صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مادران شهدا سهم خود را داده اند!

  • کد خبر: ۵۶۹۹۵
  • ۰۸ بهمن ۱۳۹۹ - ۱۲:۰۴
محمدرضا زائری - کارشناس مسائل فرهنگی
در دوران نوجوانی دوستی داشتیم به نام علی که همشهری ما هم بود و اکنون همسایه سردار شهید سلیمانی است در گلزار شهدای کرمان.

در کودکی پدرش را از دست داده بود و مادرش با تنگدستی و سختی او را به همراه برادر بزرگ ترش سرپرستی می‌کرد.
 
مادرش لیف و دستکش می‌بافت و با کار‌های دستی ساده درآمدی اندک داشت و برادر بزرگ ترش در جبهه مجروح قطع نخاع شده و در خانه افتاده بود.
 
وقتی از او می‌پرسیدند با این اوضاع خانه و شرایط خانواده چگونه مادرش را راضی کرده و به جبهه آمده، با خنده و شوخ طبعی عجیب خودش پاسخ می‌داد: «اصلا من از ترس مادرم، مجبوری به جبهه آمده ام!»
خودش می‌گفت: «مادرم بعد از جانبازی برادر، مرا به جبهه فرستاده و گفته است: پدرت که نیست، برادرت هم که دیگر حرکتی ندارد. تو باید به جبهه بروی که حرف امام بر زمین نماند!»
 
من هیچ وقت مادرش را ندیده بودم، ولی از حرف‌های خودش و شنیده‌های دوستان می‌توانستم تصور کنم آن شیرزن بزرگ و بزرگوار که مردان شرمنده عظمتش می‌شدند، چگونه بر بلندای همت و شکوه ایستاده است و سر به آسمان ایثار می‌ساید؛ و مگر زنانی، چون او در گوشه گوشه این سرزمین کم بوده اند؟
 
در هر روستا و شهر دور و نزدیک، مگر کم زنانی زیسته اند که عزیزترین پاره‌های تن و جانشان را بر سر دست گرفته و برای سامان یافتن آرمانی یا پای ماندن پرچمی قربانی کرده اند؟ مادرانی که حتى از زمین خوردن پسرک بند دلشان پاره می‌شد، اما حاضر شده اند پاره‌های تنش را بر زمین ببینند، مادرانی که حتى از خاکی شدن لباس کودکشان دل آزرده می‌شدند، اما قبول کرده اند که بر همه آرزو‌های جوانی اش خاک بریزند! مادرانی که حتى تحمل دیدن خراش و زخمی بر پوست نازک نازنین او را نداشتند، اما پذیرفته اند گلوی بریده یا سینه شکافته اش را ببینند و کلمه‌ای شکوه و گلایه بر زبان نیاورند!
 
اگر امروز مرز‌های این سرزمین حتى اندکی جابه جا نشده و هم چنان صلای اقتدار و صلابت نام ایران اسلامی در جهان طنین افکن است و پرچم ایمان و آرمان هنوز در اهتزاز است، بیش از هر چیز، مدیون آن مادرانیم که در اقتدا به بانوی سرافراز کربلا دست همراهی و فداکاری به آسمان «هل من ناصر» گشوده اند.

اگر صندلی‌های ریاست و مسئولیت در هر عرصه و هر حوزه‌ای برجاست، پیش از هر سبب و عاملی، همین مادران موجب ماندگاری و برپایی این موقعیت‌ها وجایگاه‌ها هستند.
اگر ادای سهمی برعهده این مادران بود، فداکردن عزیزترین دارایی و ثروتشان بوده که بالاتر از آن و بیش از آن چیزی نمی‌توان تصور کرد.
 
اکنون در این سوی میدان، ما ایستاده ایم؛ ما که هرکدام در جایی به اندازه خودمان مدیون و بدهکار این مادرانیم که اگر نبودند، بی تردید امروز ما نیز سرنوشتی دیگر داشتیم!

و مگر کسی می‌تواند آنچه را آنان داده اند، جبران کند و چیزی را که آن‌ها در طبق اخلاص گذاشته اند، بازگرداند؟
اینان حجت خدا هستند بر همه ما و مدیران و مسئولان و ... در روز قیامت و دادگاه عدل و صحنه عظیم و هولناک رستاخیز، روزی که خداوند به ما خواهد گفت: «مادران شهدا سهم خود را داده اند؛ شما چه کرده اید و چه آورده اید؟»
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.