امیرمنصور رحیمیان/شهرآرانیوز - قصه فلسطین و اهالیاش، قصهای است پر آب چشم. مردمی که محکوم به زندگی در غربتاند و دلیلش را باید در کوتاهی نیاکانشان و بی لیاقتی سردمدارانشان و یا خدعه انگلیسها و وقاحت آمریکاییها جستوجو کرد. هر کدام را دوست دارید باور کنید. چون هر دو باهم این بلا را سر مردم باستانی، اصیل و باریشه فلسطین آوردند. این مملکت -فلسطین- انگار گوشت قربانی است که هر غولتشنگی که از راه رسیده، تکهای از آن را به نیشتر و خنجر بریده و به یهودیان داده است.
آخرینبار را تعریف کنم یا اولین بار را؟ داستان چشمداشت این قوم خیرهسر به سرزمین سرسبز و بکر فلسطین آنقدر طولانی است که بخشی از آن تبدیل به افسانه شده است. بگذارید همین اول ماجرا مطلبی را روشن کنم. این نوشته یک بررسی تاریخی، سیاسی و ژئوپولیتیک نیست. این نوشته قرار است، درباره هنر فلسطین و بازخورد غصه یک فوج آدم دیگر، در مورد فلسطین باشد. ولی مگر میشود با ندانستن عقبه یک ملت، به هنر و تولید فرهنگش نگاهی کرد؟ اصلا افسانهها، داستانها، شعرها، نقاشیها، موسیقی و... یک ملت برمیگردد به پیشینه تاریخیشان و تاریخ فلسطین، همه خون، درد و غصب است. تصویر هنرمندان دیگر ممالک هم بر همین اساس شکل میگیرد. بر اساس قضاوت هنرمند در مورد تاریخچه یک سرزمین و زندگی اکنون یک ملت، اثری خلق میشود که میتواند تاثیرگذار باشد. برای همین اصرار دارم گوشههایی از تاریخ و شکل پاره پاره شدن قلب یک قوم را توضیح بدهم. قومی که هرچند از نظر فرقه، زبان و فرهنگ از ما دورند، ولی انگار گوشههایی از خودمان هستند. پدران، مادران، برادران، خواهران و کودکان ما هستند که در آن طرف جهان اشک میریزند و خون را با گوشه چپیههایشان پاک میکنند. جنگهای سال ۱۹۴۸، نبرد اعراب با اسراییل، معروف به جنگ شش روزه، و جنگ سه روزه و نبرد هر روزه بین سنگها و اسلحهها درگرفت. ارتش تا دندان مسلح اسرائیل در مقابل جوانان دست خالی فلسطینی؛ ولی این جنگ فقط در کوچه و خیابان نبود. بین فرهنگ، هنر، ادبیات و دیگر مصادیق هویتی دو قوم هم نبردی جانانه درگرفت.
بسیاری از هنرمندان و ادیبان فلسطینی، به خاطر نوع قلمشان و نگاهشان به موضوع اشغال، آواره دیگر کشورها شدند. طوری تارانده شدند که هیچوقت، خیال بازآمدن به وطن خودشان را در سر نداشته باشند. حل شوند در روزمرگی و اصلا یادشان نیاید که فلسطین، کجا و چطور بود. ولی قاصبان فکر یک قسمت کار را نکرده بودند. هنرمندان، گرچه شاید به مبارزه ادامه ندهند، ولی آثارشان به عنوان هنر فلسطینی در خاطره تاریخ ثبت میشود. فرهنگ یک ملت آزاده و رها از بندها در آنها هست. از این میان هنرمندان دیگری هم بودهاند که هزینه بیشتری برای این مبارزه پرداختهاند. آنها جانشان را در این راه دادهاند. وقتی قلم قویتر از اسلحه میشود، عاقبتش به حذف قلم میانجامد. یکی از این آدمها «ناجی العلی» کاریکاتوریست فلسطینی بود. ناجی، اینقدر با کاراکتر کودک ده سالهاش «حنظله»، پشت به تصویر، به دیگر شخصیتهای اثر، که فلسطینیهای خونین و زخم خورده از ظلم بودند خیره شد؛ که نگاهش را تاب نیاوردند و او را در لندن ترور کردند.
از دیگر آدمهایی که با هنرشان سعی در نشان دادن درد فلسطین و زخم مردمش داشته و دارند میشود به «اسماعیل شاموت»، «عابد عبیدی»، «عبدا... الکارا»، «فاروق دیبا»، «محمود درویش»، «توفیق زیاد»، «سمیح قاسم»، «شادی ابوالقمبز» و خیل نقاشان، شاعران و نویسندگان اشاره کرد. اگر بخواهم نمونه تازهتری از این دست آدمها بیاورم، ترجیح میدهم طراح و نقاش باشد. «عاید ارفع» هنرمند جوانی است که نقاشی دیواری میکند. خودش میگوید: «ما شبها بیرون میرفتیم و تمام این اقدامات مخفیانه بود. ما بیانیههای قوی و بینظیر را روی دیوارهای اطراف اردوگاه ترسیم میکردیم. موضوع این بیانیهها تحریم کار در اسرائیل، پیوستن به اعتصاب عمومی و تشویق مردم به صورت یک شکل وظیفه ملی است. ما قصد داریم مردم را قدرتمند کنیم و آنها را تشویق کنیم که مقاومت کنند.» فلسطین این روزها، از این دست آدمها زیاد دارد. آدمهایی با دغدغه آزادی، با سلاحی مهلکتر از سنگ و حتی اسلحه، با قلم و قلممو.
اما وظیفه دیگر هنرمندان، در دیگر کشورها چیست؟ وقتی صحبت از هنر آزاداندیشانه و بشردوستانه میکنیم کجا ایستادهایم؟ کسی که ملیت، فرهنگ، آینده، دین و حتی زبانش با آدمهای فلسطین یکی نیست، هم در این راه همراه فلسطینیهاست؟ باید گفت خوشبختانه هنرمندان زیادی در گوشه و کنار دنیا همراه آنها هستند. در ایران، انگلیس، فرانسه، کوبا، آرژانتین، آمریکا، چین و خیلی کشورهای دیگر، آدمهایی هستند که دغدغه آدمیت دارند و دستشان برای اینرقم میچرخد. در ایران تا امروز، جشنوارهها و نمایشگاههای بسیار زیادی برگزار شده است. جشنوارههای فراوان، با محوریت قدس و در محکومیت اسراییل.
در کشور خودمان نیز هر سال جشنوارههای بسیاری با موضوع فلسطین برگزار میشود. این رقم جشنوارهها هم بینالمللی و هم داخلی تا به حال برقرار بوده است. تا به امروز کاریکاتور، عکس، نقاشی، طراحی پوستر و شعر و داستان دیگر هنرها، منظور نظر برگزارکنندگان بوده. در آخر اینکه شاید هنر به خودی خود و به تنهایی کافی نباشد. ولی لااقل این را میتوانم به صراحت و خیلی محکم عرض کنم که، تیغ هنر از رو نمیبرد. در لایههای زیرین فرهنگ جراحی میکند و کمکم تأثیر میگذارد. صدای مظلومیت ملتی زجر کشیده و ظلم ظالمان را به گوشهای بسته میرساند. صورت واقعی آدمها و دولتها را نشان میدهد و از همه مهمتر انگیزه کافی به مردمی میدهد که هر روز دیدن صحنههای خونین عادتشان شده است.
هنری که ما در مقابل ناجی العلیها، برایش هیچ هزینهای نمیکنیم، ولی کمکم کار خودش را میکند.