روستای کهن «مِند» در حاشیه شمالی گناباد و جزو بخش مرکزی آن شهر است. قنات مند که به «خداآفرین» معروف است یکی دیگر از شاهکارهای بشری پس از «قنات قصبه شهر» در شهرستان گناباد است و صفت خدا آفرین را به ۲ جهت به آن داده اند: نخست اینکه آب آن بر خلاف قنوات دیگر منطقه شیرین و گواراست و دلیل دیگر عظمت و پرآبی آن است، زیرا قناتمند از چنان آب فراوانی برخوردار بوده که در ناحیه خشکه کار، ۵ قسمت میشده. ۲ قسمت به روستای دلوئی در مجاورت مند میرفته و ۳ قسمت دیگر بین روستاهای خیبری ومند تقسیم میشده است.
اهالیمند به سخاوت و گشاده دستی و علم و هنر شهره بودند. شادروان شیخ محمد روحانی، فقیه و دانشمند و شاگرد آخوند خراسانی، از علمای بنام خطه گناباد و برخاسته ازمند بوده است.
اما شهرت عمدهمند مدیون هنر سفالگری آن است. بررسیهای میدانی و مطالعات نشان داده است که گناباد از پیشینه درخشانی در زمینه سفالگری و پخت لعاب برخوردار بوده است. نوع و فرم سفالهای گناباد در دوران پیش از تاریخ و دوران تاریخی تفاوت چشمگیری با سفالهای دیگر زیستگاههای ایران نداشته است. مواد اولیه اش خاک رس و تزییناتش رنگ یا لعاب یا نقش کنده و قالب زده بوده است، اما ظاهرا از ابتدای دوران صفویه شیوه خاص سفالگری از نوع سفالهای میبد یزد و اصطهبانات فارس به گناباد و به طور خاص بهمند وارد و کم کم بومی شده است.
سفال جدید هم از حیث مواد اولیه و هم به لحاظ ساختار و تزیینات با سفالهای قبلی گناباد تفاوت محسوس دارد. خاک یا ماده اولیه سفال جدید «کائولن» (نوعی کانی سفید و متخلخل) است و به لحاظ ساختار، سفال جدید عموما لعابدار و منقوش و عمدتا چندرنگ است. سفال جدید که به «سفال مند» معروف است ویژگی منحصربه فرد و کاملا متفاوت با سفالهای پیش از خود دارد و آن ویژگی صرف نظر از نوع مصالح و ساختار، در نقوش محرزتر است، زیرا علاوه بر جنبه تزیینی، از منظر اسطوره شناسی نیز قابل بررسی و تأمل است.
اگرچه اکنون متأسفانه سفالمند از اصالت و جایگاه اصلی و سنتی خود تا حدود زیادی فاصله گرفته و در کاربرد رنگ و نقش و فرم، آن گونه که باید امانت داری نمیشود، با توجه به نمونههای باقی مانده و معدود ظروفی که به شیوه سفالمند پرداخته میشود، میتوان به جرئت اظهار نظر کرد که سفالگر مندی با ترسیم نقشها قصد بیان اسطورههای حیات بخش کهن ایرانی را داشته است، همان اسطورههایی که شکل گیری عالم و آغاز و تداوم زندگی را توجیه و تعریف میکردند مثل خورشید، آب، گیاه و جانوران که البته همه موجبات حیات انسان را هم فراهم میکردند. مواردی از آنها را مرور میکنیم.
۱- خورشید
خورشید نزد اقوام آریایی که به سرزمین کنونی ایران مهاجرت کردند از مظاهر مقدس طبیعت به شمار میرفت. در اندیشه ایرانیان خورشید جاودانه بود و فروغش برای خاک برکت و حاصلخیزی به همراه داشت. به اعتقاد ایرانیان قدیم: هنگامی که خورشید برآید، زمین پاک میشود، آب روان پاک میشود، آب چشمه ساران پاک میشود، آب دریا پاک میشود و ....
با این توصیف، ایرانیان توجه و احترام خود نسبت به خورشید را ابراز داشته اند.
نقش خورشید بر سفالمند که در اصطلاح سفالگران مندی به «خورشیدخانم» شهرت دارد، نقش زنی در میان دایرهای است که بر گرد آن شعاعهای متعددی به منزله پرتوهای نور ترسیم میشود.
۲- نقش ماهی و درخت زندگی
به اعتقاد ایرانیان قدیم، ماهی از طرفی مظهر آفریدگان آبی و از سوی دیگر آفریده اورمزد در مقابل وزغ، آفریده اهریمن، است. ماهی مظهر ژرف نگری و تیزبینی نیز هست. او نگهبان گیاه «هوم»، آغازگر حیات روی زمین، است.
بر بدنه برخی از ظرفهای استوانهایمند ۲ ماهی بر دوسوی گیاهی به گونهای ترسیم میشد که سر یکی به بالا و سر دیگری به پایین بود. این نقش میتواند تجسم آن پندار باشد که یکی از ماهیها از ریشهها مراقبت میکند و دیگری از شاخه ها. نقش ماهیها در وضعیت افقی نیز بر ناحیه لبه ظرف ترسیم میشود به گونهای که گویی در میان آب شناور و در یک جهت به دنبال هم در حرکت اند.
۳- نقش پرنده
این نقش سهم زیادی از تزیینات سفالمند را به خود اختصاص داده و در شکلهای متفاوت بر بدنه ظرفها ترسیم میشود و میتواند در تخیل نقاش تصویر کلاغ، کبوتر، هدهد یا گنجشک باشد که هرکدام جایگاه اسطورهای خاص خود را دارد، اما در کلیت، پرنده در اساطیر ایرانی نماد روح آدمی است.
در یکی از متون قدیمی روایت شده است که، چون جم را از سخن دروغ خوش آمد، فره اش در ۳ نوبت به شکل پرندهای به پرواز درآمد و از پیش او گریخت. یکی از ۱۰ تجسم ایزد بهرام نیز پرنده تیز پروازی است که شاید کلاغ باشد. از آنجا که پرندگان برای مقابله با موجودات زیان کار آفریده شده اند، مفید انگاشته میشوند. در سفالهایمند نقش پرنده به صورت گروهی ترسیم شده، گاه بر شاخهای نشسته یا در ۲ سوی گیاهی مقابل هم به قرینه نشسته اند که احتمالا تجسم درخت زندگی است. نشستن پرنده روی درخت نیز یادآور سیمرغ بر «درخت همه تخمه» در دریای فراخکرد است.
۴- بته حقه
از نقشهای متداول سفالمند بته جقه است که معمولا به طور عمودی در میان یک قاب مربع یا مستطیل نقش میبندد. این نقش تجسم درخت سرو با پایه کوتاه و سر خمیده است. سرو درختی همیشه سبز و نماد جاودانگی است. در باور ایرانیان قدیم، سرو مظهر اهورامزدا و نماد زندگی پس از مرگ است. صلابت و شکوه سرو موجب شده است آن را مظهر آزادگی به شمار آورند. سرو کشمر هم نماد ایرانی بودن محسوب میشد. جایگاه رفیع سرو در اساطیر سبب شده است از آن در امور هنری از جمله در تمدنهای آشور، عیلام و هخامنشی به فراوانی استفاده شود. نقش سرو به صورت بته جقه در سفالمند مانند نقش برجستههای تخت جمشید برای جداسازی صحنهها از یکدیگر استفاده شده است. علاوه بر اینها نقشهای دیگری نیز بدنه ظرفهای سفالیمند را زینت میدادند که هر یک جایگاه فرهنگی و اسطورهای دارند و تردید نیست که نگارگر آگاهانه برای بیان منظوری از آنها استفاده کرده است.
منابع:
- بندهش هندی، تصحیح و ترجمه رقیه بهزادی، ۱۳۶۸
- تاریخ و جغرافیای گناباد، حسین تابنده، ۱۳۴۸
- رمزهای زنده جان، مونیکا دو بوکو، ترجمه جلال ستاری، ۱۳۷۴
- اوستا، جلیل دوستخواه، ۱۳۷۰
- داستان سرو کشمر، سعید روحانی، ۱۳۸۰
- اساطیر ایرانی، جی کار نوی، ترجمه احمد طباطبایی، ۱۳۴۱
- پژوهش در اساطیر ایران، مهرداد بهار، ۱۳۶۲
- گناباد، خاستگاه حماسههای پنهان، رجبعلی لباف خانیکی، ۱۳۸۳