مثنوی بزرگترین منظومه عارفانه زبان فارسی و شاید بتوان گفت برترین منظومه عارفانه جهان است. اگر این سخن را به حساب احساسات ایرانیها نگذارند، این اثرِ مولانا جلالالدین محمد بلخی، شاعر و عارف ایرانی جزو سه اثرِ برتر ایرانی است، وگرنه به گفته بسیاری از خاورشناسان غربی، مثنوی معنوی مولانا برترین اثر عرفانی جهان است.
علیرضا قیامتی - عضو هئیت علمی دانشگاه فردوسی مشهد | مثنوی بزرگترین منظومه عارفانه زبان فارسی و شاید بتوان گفت برترین منظومه عارفانه جهان است. اگر این سخن را به حساب احساسات ایرانیها نگذارند، این اثرِ
مولانا جلالالدین محمد بلخی، شاعر و عارف ایرانی جزو سه اثرِ برتر ایرانی است، وگرنه به گفته بسیاری از خاورشناسان غربی، مثنوی معنوی مولانا برترین اثر عرفانی جهان است.
این کتاب، عرفانِ صرف نیست، بلکه آمیختهای از فلسفه و کلام است و روح عرفان ایرانی را در آن، در اوج میبینید. دقیقترین و ظریفترین مسائل زبانشناسی و تربیتی را در داستانها و مثنویهای این کتاب میتوانیم ببینیم تا آنجا که نظریه بازتاب که امروز روانشناسان مطرح دنیا مثل اریک اریکسون مطرح میکنند را، هفتصد سال پیش به ظرافت، مولانا بیان کرده است؛ و جالب که کمتر از نکات اصلی اریکسون و روانشناسان برجسته دیگر نگفته است.
یکی دیگر از نکاتی که در مثنوی زیاد به چشم میآید این است که، انسانها را به روح و باطن عبادتها میکشاند و جوهره و رهاورد عبادتهای انسانی را که روی در کشف و شهود الهی دارد، باز میکند و آنها را در قلب ما جاری میسازد.
مثنوی، اندیشیدن میآموزد
مثنوی معنوی، به انسان قدرت اندیشیدن میدهد؛ دریچهای در مقابل دیدگان او باز میکند و چه بهتر از کودکی با آن آشنا شود. زیرا زمانی که کودک بزرگ میشود اگر فکرش باز نباشد، قلیان و جوشش پیدا نمیکند و به همان رویه بدون اندیشه زیستن، عادت پیدا میکند. وقتی فردی به بیستوپنج سالگی میرسد و تا آن زمان، هیچگاه فکرش پروازی نداشته و نیندیشیده است، در ادامه مسیر هم نمیتواند. اندیشیدن، بزرگترین شاخصهای است که مثنوی به کودکان میآموزد و حداقل دوسوم داستانهای تمثیلی مثنوی، برای کودکان آموزنده است. البته به شرطی که به زبان کودکانه بازنویسی شود و نویسندگان نیز به آن ورود پیدا کنند. اما اکنون تنها داستانِهای محدودی از مثنوی به زبان کودکانه راه پیدا کردهاند.
اصول بهزیستن را یاد میدهد
اما ضمیر ناخودآگاهی که در مثنوی فریاد زده و عنوان میشود این است که جهان بیرون ما، بازتاب جهان درونی ماست. یعنی آنچه در بیرون است نتیجه ذهنیات ماست. ما درون را باید پاک کنیم تا به بیرون برسیم. این یک نکته روانشناسانه است که در صد ساله اخیر، روانشناسان نیز به آن پرداختهاند.
راه لذت از درون دان نه از برون/ ابلهی دان جستن قصر و حصون
آن یکی در کنج مسجد مست و شاد/ وآن دگر در باغ ترش و بیمراد
به این ترتیب است که وقتی حال ما خوش است، بیرون هم خوش است، اما وقتی حالمان بد باشد، هر جای دنیا باشیم، آنجا برای ما بد است.
شاید بتوانیم بگوییم بسیاری از داستانهای مثنوی درسنامه خوبی برای آموزش و تربیت نسل جدید و به ویژه کودکان و نوجوانان است که اصول اندیشیدن و بهزیستن را یاد بگیرند.
سرشار از پندهای اخلاقی
ما در مثنوی با گنجینه بزرگ حکمت و اخلاق و عرفان و فلسفه روبهرو هستیم. حتی دانشهای متفاوت را در مثنوی میتوانیم ببینیم؛ از علم اخترشناسی و کیهانشناسی که مولانا به زیبایی هرچه تمامتر توضیح میدهد تا اصول حکمت اخلاقی و راه و روش فرمانروایی.
دیوانِ شمسِ مولانا، تعلیم ندارد و برای دل خودش است، اما مثنوی، کتاب عرفانیِ تعلیمی است و گاه مولانا تلاش کرده به زبان کودکان سخن بگوید:
پست میگویم به اندازه عقول/ عیب نبود این بود کار رسول
یا
بهر طفل نو پدر تیتی کند/ گرچه عقلش هندسۀ گیتی کند
داستانها و تمثیلهای این اثر فاخر، بزرگترین درسمایه این پندهای اخلاقی است. یعنی داستانها برای این گفته شده است تا در چند بیت پایانی، مولانا اصل کلام و اندیشه خودش را مطرح کند.
یکی دیگر از نکاتی که درباره مثنوی میتوانیم بگوییم، کتاب تسامح و تساهل میان همه ادیان است. کتابی است که ما را از جمود و خشکاندیشی رهایی میبخشد و عشق را همراه میکند و قدرت تحول به همگان میدهد. به ویژه آنجایی که بیان میکند:
هر نبی و هر، ولی را ملکیست/ لیک تا حق میبرد جمله یکیست
مولانا همه ادیان و مذاهب را به رسمیت میشناسد و بیان میکند:
نردبانهاییست پنهان در جهان/ پایهپایه تا عنان آسمان
هر گره را نردبانی دیگرست/ هر روش را آسمانی دیگرست
به همین روی است که کتاب مثنوی، همه باورهایی که در راه یگانهپرستی و خداوند و عشقورزی به اوست را بر حق میداند و میکوشد انسانها را به هم پیوند دهد.