دهم بهمن ماه در گاهشماری خراسانی زمستان، همیشه مصادف بوده است با آیین «سده»، آیینی باستانی از آیینهای کشاورزان که تا چند نسل پیش از این در همه خراسان پاس داشته میشده و این روزها انگار فقط در گوشه جنوبغربی این جغرافیا، جایی در جزین و مزار بجستان باقی مانده است.
مسعود نبی دوست | شهرآرانیوز؛ «فردا دهم بهمنماه است؛ پایان چله بزرگ و آغاز چله کوچک.» روزگاری نهچندان دور این گزاره معنای دیگری داشت، چیزی غیر از آنکه ما امروز دربارهاش میفهمیم. بهقدر روزگار پدربزرگهایمان اگر به عقب برگردیم، رسیدن به این روز یعنی دستکم برای امسال، آسمان و زمین هرچه از سرما در چنته داشتهاند رو کرده و نیمی از چارچار هم برای بههمریختن زمین و آسمان گذشته است. علاوهبر این دهم بهمن ماه در گاهشماری خراسانی زمستان، همیشه مصادف بوده است با آیین «سده»، آیینی باستانی از آیینهای کشاورزان که تا چند نسل پیش از این در همه خراسان پاس داشته میشده و این روزها انگار فقط در گوشه جنوبغربی این جغرافیا، جایی در جزین و مزار بجستان باقی مانده است.
سده چیست؟
جشن سده را از جشنهای قدیمی ایرانیها میدانند، جشنی که اگر ردونشانی از آن بخواهید، شاید فقط نشانههایی از آن در کویر میانی ایران، در برخی نقاط خراسان، یزد و کرمان باقی مانده باشد. زندهیاد «ابراهیم شکورزاده بلوری»، پژوهشگر نامدار فرهنگ شفاهی خراسان، اما میگوید که در گذشتهای نهچندان دور، خراسانیها ۳ روز متصل به این روزها با برپاکردن آتش، آیینی برپا میداشتهاند. ایشان همچنین درباره این مراسم اشعار متعددی را نقل کرده که با تفاوتهایی اینچنین است:
آی سده، سده، سده
صد به غله، پنجه به نوروز
آی سده، سده، سده
صد به غله، پنجه به نوروز
زنونِ بی شو، چله بدر شو
زنونِ شودار، به غم گرفتار
صد به غله، پنجه به نوروز
دخترن دِ خَنَه، دِ فکرِ جَئمه نوروز بییَمَه
آی صد به غله، پنجه به نوروز
دخترت دِ خَنَه، برشو مِنَلَه
آی صد به غله، پنجه به نوروز
سده در پشت دالُ، بمیرن غلهدارُ
صد به غله، پنجه به نوروز
سده سده ما، میشو دِ گله ما (۱)
آتش سده تا خواندن این شعر برپاست. پس از آن، اما زمانی که شعلههای آتش در پشتبام یا میان کوچهها فرونشست، شوروهیجان در صحرا شروع میشود و جوانترها با شادی، بوتههای مشعل را به طناب میبندند و به دور سر خود میچرخانند. (۲) این جشن ۳ شب ادامه دارد و مردم در هرشب پس از پایان جشن، خاکستری را که از آتش باقی مانده است، در پشتبام خانه خود بهجا میگذارند و به خانه بازمیگردند. در بیشتر روستاها این باور وجود دارد که اگر در شبهای سده باران ببارد و آب باران خاکستر آتش سده را با خود ببرد، سال خوبی در پیش خواهند داشت، ولی اگر باران نبارد و خاکستر سده را باد ببرد، آن را به فال بد میگیرند و عقیده دارند که در آن سال با بیآبی و خشکسالی روبهرو خواهند شد.
سده در میانه زمستان
زمستان در میان خراسانیها بهگونههای مختلفی گاهشماری میشود. مشهورترین این تقسیمبندی، اما تقسیم روزها به چله بزرگ و کوچک و چارچار در میان این۲، سده در پایان چله بزرگ، اهمن و بهمن، سیاهبهار و سرما ننه پیرزن است. از این میان «چله بزرگ» ۴۰ روز ابتدای زمستان پس از چله و چله کوچک ۲۰ روز پس از آن نامیده میشد. ۴ روز آخر چله بزرگ و ۴ روز اول چله کوچک را هم «چارچار» یا «جنگ چلهها» مینامیدند و معتقد بودند که در این روزها اوضاع آسمان درهموبرهم خواه n بود. غروب آخرین روز چله بزرگ را «سده» مینامند، شبی که با جشنی باستانی همراه است؛ ۵۰ شبانهروز مانده به نوروز و ۱۰۰ شبانهروز مانده به برداشت اولین غلات.
نکته
۱: آی سده، ۱۰۰ روز مانده به غله و ۵۰ روز مانده به نوروز. زنان بیشوهر، غم مخورید که چله گذشت. زنان شوهردار به غم گرفتارند (دوران استراحت آنان پایان یافته و باید بهزودی به صحرا بروند و در کارهای مزرعه به شوهران خود کمک کنند). دختران در خانه، به فکر جامه نوروزیاند. آی ۱۰۰ روز مانده به غله، ۵۰ روز مانده به نوروز. دختران در خانه، برای شوهر مینالند. آی ۱۰۰ روز مانده به غله، ۵۰ روز مانده به نوروز. سده در پشت دالان کمین کرده است. غلهداران میمیرند. آی ۱۰۰ روز مانده به غله، ۵۰ روز مانده به نوروز. سده، سده ماست، میشهای بسیار در گله ماست.
۲: آنچنان که امروز در معدود روستاهای خراسان مرسوم است، خانوادههای عزادار سده را برپا نمیکنند و درحالیکه مقابل هر خانهای آتشی برپاست، نشانه خانههای عزادار نداشتن آتش است.