صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

حرف‌های دوپهلو در شاهنامه

  • کد خبر: ۵۱۳۴۲
  • ۱۱ آذر ۱۳۹۹ - ۱۲:۵۷
«گواژه» یا طنز در شاهنامه موضوع جلسه نهم شاهنامه بود که شب گذشته در صفحه اینستاگرام بنیاد فردوسی شاخه توس با حضور دکتر قدمعلی سرامی به‌صورت آنلاین پخش شد.
امیری|شهرآرانیوز، دکتر سرامی در این برنامه با بیان اینکه فردوسی مردی است که در کارش شوخ‌طبعی زیاد و مسائل فکاهی نیست، می‌گوید: با وجود این در شاهنامه به کلمه «گواژه» برمی‌خوریم؛ یعنی «واژه» که پیشوند «گو» دارد. این واژه وقتی در شاهنامه به کار می‌رود که فردوسی می‌خواهد حالت کنایی و گاهی نیش‌دار به شعر بدهد.
به‌گفته سرامی، «گواژه» معنای گونه‌ای از سخن را می‌دهد که با گوشه‌وکنایه همراه است؛ مثل وقتی که نمی‌توانیم مطلبی را رک‌وراست به کسی بگوییم، بنابراین دوپهلو  با او حرف می‌زنیم.
 
گواژه همی زد پس او فرود 
که این نامور پهلوان را چه بود
که ایدون ستوه آمد از یک سوار
چگونه چمد در صف کارزار
 
در اینجا فردوسی مستقیم از واژه «گواژه» به‌معنای حرفی دوپهلو استفاده کرده است.
دکتر سرامی در بخشی دیگر از صحبت‌هایش به واژه «فسوس» اشاره می‌کند که ۲ معنای متضاد دارد؛ اول دریغ، اندوه، غصه و دوم مسخرگی، شوخ‌طبعی و گونه‌ای از سخن که توأم با دوپهلویی است.
 
گواژه همی باشدت بافسوس
نه مرد نبردی و کوپال و کوس 
 
اینجا فردوسی می‌خواهد بگوید تو به درد شوخی می‌خوری.
 
به‌گفته دکتر سرامی، فردوسی شاهنامه را به واژه‌های دشنام نمی‌آلاید، اما قهرمانان به‌مناسبت‌های گوناگون «گواژه» می‌زنند.
او معتقد است که کل شاهنامه «گواژه» بزرگی است بر زمان خودش و فردوسی شاهنامه را سروده تا به سلطان محمود بگوید که نوبرش را نیاورده‌ای و اولین فرمانروای ایران‌زمین نیستی. ما سرزمینی داریم که چند هزاران سال پیش شاهانی از تو والاتر داشت.
سرامی در ادامه مثال دیگری از کاربرد «گواژه» را در شاهنامه، از زبان منوچهر، پسر ایرج، بیان می‌کند: منوچهر پسر ایرج از یک کنیز است که قصد دارد انتقام خون پدرش را از تور بگیرد. همچنان‌که در اندیشه ایرانیان باستان خواستن کین کشته‌شده بر فرزندان او واجب است.
 
کنون تاجت آوردم ای شاه و تخت 
  به بار آمد آن خسروانی درخت
ز تاج بزرگی گریزان مشو
فریدونت گاهی بیاراست نو
 
سرامی توضیح می‌دهد: در اینجا منوچهر طعنه می‌زند و می‌گوید فریدون برایت تاج و تحت فرستاده است و آن هم این است که من سرت را ببرم.
در مثالی دیگر، وقتی اشکبوس از رستم می‌پرسد چرا پیاده به جنگ آمده‌ای، رستم به کنایه پاسخ می‌دهد:
 
پیاده ندیدی که جنگ آورد
سر سرکشان زیر سنگ آورد
به شهر تو شیر و پلنگ و نهنگ
سوار اندر آیند هر سه به جنگ؟
هم اکنون تو را ای نبرد سوار
پیاده بیاموزمت کارزار
پیاده مرا زان فرستاد توس
که تا اسب بستانم از اشکبوس
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.