وقتی امریکا در سال ۲۰۰۱ میلادی افغانستان را اشغال کرد همه متعجب شدند که چگونه امریکایی که هنوز طعم تلخ شکستهای متعددش در کشورهای مختلف باقی است، این بار در کشوری قدم گذاشته که میداند باتلاقی بوده که نفس ابرقدرت شرق را بریده است! امریکاییها برای جنگ افغانستان از سلاحی بهره بردند که قادر بود مردم را مسحور خود کند بهگونهای که پس از چند سال نمایندگان ملت به دست خود پیماننامه حضور استعماری را امضا کردند. این سلاح قدرتمند چیزی نبود جز رسانههایی که با بودجههای امریکایی هر روز ایجاد شدند و افکار مردم را در اختیار گرفتند. به یاد سخنان سردار شهید حاج قاسم سلیمانی میافتم که پس از فتح بوکمال (آخرین شهر در اختیار داعش) به فرهنگیها و رسانهایها میگفت اگر میدان جنگ نرم را باختیم همه فتوحات ما بیارزش خواهد شد.
در قرنی که معادلات قدرت را توان رسانهای مشخص میکند هنوز جوامع اسلامی در بهکارگیری هنر (خصوصا سینما و تلویزیون) در مسیر اهداف مشترک دچار تردید هستند. برای نمونه، سطح حضور دو کشور ایران و افغانستان با صدها سال فرهنگ مشترک، زبان مشترک، دین و آیین مشترک و... در تولیدات سینمایی یکدیگر چه مقدار است؟ چگونه میشود که غربیهایی که اسناد خیانت و جنایت و تاراجشان منتشر شده، میزان تولیدات سینمایی آنان با موضوع افغانستان بسیار بالاست و در مقابل کشور ما با میزبانی حدود ۳ میلیون مهاجر افغانستانی و تربیت چند هزار جوان تحصیلکرده جایگاهی در رسانه و سینمای افغانستان ندارد. مردم مسلمان افغانستان، امریکایی را در دهه ۸۰ میلادی با «رامبو در افغانستان» میشناسند، و پس از ۱۱ سپتامبر آنها را با « ۱۲ نیرومند» دوشادوش مردم افغانستان در مبارزه با تروریستها میبینند و با «ماشین جنگ» امریکاییها را دغدغهمند برای امنیت مردم افغانستان احساس میکنند... همه اینها در حالی است که صدها سال اشتراک دو ملت ایران و افغانستان به حرکت «بایسیکل ران» تا «مزار شریف» خلاصه میشود.
قرن بیستم بهترین و مؤثرترین ابزار تقویت کننده وحدت جوامع اسلامی را با خود برای ما به ارمغان آورده که متأسفانه هنوز در راه استفاده کردن یا نکردنش بعضی تردید دارند و آنهایی هم که موافق هستند برای تربیت و نیروسازی در این میدان وارد نمیشوند. در مقطعی برگزاری نشستهای همگانی جوابگوی نیازهای جامعه بود و تربیت سخنوران و اندیشهورزان به حفظ و ارتقای جامعه کمک میکرد و امروز سینما و تلویزیون میتواند گرهگشای بسیاری از اختلافات و شکافهای جوامع اسلامی ما باشد به شرطی که تعهد و تخصص لحاظ شود. در زمانهای که دشمنان با همه ظرفیت برای اسلام هراسی و ایجاد شکاف بین امتهای اسلامی کار میکنند وظیفه بسیار سنگینی بر دوش حوزههای علمیه و مراکز دینی است تا علاوه بر تربیت نیروهای کارآمد از بسترهای جدید حمایت کنند که در صورت تعلل در ورود به این عرصهها شاهد خالی ماندن میدان و در پی آن شکستها خواهیم بود.