پلمب کلوپ بازی‌های تصویری متخلف در مشهد دستگیری زورگیران دهه هشتادی قمه کش (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) کشف ۷۳ قطعه سکه تاریخی دوره اشکانیان از مسافر قطار (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) مشاهده پلنگ در حاشیه محدوده آب چمن روستای مشهد میانگین سن مادران و پدران ایرانی در تولد اولین فرزند چقدر است؟ سردار رادان: اصراری به انتقال خودرو‌های توقیفی با جرثقیل نداریم سارق ۴۶ کامپیوتر خودرو در مشهد به دام افتاد (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) بازنشستگان تامین اجتماعی همچنان منتظر تعیین تکلیف افزایش حقوق خود هستند (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) پلمب ۱۱ واحد صنفی بدلیل فروش مواد مخدر و قرص‌های غیرمجاز در مشهد  آدمکشی جوان ۱۸ ساله به خاطر غرور جوانی در مشهد + عکس آنچه اخلاق عمومی را کارآمدتر می‌کند نگهداری درست پیاز و جلوگیری از جوانه زدن آن + روش‌هایی کاربردی برای جلوگیری از جوانه زدن سیر و پیاز اینترنت در روز‌های کنکور قطع نمی‌شود تاثیر شبکه‌های اجتماعی مجازی بر گرایش نوجوانان به مصرف دخانیات چقدر است؟ قطع انتقال محلی مالاریا در کشور تا سال ۱۴۰۴ | افزایش مالاریا در خراسان رضوی طی ۲ سال گذشته بروز مالاریا در ۴ استان برای اولین بار | موارد مالاریا در همسایگان شرقی؛ زنگ خطر برای کشور کوتاه‌شدن قد و علائم قوزپشتی، نشانه‌هایی که احتمال ابتلا به پوکی استخوان را گوشزد می‌کند تأکید بر توجه والدین به تزریق واکسن‌های سرخک، سرخچه و اوریون کودکان  پیش‌بینی هواشناسی خراسان‌رضوی (۵ اردیبهشت ۱۴۰۳) | وزش باد و ماندگاری هوای خنک در استان افزایش شیوع یک اختلال خطرناک در ضربان قلب افراد میان‌سال
سرخط خبرها

«گلخن‌تاب» و «مس‌کوب»

  • کد خبر: ۴۱۶۲۲
  • ۱۵ شهريور ۱۳۹۹ - ۱۱:۳۵
«گلخن‌تاب» و «مس‌کوب»
محمود ناظران‌پور - تاریخ‌پژوه
«گلخن‌تاب» و «مس‌کوب» ۲ عنوان شغلی در زندگی قدیم بود. حمام‌های عمومی هر کدامشان یک «گلخن» داشتند که همان «آتشدان» باشد؛ جایی که آب حمام گرم می‌شد. عده‌ای از مردم گرفتار که جایی نداشتند، به‌ویژه در زمستان‌ها، در گلخن‌ها می‌خوابیدند. هر گلخن یک آتش‌کار داشت که به او در گویش مشهدی، «گلخن‌تو» می‌گفتند که در اصل همان «گلخن‌تاب» بود؛ یعنی کسی که آتش گلخن را می‌تاباند یا برافروخته می‌کند. گلخن‌تاب همیشه سیاه‌سوخته بود؛ چون لابه‌لای دم و دود بود. گلخن‌تاب‌ها معمولا از ضعیف‌ترین اقشار جامعه و درعین‌حال، زحمتکش‌ترین آن‌ها بودند.

گلخن‌ها در عمق زمین و گاه حتی تا ۳۰ متر زیر زمین بود. اساسا حمام‌ها در قدیم، زیر زمین درست می‌شد و معمولا سقف آن‌ها همسطح معابر بود. در حمام‌ها باز خزینه‌ها در گودی بود. هر خزینه دیگی داشت مسی که مثل تشت بود. کف این دیگ مسی، در سقف آتشخانه یا گلخن بود. تصور کنید هر گلخن، مثل یک نانوایی سنگک بود که قسمت آتش‌کاری آن، همان تنور نان سنگک باشد. سقف آن قسمت تنورمانند، کف همین دیگ مسی بود که حرارت آب خزینه را تأمین می‌کرد.
گاهی پای آن‌هایی که در خزینه بودند، می‌رفت توی دیگ و می‌سوخت. گاهی هم جوان‌ها در خزینه با هم کل و کشتی می‌گرفتند و پای کسی محکم به دیگ می‌خورد و دیگ پایین می‌افتاد و آب خزینه می‌ریخت در گلخن... و ماجرا درست می‌شد.

کنار آتشخانه‌ها دودکش‌هایی بود که دود سوختن هیزم‌ها را بیرون می‌برد. دودکش‌ها معمولا در نقطه مقابل آتشخانه‌ها در آن سوی حمام بود. دود و هوای گرم از راه مسیر‌های باریکی به نام گربه‌رو، از آتشخانه به دودکش‌ها می‌رسید. گربه‌رو از زیر کف حمام می‌گذشت و کمک می‌کرد تا محیط حمام، از کف، گرم شود. سوخت گلخن، هیزم بود. گلخن‌ها سوراخی داشتند که از آن، هیزم‌ها را پایین می‌ریختند. آب حمام‌ها معمولا از چاه یا قنات بود. گلخن‌تاب معمولا از چاه آب می‌کشید و می‌ریخت توی منبع آب حمام که به آن دریاچه حمام گفته می‌شد. در مشهد البته همه حمام‌ها آب را از نهر خیابان می‌گرفتند.
 
هر حمام راه‌آبی داشت که از زیر به نهر خیابان وصل می‌شد. از توی نهر، یک پارچه لوله‌شده می‌چپاندند توی راه‌آب و مسیر آب ورودی به حمام را می‌بستند. شب‌ها یا صبح‌ها که آب پاک‌تر بود، گلخن‌تاب، می‌رفت و مسیر را باز می‌کرد و منبع آب، پر می‌شد. مس‌کوبی هم از مشاغل قدیم بود که حالا نشانی از آن نیست. البته فامیلی «مسکوب» هنوز باقی است که نشان از همان شغل قدیمی دارد. قدیم که فناوری ذوب مس دردسترس همه نبود، مس‌کوبی شغل رایجی بود. مس‌کوب‌ها مس‌های کهنه مثل قلفت و دیگ و بشقاب مسی را جمع می‌کردند و روی هم می‌کوبیدند. کوره‌هایی هم داشتند که با زغال کار می‌کرد. دستگاه دم بزرگی داشتند که دستی بود و هوا را در کوره می‌دمید و زغال‌ها را سرخ می‌کرد. مس‌ها را می‌گذاشتند در این کوره تا حسابی سرخ می‌شد.
 
استاد مس‌کوب، مس را با انبر می‌گرفت و می‌گذاشت روی سندان. سندان‌های بزرگی هم داشتند که مس‌ها را روی آن‌ها می‌کوبیدند. ۵ جوان ورزیده و درشت‌اندام هم دور سندان بودند، آن هم برهنه، چون نزدیک کوره قرار داشتند. هرکدام یک پتک بزرگ چندکیلویی دستشان بود. استادکار، صدایی «هو» مانند از خودش درمی‌آورد و چکش‌کار‌ها پشت سر هم به‌ترتیب می‌کوبیدند روی مس. بعد مکث می‌کردند و استادکار با پتک کوچک خودش به مس حالت می‌داد و دوباره آن را در کوره می‌انداخت. چندین و چند بار این کار تکرار می‌شد تا از یک لُکّه (برآمدگی) مس کهنه، یک تکه ورق مس به دست بیاید و بشود با آن، ابزار مسی تازه ساخت.
گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->