جشنواره کوچه از امشب در بوشهر آغاز می‌شود (۵ اردیبهشت ۱۴۰۴) معرفی نامزدهای سومین جایزۀ ادبی «چوک» وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی به‌منظور شرکت در مراسم تشییع پاپ عازم رم شد شبکه تلویزیونی کارمند افتتاح شد اعلام برنامه‌های هفته فیلم و عکس مشهد + جدول زمانبندی پوستر بیست‌ونهمین هفته فیلم و عکس مشهد منتشر شد برنامه صداوسیما برای دلجویی از هموطنان اهل سنت بهرام افشاری و سروش طاهری در تور آمریکای شمالی با «چه کسی جوجه‌تیغی را کشت؟» فیلم‌های سینمایی امروز تلویزیون (۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) + زمان پخش مدیر پخش شبکه یک صداوسیما عزل شد| اعلام جرم علیه ۸ نفر چهره ماندگار | درباره جلال‌الدین معیریان، بنیان‌گذار چهره‌پردازی کلاسیک ایران سایه مات خندوانه | نگاهی به برنامه ۱۰۰۱ و انتظارات برآورده نشده آن گفت‌وگو با استادان دانشگاه‌های مشهد به‌مناسبت روز ملی معماری پرورده آفتاب ایران | مختصری در احوال و آثار شیخ بهایی روایتی سینمایی از یک قهرمان | گفتگو با عوامل فیلم سینمایی صیاد انتشار فراخوان جشنواره بین‌المللی تئاتر کودک و نوجوان تفلیس آغاز اکران انیمیشن رویاشهر در سینما آیا نویسندگان پرفروش آینده دنیا باید ستاره فضای مجازی باشند؟ جایزه یک عمر دستاورد موسسه فیلم آمریکا برای فرانسیس فورد کوپولا فیلم کوتاه داستانی «جای خالی» در جشنواره ایتالیایی
سرخط خبرها

من از بهر حسین در اضطرابم...

  • کد خبر: ۱۲۵۷۵۱
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۴:۲۳
من از بهر حسین در اضطرابم...
مسعود نبی دوست - روزنامه نگار

در ادامه جمع وجور کردن ضرب المثل‌ها و متل‌ها و کنایه‌های خانه پدریِ ما که موضوع این ستون بوده، همین چند روز پیش یادم آمد که باری کلی مَثَل و کنایه عاشورایی سر و جمع کرده بودم. قصه اش هم از یکی از کنایه‌های مادربزرگ مادری مان شروع شد. درست یادم هست که ما از همان قدیم هر وقت پاسخ پرتی به حرف ایشان می‌دادیم، جلویمان درمی آمدند که «من از بهر حسین در اضطرابم...» و این جمله موزون توی خانه ما به صورت قراردادی به این معنا بود که «پاسخ جنابعالی به پرسش من ربطی ندارد!» یا خودمانی ترش این می‌شد که «درست جواب بده بچه جان!»

البته که آن اوایل ما ربط این را به آن نمی‌فهمیدیم، تا اینکه ادامه جمله برایمان مکشوف شد. تمامش این بود: «من از بهر حسین در اضطرابم، تو از عباس می‌گویی جوابم؟!» جوری هم که شنیده ام این مَثَل گویا به ماجرای پرسش حضرت ام البنین (س) اشاره دارد. بعد هم لفظش چرخیده و چرخیده تا اینکه حالا این جورش برسد به ادبیات عامه روستای پدری و خانواده ما.

سر این ضرب المثل، حواسم جمع شد به اینکه لابد لا و لوی کلمه‌های ما کلی از این جور حرف‌ها باید باشد و بعد که دقیق شدم، فهمیدم توی خانه مان به مکان شلوغ می‌گویند «شهر شام» یا آدم‌های مظلومِ یک گوشه کز کرده را با لفظ «طفلان مسلم» وصف می‌کنند، جمع آدم‌های بد و موذی و نخاله می‌شوند «لشکر عمر سعد» و در توصیف من که آن وقت‌ها بچه بدِ باری به هر جهت بوده ام لابد، «اینکه شام و مدینه براش یکیه!» توصیف خوبی است. تا اینجایش را فعلا داشته باشید.

بعدا می‌رسیم به این ها: «اینجا که صحرای کربلاست!»، «باز زد به کربلا»، «شام غریبانی داشتیم»، «صد رحمت به شمر»، «به ازرق شامی می‌ماند»، «یک بار می‌گفت حسن، یک بار حسین» و ....

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->