دوستی تماس گرفته بود و برای چاپ مجموعه شعرش از من راهنمایی میخواست. گفتم قبل از اینکه ناشری برایتان معرفی بکنم، دوست دارم بیشتر درباره شعرتان بدانم؛ اینکه سرودههایتان در چه سطحی است. چند سال است شعر کار میکنید. شعر کدام شاعران کودک و نوجوان را خواندهاید و سوالات دیگری از این دست. دوست شاعرم، شعرهایش را برایم آورد که در چند صفحه و بهطرز نهچندان زیبایی، نوشته شده بودند. قبل از هرچیز، متعجب شدم از آن همه شلختگی و درهمنویسی شعرها. با تلاش فراوان توانستم شعرها را بخوانم و مطمئن شوم که هیچکدام از آنها شعر دندانگیری نیست.
در شعرها اصول اولیه سرودن مخصوصا برای کودکان رعایت نشده بود. در شعرها ایرادهای وزن و قافیه دیده میشد و این یعنی رعایت نکردن اصول ابتدایی سرودن برای کودکان. شعرها با اینکه برای کودکان سروده شده بود، شاعر از زبان محاوره استفاده کرده بود و وقتی این نکته را تذکر دادم که برای کودکان مخصوصا آنها که در شروع زبانآموزی هستند نباید از زبان محاوره استفاده کرد، شاعر محترم با تعجب گفت اینها که برای بچهها سروده شدهاند و شما خیلی سختگیری میکنید. خلاصه هرچه به شاعر محترم تاکید کردم که اتفاقا برای سرودن در حوزه کودک و نوجوان باید سختگیرانهتر عمل کنیم، راه به جایی نبردم و دوست شاعرم از کتابهایی حرف زد که آنها هم همین ایرادها را داشتهاند، اما چاپ شدهاند.
بعد از شنیدن صحبتهای این دوست اهل ذوق، یادم آمد که در سالهای اخیر، این جمله را کم نشنیدهام. نقطه مشترک صحبتهای خیلی از آنهایی که قرار است اولین اثر خودشان را به چاپ برسانند، دو نکته بوده است؛ اول اینکه نباید در شعر کودک یا داستان کودک تا این اندازه سختگیری بشود؛ چون از نگاه این دوستان، آنها برای بچهها نوشته شدهاند. نکته دیگری که بارها آن را شنیدهام، این بوده است که آنها کتابهایی دیدهاند دارای ایرادهای مشابه.
شنیدن این حرفها مرا مصمم کرده است که باید در نقد آثار آنهایی که بهدنبال چاپ مجموعه اولشان هستند، سختگیری بیشتری کنم و بارها از متولیان فرهنگی بخواهم اجازه چاپ آثار بیکیفیت را ندهند؛ چون یکی از نتایج مخرب آن برای ادبیات کودک و نوجوان، گمراه کردن آنهایی است که در شروع راه هستند. بعد از صحبت با دوست شاعرم، دوباره این نکته برایم روشن شد که این دوستان، دیواری کوتاهتر از ادبیات کودک پیدا نکردهاند. یعنی خیلی از آدمهایی که میخواهند صاحب مجموعه بشوند، راحتترین کار را سرودن برای این گروه سنی میدانند، این درحالی است که اتفاقا سرودن برای کودکان، کاری است سختتر از سرودن برای بزرگسالان. وقتی شما برای بزرگسال میسرایید، دراصل برای دل خودتان میسرایید. مخاطب میتواند چیزی را که شما
سرودهاید، بفهمد و درک کند، از آن لذت ببرد یا نبرد، اما در حوزه ادبیات کودکان، شاعر و نویسنده باید خود را مقید به مخاطب خود بداند؛ یعنی نمیتواند این پیشفرض را داشته باشد که من شعرم را میگویم، من داستانم را مینویسم و بچهها میتوانند آن را بخوانند یا نخوانند، بفهمند یا نفهمند، درک کنند یا درک نکنند و این مقید بودن به مخاطب، مهمترین وجه تفاوت ادبیات کودک و بزرگسال است.
وقت خداحافظی، از او خواهش کردم مدت بیشتری صبر کند، مطالعه کند و آن وقت به فکر چاپ کتاب برای کودکان باشد. او هم شعرهایش را برداشت و رفت. آرزو کردم همین چیزهای سرودهشده را با همین اشکالات به دست ناشری نسپارد تا با هزینه شخصیاش بهصورت مجموعه به چاپ برساند و چند نفر را گمراه کند.