صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

کارتون | حرف‌های حسابی، پشت لطیفه‌های لوس و بی‌نمک

  • کد خبر: ۵۴۵۵۱
  • ۱۳ دی ۱۳۹۹ - ۱۵:۴۰
این کارتون که در سایت خبری «کگل» و به‌عنوان کار سیاسی هفته منتشر شده است، از آن دسته ایده‌هایی است که به ذهن همه می‌رسد و به قول معروف جزو ایده‌های سردستی به‌حساب می‌آید؛ ولی چه می‌شود که حتی یک ایده سردستی و تکراری، این‌قدر به جان مخاطب، می‌چسبد و به مذاقش خوش می‌آید؟
امیرمنصور رحیمیان | شهرآرانیوز؛ رفیق شفیقی دارم که کلی آدم‌حسابی است. درمورد خیلی چیز‌ها نظراتش درست‌ودرمان است و برای هر چیزی هم دلیل و برهان‌های صحیح می‌آورد. برای کلمات، ارزش قائل است و درمورد هر چیزی اظهارنظر نمی‌کند و درکل از آن دسته آدم‌هایی است که وقتت با آن‌ها تلف نمی‌شود. ولی بنده‌خدا درکنار همه این مزایا و محاسن، به قول معروف دهان خنکی دارد.
 
انگار برای این قسم از حرف‌ها ساخته نشده است. لطیفه‌ها و حکایت‌های خنده‌دار را به بی‌نمک‌ترین وجه ممکن تعریف می‌کند و آن موضوع را کلا از اعتبار ساقط می‌کند، طوری‌که وقتی لطیفه‌اش تمام می‌شود، باید بگوید: «تمام شد» تا بقیه تصمیم بگیرند که بخندند یا واکنشی نشان بدهند. خودش هم این قضیه را خوب می‌داند؛ برای همین اصلا سراغ این‌طور حرف‌ها نمی‌رود و اگر هم مجبور شد، به‌نحوی با آن لحن لوسش، کنار می‌آییم و سعی می‌کنیم به معنی پشتش، بیشتر دقت کنیم.
 
البته سخت است بخواهی از ته یک لطیفه به نتیجه اخلاقی برسی، ولی خب چه می‌شود کرد؟ اما چرا یاد آن بنده‌خدا افتادم؟ به‌خاطر آخرین اثر «بیل دی». این کار که در سایت خبری «کگل» و به‌عنوان کار سیاسی هفته منتشر شده است، از آن دسته ایده‌هایی است که به ذهن همه می‌رسد و به قول معروف جزو ایده‌های سردستی به‌حساب می‌آید. اثری که اعتبارش را از اسم هنرمندی که خالقش است، می‌گیرد. یک اتفاق ساده و معمول با مفهومی سرراست و بدون پیچیدگی‌های مرسوم این دست از آثار. دولت اکنون آمریکا -که با کاراکتر ترامپ نشان داده شده است- در روز ۲۰ ژوئن ۲۰۲۱ باید از کاخ سفید خارج شود.
 
خروجی که بیشتر به اخراج شبیه است. کفش بزرگی با پرچم ایالات‌متحده و مشخصا مردم آمریکا، با اردنگی ترامپ را که روی کتش همان تاریخ فوق‌الذکر را دارد، از کاخ سفید بیرون می‌اندازد. ولی چه می‌شود که حتی یک ایده سردستی و تکراری، این‌قدر به جان مخاطب، می‌چسبد و به مذاقش خوش می‌آید؟ اینجاست که یاد آن رفیق شفیق می‌افتم. کسی که پشت لطیفه‌های لوس و بی‌نمکش هم، حرف‌های قلمبه‌سلمبه می‌زند. ترامپ، در این اثر نه‌فقط یک آدم و یک رئیس‌جمهور که نماد یک نوع تفکر است. تفکری که با بخش بزرگی از بدنه اجتماع، زاویه داشت. تفکری سرمایه‌محور و بدون رحم که حدود و قوانین انسانی، کمترین ارزشی برایش نداشت. به همه آدم‌ها و دولت‌ها به چشم فرصت‌های سرمایه‌گذاری و سرمایه‌اندوزی نگاه می‌کرد و یک عوضی تمام‌وکمال بود.
 
این تفکر با اردنگی از کاخ سفید پرتاب شد. ولی اینجا یک موضوع دیگر را هم باید درنظر گرفت. کارتونیست از پرچم آمریکا به‌صورت ناقص استفاده کرده است. خطوط قرمز را در زمینه سفید ترسیم کرده، درحالی‌که ستاره‌های آبی‌رنگ را نکشیده است. کارتونیست، هوشمندانه نشان می‌دهد که این تفکر و این نوع نگرش هرچند بیرون رانده شده، مقبول عده زیادی از مردم هم بوده است. مردمی که خواسته یا ناخواسته این نوع نگاه را می‌پسندیده‌اند و با به قدرت رسیدن کسی که هیچ محدودیتی برای عوضی بودن ندارد، نمود پیدا کرده است. او ترامپیسم را به‌صورت مستقیم، مسئول این شکاف ایجادشده در نوع نگاه مردم آمریکا می‌داند.
 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.