هم زمان با روز جهانی طراحی (دیزاین) از واکسنی رونمایی میکنم که توان مقابله با ویروسها را ندارد. یکی از رویکردهای مهم در طراحی گرافیک، رویکرد اجتماعی و سیاسی است، که پیوسته در طول یک قرن و اندی که از تاریخ طراحی گرافیک میگذرد، مورد توجه طراحان بوده است. آثاری که در این حیطه خلق شده، واکنش به اتفاقات بزرگ جهان بوده و گاهی بیش از حد تصور توانسته تأثیرگذار باشد، از جمله بر جنگهای جهانی (تصویر)، جمعیت گرسنگان و گرم شدن کره زمین.
(جان هارتفیلد با طراحی جلدهایش برای نشریه آ-زی توانست یک تنه به جنگ هیتلر برود)
در جریان طوفان کرونا، طراحان جهان نیز بیکار ننشستند و هر یک به نوعی دست به طراحی شدند. اغلب دوسالانههای بزرگ گرافیک نیز به ویروس کرونا پرداخته و آن را یکی از موضوعات اصلی خود قرار داده اند.
در ایران نیز از سال گذشته تا کنون، کم و بیش پوسترهایی دیجیتالی خلق شد که عمده آن با هشتگ «گرافیک علیه کرونا» و به همت استاد فرزاد ادیبی بوده است. این پوسترها بسیار دیده شد و به ویژه در میان خود اهالی گرافیک دست به دست میچرخید و تحسین میشد.
اما آنچه موضوع اصلی ماست، هدف پوسترهای اجتماعی و سیاسی است که همانا دیده شدن در جامعه است. گرافیک علیه کرونا نتوانست چندان که باید و شاید به این هدف دست یابد. دیده شدن آثار اجتماعی در ایران قصهای طولانی است و برمی گردد به شکافی کهنه میان طراحان و مسئولان که بالطبع منجر شده به شکاف میان طراحان و مردم. این زخم قدیمی گاه التیام مییابد و گاه عمیقتر میشود. در واقع چالش ما؛ ورکشاپ و پوستر و فستیوال نیست، بلکه بستری است برای نمایش آن ها، نه در فضای مجازی و نمایشگاه و سایتهای طراحی، بلکه در بیمارستانها و ادارات و خیابان ها.
چرا در جامعه پزشکی همتی برای چاپ این پوسترها و نصب در مراکز درمانی نیست؟ چرا نهادهای فرهنگی از طراحان طلب نمیکنند تا با خلاقیت به جنگ کرونا بروند؟! شاید، ...؟! شاید اعتقادی به تأثیر خلاقیت نیست! یا شاید هزینههای بیهوده محسوب میشود.
در همین شهر خودمان؛ مشهد، تلاش شد تا مجموعه آثار گرافیک علیه کرونا روی استرابوردهای شهری اکران شود، اما هیچ گاه محقق نشد.
اما آیا آن شکاف قدیمی ترس از جسارت گرافیک است؟ ترس از خلاقیتهای بی حد و فهمیده نشدن آن است؟ ترس از ملامت طیف عام جامعه است؟ در همه این سالها تلاشهای بسیاری برای بالا بردن کیفیت هوش بصری جامعه از طریق هنرهای تجسمی شده است و بارها ثابت شده که مردم نیز طالب اند، اما پیوسته تحصیل کرده نمایانی (چه از طیف طراحان و چه طیف سفارش دهندگان) قدرت این تأثیر را تا حد اپراتوری و شعار پایین آورده اند. مجموع این عوامل باعث شده که طراحان گرافیک درباره رویدادهای بزرگ اجتماعی منفعل به نظر برسند. البته که نباید فراموش کرد، «نهر آب اگر روان باشد راه خود را پیدا میکند» و طراحان نیز نتوانسته اند راهبرد «نسبی» اجتماعی خود را برای نجات انسانها از بحرانهای بزرگ، به ویژه در زمان حاضر برای درمان ویروس کرونا، از طریق طراحی بیابند.
این تأکید بر تأثیر اجتماعی بدان معنا نیست که پیوسته آثار هنری باید در جست وجوی کارکرد عام باشند، بلکه گاهی «هنر برای هنر» نیز برای رشد ماهیت هنر و رشد فردیت هنرمندان و طراحان لازم است. در جریان ماجرای ویروس مهلک کرونا، نقش کلیدی و اصلی را انسانهایی ایفا میکنند که رهایی از این بحران در دستان آن هاست. این واقعیت را باید پذیرفت که هیچ قشری (از جمله طراحان) نمیتوانند نقشی به پر رنگی کادر درمان ایفا کنند. حقیقت این است که طراحان گرافیک با آثارشان توانایی فرهنگ سازی دارند که از اساس، زمان بر است و ماهیت توانایی شان رهایی از بحرانهای انسانی نیست. اما فراموش نکنیم که اگر فرهنگ ساخته شود، چه بسا بحرانی نیز به وقوع نپیوندد.