با توجه به تجربه آخرین دور انتخابات مجلس شورای اسلامی در اسفند ۹۸ و کاهش مشارکت سیاسی مردم، این نگرانی بهطور جدی مطرح میشود که روند شکلگرفته در جریان انتخابات مجلس، به انتخابات ریاستجمهوری ۱۴۰۰ نیز راه پیدا کند. درواقع مسئله اساسی، امید و انتظار مردم از رأی دادن و پیامدهای آن است. هر حکومتی باید تمهیدات لازم را برای افزایش نشاط سیاسی و امید مردم بهمنظور افزایش مشارکت سیاسی آنان درنظر بگیرد. در این میان، موضوعی که در همه دورههای انتخابات ریاستجمهوری بسیار خودنمایی کرده و مورد بحث و گفتوگوی بسیاری از محافل سیاسی و غیرسیاسی بوده است، چگونگی حضور داوطلبان زن در این رقابت است؛ داوطلبانی که حتی با داشتن شرایط لازم و کافی، شانسی برای ورود به این رقابت نداشتهاند. با وجود برخی تلاشها در این مسیر، هیچگاه نام زنی بهعنوان نامزد ریاستجمهوری کشورمان مطرح نشده است. خدا رحمت کند شادروان اعظم طالقانی را که برای دفاع از این حق قانونی زنان، بهعنوان نامزد در انتخابات ریاستجمهوری ثبتنام میکرد، بدون آنکه شورای نگهبان ایشان را تایید کند. رعایت حقوق زنان در ابعاد مادی و معنوی، از موضوعهای مهمی است که اصل ۲۱ قانون اساسی، تامین آن را وظیفه دولت دانسته است و ازجمله این حقوق، حق انتخاب شدن است.
زنانِ دارای شرایط لازمِ نامزد شدن برای ریاستجمهوری، نیز حق دارند مانند مردان، برای تصدی مناصب سیاسی و اجتماعی، داوطلب شوند. با وجود همه بحثهایی که حقوقدانان و صاحبان آرا و اندیشه در حوزههای فقهی مطرح کردهاند، این موضوع را باید تصمیمگیرندگان نیز تأیید کنند تا امکان فعالیت زنان در این عرصه فراهم شود.
در آرمانهای انقلاب اسلامی و دیدگاههای امامخمینی (ره) بر ضرورت و الزام حضور سیاسیاجتماعی زنان بسیار تأکید شده است، اما متأسفانه با توجه به این تفسیر از قانون اساسی در این مورد، اصل مربوط به حضور زنان در انتخابات ریاستجمهوری بهدرستی بازتاب پیدا نکرده است. در گفتمان انقلاب اسلامی، زنان همیشه بهعنوان انسانهایی برابر و با توانمندی و استعدادهای انسانی مشابه و البته با نقشهای متفاوت در جامعه دیده شدهاند؛ رویکردی که انتظار میرفت در فضای قانونی و در شرایط اجرای قوانین پایین دستی برآمده از قانون اساسی نیز نمود پیدا کند. ضمن اینکه زنان بسیار اندکی در فضای مدیریتی عالی کشور بهعنوان وزیر یا معاون وزیر حضور پیدا کردهاند تا بتوانند مشمول چنین تعریفی باشند. در این زمینه نیز زنان تلاشهایی کردهاند و هیچگاه یأس و ناامیدی بر جامعه زنان سیاسی حاکم نبوده است. اما ورود به چنین رقابتی، موکول به دیدگاه سیاسی حاکم بر نهادهای برگزارکننده انتخابات است که وارد شدن زنان به این رقابت را سخت میکند. درواقع نمیتوان بدون درنظر گرفتن شرایط سیاسی حاکم بر جامعه، مستقل وارد بحث شد. شرایطی در روند جامعه پذیری و انتقال ارزشها که نهادهای آموزشی و پرورشی در آن نقش بسیار دارند. نکته مهم اینکه زنان در عرصه اقتصاد کشور سهم ناچیزی دارند. سهم زنان در سیاست، همان سهمی است که در اقتصاد دارند. تازمانیکه زنان در عرصههای اقتصادی سهم درخورتوجهی نداشته نباشند، این نارسایی به عرصه سیاست نیز انتقال پیدا میکند. زنان برای حضور در عرصه رقابتهای سیاسی، نیازمند پشتوانه اقتصادی هستند. نبود این پشتوانه سبب وابستگی زنان به مردان در تأیید آنها برای حضور در حوزه سیاست خواهد بود، با این حال نگرش درجۀدوم دیدن زنان، مرتب بازتولید میشود و این وظیفه زنان است که با خودآگاهی و باور به توانمندیها و حقوق انسانی خود، در ترویج و افزایش آگاهی درباره این موضوع، تغییرهای لازم را ایجاد کنند. زنان باید در عالم سیاست واقعگرا باشند. واقعیت این است که در عرصه سیاست و مبارزات سیاسی، هیچ فرش قرمزی برای زنان پهن نخواهد شد. البته مفهوم این موضوع، بیعملی، ناامید شدن و دست کشیدن از تلاش نیست. بدون تردید زنان برای ارتقای توانمندیهای خود در حوزه سیاست باید تلاش کنند. این کار میتواند با کمک احزاب و جریانهای سیاسی که نگاه انسانی به زنان و حمایت از حقوق آنها دارند، آغاز شود. عرصه سیاست، عرصهای نیست که فرصتها را تقدیم کسی کند، بلکه باید با تلاش و پشتکار خستگیناپذیر در این زمینه و برپایه موازین قانونی، این امید را ترویج کرد و به نتیجه بخشی آن ایمان داشت.