هشتم آذر ۱۳۹۵ بود که رایانامهای از دکتر سید مهدی زرقانی دریافت کردم که در آن گفته بود یکی از مقالاتم را درباب زیبایی پیکرین خوانده و از همین روی پیشنهاد کرده بود که در صورت تمایل به پژوهشی گروهی برای تدوین کتابی با موضوعی مشابه بپیوندم. شناخت نزدیکی از دکتر زرقانی نداشتم؛ آشنایی من درباره او، بیشتر از مسیر کتابهای ایشان و کارگاه دوروزهای حاصل شده بود که در دانشگاه آزاد نجفآباد اصفهان برگزار شده بود. اما گویی همین میزان شناخت، برای دستیابی به اعتماد و وارد شدن در یک پژوهش گروهی گسترده و درازدامن کفایت میکرد.
دیگر اعضای این پژوهش را هم نمیشناختم؛ حتی امروز هم در ذهنم نام فاطمه جهانپور با بازنمایی بدن در ژانرهای پیشااسلامی، امید ایزانلو با بررسی بدن در شعر عربی، حمید خادمی با نگاه به بدن در هجویهها، محسن شرفایی با بازنمایی بدن در علم کلام و فرزانه فرخ فر با بدن در نگارگریها گره خورده است؛ البته راهی هم برای تشکیل جلسههای حضوری نداشتیم؛ خراسان کجا و اصفهان کجا؟ اگر امروز دنیای مجازی به واسطه بیماری قرن، این دهکده جهانی همدرد را به یکدیگر نزدیکتر کرده است، در چهارسال پیش تصور پرداختن به پژوهشی جدی و گسترده از مسیر کانالهای مجازی که آن روزها هم بیشتر محدود به تلگرام و فیسبوک و اینترنت نسل دو و سه میشد به نظر شبیه به شوخی میآمد.
از همین روی است که به گمان من روند تدوین این کتاب دربردارنده حاشیهای است که گاه با متن برابری میکند؛ شیوه پژوهش اثر در روزگار خود تازه و خلاقانه بود و در پسزمینه خود نویددهنده کنشها و گفتمانهای تازه. اینکه آدمهای این گروه بدون دیدار با یکدیگر یا آشنایی نزدیک با هم چگونه به هم اعتماد کرده، خود را در یک فضای فکری قرار دادند و در برههای مشخص بر گفتمانی تازه تمرکز کردند، میتواند نویدبخش افقهای اجتماعی تازهای در روزگار ما باشد. آدمهایی در زمانهای سخت توفانخیز که توانستند به یکی از بزرگترین سرمایههای اجتماعی که براساس قاعده باید برایند فضایی ایدهآل و مطلوب زیست باشد، دست یابند؛ ما به «اعتماد» دست یافتیم.
گنجی شایگان که اگر همگانی شود با خود صلح و امنیت و پیشرفت را به ودیعه میآورد و صد البته ابتکار عمل و مدیریت پژوهشی دکتر زرقانی واسطهالعقد حلقههای این زنجیره بود؛ بنابراین فضای گفتمان پژوهش در تلگرام که آن روزها هنوز فیلتر نشده بود شکل گرفت و بخشی از مراحل پژوهش، از جمله کتابشناسی هم در همان گروه تلگرامی صورت میگرفت. به طور نمونه در آن مراحل اولیه که راه بر پژوهشگران چندان روشن نبود هرکس به فراخور مطالعات خویش منبعی را معرفی میکرد و در گروه تلگرامی به اشتراک میگذاشت؛ آنچنانکه به اعتقاد بنده هنوز بعد از گذشت ۴ سال، منابع معرفیشده در این گروه آنقدر هست که بتواند پایگاه کتابشناسی مناسبی برای مطالعات مربوط به بدن باشد.
بدن آدمی نخستین و دم دستترین پدیده در زندگی اوست. انسان و زندگی، بدون بدن تصورنشدنی است. از همین روی در درک و دریافتهای آدمی هم همواره بدن نقشی محوری بازی میکند؛ با وجود تحقیقات گسترده در باب بدن در فلسفه، جامعهشناسی، روانشناسی و بهطورکل علوم انسانی، مطالعات بدن در ایران هنوز نوپاست؛ خصوصا اینکه این مهم در فضاهای آکادمیک هنوز جدی گرفته نشده است.
کتاب تاریخ بدن در ادبیات یکی از تازهترین پژوهشها در این باب و «از نخستین آثاری است که با عینک مطالعات بدن به سراغ ادبیات میرود» (تاریخ بدن در ادبیات، ص ۱۷)، اما کتاب «تاریخ بدن در ادبیات» که در سال ۱۳۹۹ اثر شایسته تقدیر در بخش «نقد ادبی» سیزدهمین دوره جایزه ادبی جلال آل احمد انتخاب شد، حاصل پژوهشی گروهی و بینارشتهای بود که دارای پیشگفتاری کوتاه و مقدمهای است که در آن به تعریف موضوع و ساختار کتاب پرداخته شده است؛ پس از آن نویسندگان در ده فصل، موضوع را در ژانرها و رویکردهای مختلف بررسی کردهاند.
در فصل نخست، مبانی نظری و کلیات شرح داده شده است و به مطالعات مربوط به بدن در رویکردهای مختلف پرداخته شده، فصل دوم با نگاهی کرونولوژیک، ریشههای بدن تاریخی در ژانرهای پیشااسلامی جستوجو شده است و در فصل سوم با نگاه به ژانرهای شعر عربی و شاعرانی، چون امروالقیس و حطیئه و ابونواس و متنبی چهارچوب ذهنی آنها درباره بدن بررسی شده. آنگاه نویسندگان در فصل چهارم نگاه زیباشناختی به بدن را در طول تاریخ واکاویدهاند؛ اکنون فضای ذهنی خواننده آماده است تا در فصل پنجم، ششم و هفتم، داستان بدن را در ژانرهای متعارف ادبیات فارسی از جمله ژانرهای عاشقانه، هجو و حماسه دنبال کند.
اما ورود به ژانر عارفانه، پیشنیاز میخواهد و آن بررسی موضوع در علم «کلام» است؛ از همین روی فصل هشتم با اختصاص به این مهم، ذهن خواننده را برای واکاوی موضوع در ژانر عارفانه یعنی فصل نهم آماده میکند؛ به دلیل ماهیت میانرشتهای موضوع و از آنجا که عموما کار ذهن و دست در طول تاریخ هماهنگ بوده، نگارهها گاه خود مبدل به متونی نقاشیشده میشوند و به شمایلنگاری بدن میپردازند، بررسی متون و ژانرهای ادبی، بدون بررسی نگارهها قطعا ابتر میماند؛ از همین روی فصل دهم و درواقع فصل آخر کتاب اختصاص به بازنمایی بدن در نگارههای دوره اسلامی دارد. تکمله این فصل نیز تصویر نگارهها و مرقعهها در انتهای کتاب است.
طبیعی است که در این مجال اندک، برخی ژانرها هم نادیده گرفته شدهاند؛ زیرا تدوین نهایی و کامل چنین کتابی در بازه زمانی محدود ناشدنی است؛ درواقع این کتاب به منزله درآمدی بر موضوع تلقی میشود و رسالت کتاب آن است که نخست موضوع مهم و مغفول مانده بازنمایی بدن در ژانرهای مختلف ادبی را تبدیل به یکی از گفتمانهای اصلی علوم انسانی کند و موضوعی را که در حاشیه مانده است به متن گفتگوها بکشاند و دوم چشماندازی از زیبایی پیکرین در هر یک از ژانرهای ادبی بنمایاند.