صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

کارگاه داستان | رمان‌ها چگونه کار می‌کنند؟ (روایت، راوی خودآگاه)

  • کد خبر: ۴۲۳۹۷
  • ۲۱ شهريور ۱۳۹۹ - ۰۸:۰۳
نامتعارف نیست که شخصیت اصلی  رمانْ رمان نویس باشد. برخی رمان‌ها، از «دیوید کاپرفیلد» دیکنز گرفته تا «تاوان»، اثر یان مک ایون، داستان پس پرده رمان نویس‌شدن شخصیت اصلی را روایت می‌کنند.
جان مولان | ترجمه علی رحمانی قناویزباف | شهرآرانیوز - نامتعارف نیست که شخصیت اصلی  رمانْ رمان نویس باشد. برخی رمان‌ها، از «دیوید کاپرفیلد» دیکنز گرفته تا «تاوان»، اثر یان مک ایون، داستان پس پرده رمان نویس‌شدن شخصیت اصلی را روایت می‌کنند. در این موارد، آموختن نویسندگی بخشی از روایت کلان‌تر کشف و شناخت خویشتن خویش است. مواردی دیگر از «حالا ما این جور زندگی می‌کنیم»، اثر ترالوپی، تا «اطلاعات»، نوشته مارتین امیس، حرفه ساخت و پرداخت داستان و تلاش برای وفق دادن آن با ذائقه عامه را دستمایه طنز قرار می‌دهند. مشاهدات ریشخندآمیز راوی در این موارد، همراه با دانشی برخاسته از تجربه است. اما در رمان «مگر اینکه»، نوشته کارول شیلدز، تجربه شخصی نویسنده محوریت بیشتری می‌یابد. رمان شدیدا و به شکلی گریزناپذیر توجه خواننده را به بلندپروازی‌ها و محدودیت‌های خود شیلدز جلب می‌کند. راوی «مگر اینکه»، ریتا وینترز، پس از آنکه سال‌ها به عنوان مترجم زنی صاحب نام در عرصه ادبیات با نام دنیل وسترمن فعالیت می‌کند، خود به نوشتن رمان رو می‌آورد. در پنجمین دهه زندگی اش، ریتا رمان کم قطری با عنوان ایهام آمیز «آویشنم سر رسیده است» ۱ می‌نویسد که به شکل غیرمنتظره‌ای موفق از آب درمی آید. فروش خوب است و نقد‌ها هم گرچه از موضع بالا، تحسین برانگیزند. مثلا منتقد نیویورک تایمز می‌نویسد: «به طرزی نامأنوس پرکشش». او برخی جوایز ادبی نه خیلی مهم را می‌برد. در طول رمان «مگر اینکه»، ریتا خود را با نوشتن اثری در ادامه رمان قبلی اش مشغول می‌دارد، اغلب به این دلیل که به فاجعه زندگی خانوادگی اش (دست کشیدن دختر بزرگش از خانواده، اجتماع و حتی زندگی) فکر نکند. همچنان که ریتا به داستان خود می‌اندیشد، چیزی ما را به فکر کردن درباره رمانی که در دست داریم، یا در واقع به مجموع آثار شیلدز وا می‌دارد.
 
آن‌هایی که «ابهام» را در «رمان معاصر» بد می‌شمرند، اثر ریتا را به دلیل اجتناب از «پیچیدگی و تظاهر» تحسین و تقدیر می‌کنند. در عین خشم و خودخوری ریتا، کسی از جمله تحسین کنندگانْ تعبیر «به شفافیت آفتاب» را درباره رمان او به کار می‌برد. با این حال، ریتا خود واقف است که آن بخش از زندگی اجتماعی و درون خانه که از «سنت مدرنیستی» به عنوان سنتی که «فرد یا نفس مسئله دار را در مقابل جهان قرار می‌دهد» کنار گذاشته شده است، در نوشته‌های او ثبت می‌شود. در یکی از آن نامه‌های جدل آمیز که ریتا به روزنامه نگاران و منتقدان می‌نویسد و هیچ گاه پست نمی‌کند، او به نسبت دادن لقب «ریزنگاران داستان» به نویسندگان زن اعتراض می‌کند. در این نامه، او به عنوان یکی از آن نویسندگان زن، با نویسندگان مردی مثل دان دلیلوی اجتماعی نویس و فیلیپ راث اروتیک نویس مقابله و مقایسه شده است. نام بردن از این نویسندگان (حتی مارگارت اتوود که ریتا جای دیگری از او نام می‌برد) به طرز شیطنت آمیزی به ذهن خواننده متبادر می‌کند که خودآگاهی ریتا نسخه‌ای از خودآگاهی شیلدز است. پیداست که چنین تقابل‌هایی تا چه حد او را مشمئز می‌کنند (هرچند قصه «شبان نامه آمریکایی» (۱۹۷۷)، اثر تحسین شده فیلیپ راث، روایت مردی که دخترش بر اثر خشم و سرخوردگی سیاسی عزلت و انزوا را پیش می‌گیرد، به نحوی آیرونیک به قلمرو رمان «مگر اینکه» نزدیک می‌شود). در جلوه‌ای طنزآمیز، ویراستار جدید ریتا تلاش می‌کند با تعریف و تمجید و حتی قلدرمآبی، او را بر سر آن آورد تا رمان جدیدش را با بازنویسی، به اثری «مهم تر» تبدیل کند و به سمت جهانی شدن پیش ببرد. این یعنی او باید از دنیای کوچک زنانه اش بیرون بیاید.
 
«مگر اینکه» کتابی درباره دغدغه‌های مربوط به داستان نویسی است و موضوع آن نارضایتی از منتقدانی است که از شیلد انتظار دارند چیزی فاخرتر از آنچه اکنون می‌نویسد ارائه دهد. ریتا مدام آن ذم‌های شبیه به مدحی را که منتقدان در حقش می‌گویند (مثل «راوی روزمرگی») پیش خود تکرار می‌کند. این شگرد از آنچه به نظر می‌رسد قدمت بیشتری دارد. در ۱۷۶۰ استرن آن را در «تریسترام شندی» به کار گرفت، زمانی که مرورنویسی بر کتاب‌ها تازه پا گرفته بود. در هر قسمت تازه داستان، او به خوبی از خجالت واکنش‌های منتقدانه به قسمت قبل درمی آمد. استرن از پس نقاب تریسترام می‌گوید اگر منتقدی خواست «ژاژی بخاید و طوفان انتقاد را، چنان که بعضی از شما در ماه می‌گذشته کردید، بر من روانه کند». اما در ادامه، با سعه صدر به خاطر می‌آورد که آن موقع «هوا خیلی گرم بود» و منتقدان متخاصم را که احتمالا بیچاره‌ها زیادی داغ کرده بودند، تلویحا در تقابل با خوانندگان آرام و بلندنظر قرار می‌دهد. می‌توان تصور کرد که در پس رمان «مگر اینکه» توجهی به درازای یک عمر حرفه‌ای به منتقدانی با چنین مواضع از بالا به پایین وجود دارد. در حالی که ریتا تقصیر را از خود می‌بیند، ما حس‌ می‌کنیم که نویسنده با موضعی خشم آلودتر از خود دفاع می‌کند. در این خودآگاهی نویسندگانه، یک بیداری بالقوه وجود دارد که در رمان شیلدز نیز رمزگذاری شده است: ریتا قهرمان زن خود، آلیسیا، را به نویسنده‌ای بدل می‌کند [..]. «او نویسنده زنی است که در مورد نویسنده زنی می‌نویسد که می‌نویسد»؛ که این کارول شیلدز را به نویسنده زنی مبدل می‌کند که درباره نویسنده زنی می‌نویسد که درباره نویسنده زنی می‌نویسد که می‌نویسد .... در چنین مقاطعی از رمان، خواننده می‌تواند حس کند که ابزار انعکاس خودآگاهی در رمان تاب نویسنده را نیز سر آورده است.
 

۱. در انگلیسی آویشن (Thyme) شباهتی لفظی با زمان (Time) دارد. (مترجم)
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.