشگر هستند.» حالا آن بنده خدا، چون پدر من را میشناسد، زنگ زد و به من اطلاع داد. این بحث آبرو است. اگر آنها من را نمیشناختند، با خودشان چه میگفتند؟! بالاخره هم نتوانستیم آن زمین را بگیریم با اینکه شرایط خوبی داشت.
میخواهم فعلا با همین شرایط تمرین کنم، تا ببینم بعد چه پیش میآید.
این رشته برای دختران چطور است؟
عالی است. از نظر روانی هم خیلی کمک میکند. هم برای آقایان و هم برای خانمها فوقالعاده است.
نگاه اطرافیان به دختری که تیر و کمان کار میکند چطوری است؟
یک نگاه قدرتمندانه است. از نظر پوشش خیلی خوب است. در خیلی از رشتهها دخترها نمیتوانند به خاطر پوشش تا سطح خاصی بالاتر بروند. مثل شنا که نهایت میتوانند در مسابقات کشورهای اسلامی شرکت کنند، ولی تیر و کمان جزو معدود رشتههایی است که هیچ محدودیتی ندارد. حتی کنار یک آقا میایستی و تیر میزنی. یک تفریح سالم است و اعتماد به نفس دخترها را خیلی بالا میبرد؛ و به طور کلی چه برای خانمها و چه برای آقایان رشتهای است که باعث افزایش تمرکز میشود. من خودم که تیر و کمان کار میکنم احساس میکنم هر کاری را در دنیا میتوانم انجام دهم. تیر و کمان این اعتماد به نفس را، که میدانم واقعاً کاذب هم نیست، به من میدهد. کاری را که دوست داشته باشم و دلم بخواهد انجام بدهم و برایش وقت بگذارم، مطمئنم که از پسش برمیآیم. این را تیر و کمان به من داده است.
مثلاً چه کارهایی را فکر میکردی از پسش بر نمیآمدی و به کمک تیر و کمان توانستی انجام دهی؟
خیلی کارها. مثلاً خانمها معمولا اره کردن درخت را یک کار مردانه میدانند. من این کارها را دوست دارم و انجام میدهم. مثلاً درختی در خیابانمان خشک شده و شهرداری آن را انداخته بود و من با تبر و اره شکستمش.
یعنی تنه درخت را با تبر قطعه قطعه میکنی؟!
بله.
چرا این کار را میکنی؟!
خوب به درد «جوجه» میخورد... (میخندد).
یعنی کُنده درست میکنی؟
آره کُنده درست میکنم، برای مادرم پایه گل درست میکنم. یک بار داخل آن را خالی کردم و گلدان درست کردم و داخلش خاک ریختم.
دیگر چه کارهایی بلدی؟!
خیلی کارها بلدم، ولی دیگر نمیگویم، نمیخواهم توی چشم باشم! من به چشم اعتقاد دارم. فکر میکنم نصف شکستهای زندگیام به خاطر همین مسائل است! اینها کارهای کوچکش است، بزرگهایش را نمیگویم.
(ابراهیمی: بزرگهایش یکی همین است که جسارت میکنیم میرویم پیش مسئولان و رو در رو صحبتمان را میکنیم).
حرف دیگری هست که نگفته باشی؟
میخواهم تشکر کنم از همه کسانی که در این سالها به من کمک کردند. خانوادهام، مخصوصا مادرم که خیلی به ایشان بدهکارم. از آقای فتاحی هم تشکر میکنم که به ما پایه فوم دادند در صورتی که هیچ مدیر کلی تا الان این کار را نکرده بود.