اگر گذرتان به چهارراه خسروینو افتاده باشد و به مسجد آیتا... خویی رفته باشید، بهاحتمال حدیث «سلسلةالذهب» که با خط کوفی داخل گنبد نقش بسته است را دیدهاید؛ آن نگارش نیز بخشی از هنرنمایی زاهدی در مشهد است.
غلامرضا زوزنی | شهرآرانیوز - نهتنها در داخل کشورمان بهدلیل کرونا راهها بسته شده که راههای جهانی در کشورهای اروپایی نیز مسدود است و امکان تردد هیچ شهروندی به شهر یا کشوری دیگر داده نمیشود. بستهبودن راهها، غلامرضا زاهدی، هنرمند مشهدی، را نیز در شهرش ماندگار کرده و او را از برپایی نمایشگاه آثارش در هلند بازداشته است. زاهدی قرار بود اردیبهشت امسال برای بهنمایشگذاشتن آثار نقاشیخطش به هلند و پس از آن به فرانسه سفر کند. او علاوهبر نقاشیخط، طراحی نشان و معماری نیز انجام میدهد. این هنرمند برای تعدادی از نشانهای تجاری ملی و بومی لوگو طراحی کرده است.
در حوزه معماری، طرح او در فراخوان ملی «دروازه ورودی مشهد» میان برگزیدهها قرار گرفت. حتی طرحش برای پروژه «هفتاد نمای نیشابور» نیز برگزیده شد. هم اکنون نیز معماری پروژهای برای شهدای دفاع مقدس در اهواز را پذیرفته است.
اگر گذرتان به چهارراه خسروینو افتاده باشد و به مسجد آیتا... خویی رفته باشید، بهاحتمال حدیث «سلسلةالذهب» که با خط کوفی داخل گنبد نقش بسته است را دیدهاید؛ آن نگارش نیز بخشی از هنرنمایی زاهدی در مشهد است.
طراح و گرافیست حرفهای
این هنرمند مشهدی، سال ۱۳۵۴ از مدرسه عالی ساختمان در مقطع کاردانی فارغالتحصیل شده و سال ۱۳۶۲ ایران را برای تحصیل و کار به مقصد فرانسه ترک کرده است. او در مدت اقامت دهسالهاش در فرانسه موفق شده است مدرک کارشناسی نقاشی را دریافت کند و پس از آن به کار در آنجا مشغول شود.
توسعه فعالیت هنریاش در پاریس باعث شده است او به عضویت انجمنی موسوم به «طراحان و گرافیستهای حرفهای فرانسه» درآید. او میگوید: ابتدای فعالیتم در پاریس هنوز چندان شناخته شده نبودم، اما رفتهرفته کارهای بیشتری به من سفارش داده میشد. همین مسئله باعث شد برای فعالیت گسترده به تأیید دولت فرانسه نیاز پیدا کنم. با معرفی یکی از هموطنانم در پاریس آثار هنریام را به انجمن طراحان حرفهای فرانسه ارائه کردم و آنها بعد از بررسی، من را بهعنوان طراح حرفهای پذیرفتند و اجازه انجام فعالیتهای وسیعتر هنری را نیز به من دادند.
زاهدی پس از مدتی مدیر برگزاری نمایشگاههای «انستیتو دنیای عرب» میشود و به فرانسویها و الجزایریهای مقیم فرانسه در برپایی هرچه باشکوهتر نمایشگاههای هنری کمک میکند.
نوروز سال ۱۳۷۲ که به وطن بازمیگردد، منتظر انتقال تجربهاش به همشهریانش میشود. با پساندازی که از کار در فرانسه اندوخته بود، نگارخانه و آموزشگاه نقاشی دایر میکند. همانطور که خودش میگوید: هرچه پول داشتم را صرف راهاندازی آموزشگاه و گالری کردم، اما متأسفانه فقط فصل تابستان از کلاسهای آموزشی استقبال میشد. بقیه سال چندان هنرجویی نداشتیم.
ارجننهادن به هنر!
او باور دارد استعداد هنری را خداوند در وجودش نهاده و از این بابت شکرگزار است. زاهدی میگوید: خداوند ۷ هنر را در وجود من نهاده است. بدون اینکه استادی داشته باشم، با نگاه و تحقیق و تلاش، هنر را آموختم و پیش رفتم. برای کار هنری حتی یک جلسه نیز شاگردی استادی را نکردم. هرچه در هنر بهدست آوردم نتیجه تلاش و خلاقیت فردیام بوده است.
زاهدی همچنین از بیمهریها به هنر در جامعه ناراحت است و میگوید: احساس میکنم قدر هنر در شهرم دانسته نمیشود و زحمات چندسالهام هدر رفته است. غم نان نمیگذارد آثار هنری در جامعه ما جلوه کند. در جامعه ما کارهای خدماتی مانند رستورانها و امثال اینها طرفدار بیشتری دارد و چندان به هنر ارج نهاده نمیشود.
او میگوید همه جای دنیا پیشرفت هنرمندان به فعالیت خودشان بستگی دارد: قبل از مهاجرتم به فرانسه افرادی سعی داشتند من را از مهاجرت بازدارند. میگفتند آنجا کاری از پیش نخواهم برد، اما همهچیز به تلاش خود فرد بستگی دارد. هنرمند در هر جای دنیا که باشد باید تلاش کند تا موفق شود. اینطور نیست که زندگی در کشوری پیشرفته ضامن پیشرفت و موفقیت باشد.
دنبالهرو فرهنگ و هنر
زاهدی با اینکه سالها از اقامتش در فرانسه میگذرد و در همه این سالها برای برپایی نمایشگاه یا انجام کارهای هنری، موقت به پاریس سفر میکرده است، تصمیم دارد در آستانه هفتادسالگی برای همیشه به پاریس هجرت کند. او در تشریح این تصمیم تلخ میگوید: «طالب من همه شاهان جهاناند ولی/در بخارا جگرم بحر معیشت خون شد» فقط من نیستم که برای امرار معاشم در تنگنا قرار دارم. بسیاری از هنرمندان و دوستانی که آنها را میشناسم نیز برای گذران روزگارشان مشکل دارند.
همه هنرمندان پیشکسوت در هر زمینهای از این مشکلات رنج میبرند، اما بهدلیل شرم، چیزی نمیگویند. حدود ۵ سال بود که من در مشهد هیچ درآمدی نداشتم و زندگیام را بهسختی گذراندم. افرادی مانند من که سالها عمرشان را پای هنر صرف کردهاند، باید با حمایتهای دولتی به تربیت نسل بعد بپردازند تا سرمایه کشور برگشت داده شود.
زیستن برای هنرمند پیشکسوت مانند یک فرد بازنشسته خجالتآور است. جامعه باید به رشد هنری بیندیشد نه اینکه افکار عمومی مدام درگیر قیمت خودرو و مسکن و ارز و... باشد. وقتی جامعه بهجای دنبالهروی از فرهنگ و هنر به دنبال پیروی از اتفاقات اقتصادی و گرفتاریهایی از این دست باشد، بهلحاظ روحی از بین میرود. برای من نوعی چه تفاوتی میکند که قیمت خودرو یا مسکن بالا برود یا نه؛ من نوعی یک خودرو برای سوارشدن و مسکنی برای زندگی میخواهم. بقیه فکر و انرژیام را باید بهدنبال فرهنگ و هنر و رشد آن باشم. نسل آینده با این روشی که جامعه ما پیش گرفته است، ضربه خواهد خورد.