۲۱ فوریه، برابر با دوم اسفند ماه را در سالهای بعد از ۱۹۹۹، «روز جهانی زبان مادری» نام گذاشتهاند؛ نامگذاریای که قرار بود کمکی باشد به حفظ تنوع زبانی و فرهنگی ملتهای جهان. نگرانی از انقراض یا فراموشی تنوع زبانی و فرهنگی ملتهای جهان شاید بهانه خوبی باشد تا در آغاز این روز جهانی یکبار دیگر به دوروبرمان نگاه کنیم برای یافتن این ازدسترفتنیها.
مسعود نبی دوست | شهرآرانیوز - ۲۱ فوریه، برابر با دوم اسفند ماه را در سالهای بعد از ۱۹۹۹، «روز جهانی زبان مادری» نام گذاشتهاند؛ نامگذاریای که قرار بود کمکی باشد به حفظ تنوع زبانی و فرهنگی ملتهای جهان. همزمان با همین نامگذاری هم بوده شاید که تلاش برای حفظ زبانهای درحال انقراض آغاز شده است تا یکبار دیگر ما هم به صرافت این بیفتیم که حالا علاوه بر زبانهای این گوشه جهان، لابهلای همین زبانهای زنده هم چه ارزشهایی درحال فراموشی است؛ از گویش و لهجه تا مثل و متل و هیچانه و اوسنه و چیزهایی از این دست. همین نگرانی هم شاید بهانه خوبی باشد تا در آغاز این روز جهانی یکبار دیگر به دوروبرمان نگاه کنیم برای یافتن این ازدسترفتنیها.
یونسکو چه میگوید؟
بنابر اعلام اطلس زبانهای جهان، بیشتر از ۲۰زبان در ایران در معرض نابودی و انقراض کامل قرار دارد. دراینمیان، یونسکو هم ۲۴زبان را در خطر نابودی در ایران اعلام کرده است. این درحالی است که طبق اعلام همین منابع، همین حالا ۷۶ زبان زنده در ایران وجود دارد که حدود نیمی از آنها با درجههای مختلف در خطرند. یونسکو ۶درجه را برای میزان درخطربودن یک زبان در نظر گرفته است که از بین این عوامل، ۲ عامل از اهمیت زیادی برخوردارند: یکی تعداد سخنگویان زبان و دیگری که یونسکو از آن بهعنوان «عامل طلایی» یاد میکند، انتقال بیننسلی است. طبق این فهرستها، زبانهای آشتیانی، بشاگردی، فارسیهود، جیدی، گزی، گورانی، خلجی، خوانساری، کرشی، اچمی، مندائی، نطنزی، نائینی، سمنانی، سنایا، سیوندی، سوی، تالشی، تاتی، وفسی، دری زرتشتی (گویش بهدینان)، لشان ددان، هولئولا و ترکی خراسانی جزو زبانهای در معرض خطر ایرانی دستهبندی شدهاند.
لهجهها، دیگر قربانیان جهان نو
در زبانشناسی، به گونهای از طرز تلفظهای ویژه در یک زبان، «لهجه» گفته میشود. تقریبا در همه زبانهای جهان هم گروههایی با لهجههای مختلف وجود دارد، لهجههایی که معمولا با مناطق جغرافیایی ارتباطی ویژه دارند. بهطور کلی اگر مجموعه تلفظهای ۲ دسته از گویشوران یک زبان طوری باشد که سخن همدیگر را بهنسبت آسان بفهمند، صحبت از لهجه است و اگر تفاوتهای تلفظی یا دستوری بهگونهای باشد که درک متقابل با ایرادها و دشواریهایی روبهرو شود، پای «گویش» در میان است. در ایران هم تا امروز چیزی نزدیک به ۴۰هزار نوع گویش و لهجه شناسایی شده است، گویش و لهجههایی که آنها هم مانند زبانها مرگشان در سالهای گذشته سرعت گرفته است و یکبهیک درحال از میان رفتناند.
مرگ لهجهها سرعت گرفته است
بررسیهای جهانی نشان میدهد که مرگ لهجهها بهطرز فاحشی در دهههای گذشته سرعت گرفته است، سرعتی که آن را به عوامل مختلفی نسبت میدهند. در برخی تحلیلها این سرعتگرفتن، پیامد زیست بشر در سالهای پس از ظهور رسانههای جمعی از تلویزیون و رادیو و بهویژه رسانههای نوشتاری از روزنامهها تا حتی شبکههای اجتماعی و مجازی تلقی میشود. برخی، اما آن را پیامد توسعه حملونقل عمومی و افزایش سطح ارتباطی مرکز و پیرامون، کلانشهرها، شهرهای کوچک، روستاها و... میدانند. دراینمیان، توسعه گردشگری در سالهای گذشته نیز این روند را تشدید کرده است تا لهجهها در شیب مرگهای زودرسی قرار بگیرند.
لهجه مشهدی، در شیب فراموشی
لهجه مشهدی یکی از لهجههای مهم در زبان فارسی است، لهجهای که آن را عصارهای کهن از فارسی دری میدانند که بسیاری از واژگان گمشده این زبان را هنوز میتوان در آن یافت. اهمیت این لهجه، اما زمانی مشخص میشود که جایگاه آن را در شرق کشور، در خاستگاه فارسی دری و زادگاه ادبیات اصیل فارسی بدانیم. این، اما درحالی است که حالا کمتر مشهدیای به این لهجه تکلم میکند و جز در برخی محلات قدیمی و حاشیهای شهر، کمتر شاهد کلمات اصیل و کهن این لهجه هستیم.
لغات و کلمات این لهجه اصیل در شکل گذشته آن فرصتی را فراهم کرده است که بسیاری از ساکنان این خطه، درک دقیقتری از اشعار کهن فارسی داشته باشند. چنانکه زندهیاد دکتر تقی وحیدیان کامیار، محقق و استاد دانشگاه، نزدیکترین لهجه به فارسی معیار را لهجه مشهدی میداند و معتقد است که اصیلترین و ریشهدارترین فارسی را میتوان از مردم این شهر شنید. این درحالی است که به باور او، لهجههای اصفهانی، یزدی، شیرازی و دیگر لهجههای شیرین فارسی، تفاوتهای بنیادینی با فارسی معیار دارند، ولی لهجه مشهدی فقط در برخی آواها و تکیهها با این فارسی متفاوت است.
غریبهتر با منابع کهن فارسی
اِشکاف، چُخت، اجیر، خُنتُمه، چُغُک و... کلماتیاند که تا همین یکیدو دهه پیش در محاور ههای عمومی مشهدیها در کوچهپسکوچههای شهر شنیده میشد، کلماتی که خیلیهایشان مشترکاتی بود با شهر و روستاهای مجاور و برخیشان کلماتی یگانه بودند در لهجه مشهدی. افتادن لهجه مشهدی در شیب فکاهههای رادیویی از میانه دهههای ۴۰ و ۵۰، اما برگ تازهای بود شاید تا کمکم خیلیها این لهجه را بهعنوان ابزاری برای شوخی و سرگرمی بشناسند. غلبه لهجه تهرانی و رشد رسانههای مرکزگرا نیز به همین موازات زمینهای را فراهم کرده است تا کمکم لهجههای محلی مساوی با کسر شأن اجتماعی تلقی شوند و با توسعه ارتباطات حقیقی و مجازی، تکیه اساسی گفتگوها بر گونههای عمومیتر کلام، ازجمله لهجه و کلمات، قرار گیرد. همه اینها هم زمینهای را فراهم کرده است تا دیگر شاخصترین واژههای لهجههای محلی هم در میان نسل تازه، غریبه بهنظر برسد؛ مسئلهای که دیر یا زود ما را با منابع کهن فارسی از تاریخ بیهقی و شاهنامه فردوسی ناآشناتر خواهد کرد.