یکی از کودکان بااستعداد شهرمان، هستی جعفری است که ۵۰ داستان نوشته و ۲ کتاب به چاپ رسانده است. برای آشنایی بیشتر با او، این گفتگو را بخوانید.
طیّبه ثابت | شهرآرانیوز - هر کتاب برای خودش جهانی دارد و این نویسندهها هستند که ما را بی هیچ زحمت و تحمّل خطری، به آن سرزمینهای رؤیایی و شگفت انگیز میبرند. کمی به کتابهایی که خوانده اید فکر کنید. بله، درست فهمیدید! انگار نویسندها از سرزمینهایی سحرآمیز دور و ناشناخته آمده اند تا ما تنها نباشیم و در جادههای داستانی، با آدمها و اتّفاقهایی آشنا شویم که سالها در یادمان خواهند ماند.
اگر میخواهید بدانید که نویسندهها چطور زندگی میکنند، باید بدانید که نگاه کردن آنها با بقیّه فرق میکند. یعنی با بی تفاوتی از کنار هر اتّفاق یا آدمها رد نمیشوند. آنها عاشق فکرکردن اند. ساعتها مطالعه آنها را بی حوصله نمیکند و از نوشتن و نوشتن هرگز خسته نمیشوند.
ممکن است فکر کنید نویسندهها همیشه از میان آدم بزرگها هستند، امّا این طور نیست. بعضی از کودکان علاقهمند و بااستعداد هستند که علاقه شان به نویسندگی باعث شده است بیش از همهی هم سنّ و سال هایشان کتابهای داستانی بخوانند و دفترهایشان را پر از داستان کنند.
یکی از این کودکان بااستعداد شهرمان، هستی جعفری است که ۵۰ داستان نوشته و ۲ کتاب به چاپ رسانده است. برای آشنایی بیشتر با او، این گفتگو را بخوانید.
لطفاً خودت را برای بچّهها بیشتر معرّفی کن.
من هستی جعفری هستم، ده ساله، دانش آموز کلاس ۴ مدرسه شهدای فرهنگی.
از چه زمانی متوجّه شدی که به دنیای نویسندگی وارد شده ای؟
از ۲ سال پیش، وقتی که هشت ساله بودم، انشایم در مدرسه اوّل شد. معلّم انشایم مرا تشویق کرد و از همان روز، هرروز مینویسم و با داستان هایم زندگی میکنم.
چرا این قدر به نویسندگی و مطالعه علاقهمند هستی؟
چون نوشتن به من احساس آرامش میدهد. وقتی داستان مینویسم، از خودم راضی هستم. نوشتن فکر من را باز میکند و به نظر من، هیچ نویسندهای نیست که با وجود کتاب، قلم و نوشتن، احساس تنهایی کند و رنج بکشد.
درآینده میخواهی چه حرفه یا شغلی داشته باشی؟
دوست دارم دامپزشک شوم.
در تعطیلات تابستانی مشغول چه فعّالیّتهایی هست؟
مشغول نوشتن داستان هایم هستم. قسمتی از روز مطالعه میکنم. در کارهای خانه هم به مادرم کمک میکنم. بعدش نقّاشی میکشم.
در نقّاشی هم موفّقیّتی به دست آوردی؟
بله، در مسابقات نقّاشی سال ۹۸ در رشته نقّاشی با تکنیک زغال جزو برگزیدگان استانی شدم.
آیا نویسندهها هم آرزو دارند؟
بله، خیلی بیشتر!
بزرگترین آرزویت چیست؟
بتوانم کاری کنم که طبیعت و حیوانات حفظ شوند.
نوشتههای کدام نویسندهها را بیشتر قبول داری؟
از ایرانیها شهرام شفیعی و از خارجیها روت دال.
برای بچّههایی که علاقهمند هستند نویسنده شوند، امّا نمیدانند چطور شروع کنند چه پیشنهادی داری؟
به آنها میگویم نویسنده شدن آسان است به شرط اینکه استعداد و حسّ و حال نویسندگی داشته باشند. نباید به خودشان سخت بگیرند. کم کم شروع کنند و بعد، داستانهای کوتاه بنویسند. کتاب هم زیاد بخوانند تا واژهها و جملات زیادی بلد باشند بنویسند.
وقتهایی که داستان نمینویسی، معمولاً مشغول چه کاری میشوی؟
به خیلی چیزها فکر میکنم که ذهنم را پر میکنند. به آینده ام فکر میکنم و به هدف هایم که بعضی هایشان آرزویم هستند، به کارهایی که باید بکنم.
یکی از خاطرات جالبت را از دنیای نوشتن برای ما تعریف میکنی؟
وقتی کتاب «اسبهای رؤیایی» را نوشتم، در مراسم سر صف مدرسه، مدیر مدرسه مان به من یک کتاب هدیه داد. آن هدیه برایم خیلی ارزشمند و آن روز خیلی زیبا و برایم به یادماندنی است. آن کتاب بهترین یادگاری من است.