فصل چهارم «زخم کاری» چگونه به پایان می‌رسد؟ + فیلم جعفر یاحقی: استاد باقرزاده نماد پیوند فرهنگ و ادب خراسان بود رئیس سازمان تبلیغات اسلامی کشور: حمایت از مظلومان غزه و لبنان گامی در مسیر تحقق عدالت الهی است پژوهشگر و نویسنده مطرح کشور: اسناد تاریخی مایملک شخصی هیچ مسئولی نیستند حضور «دنیل کریگ» در فیلم ابرقهرمانی «گروهبان راک» پخش «من محمد حسن را دوست دارم» از شبکه مستند سیما (یکم آذر ۱۴۰۳) + فیلم گفتگو با دکتر رسول جعفریان درباره غفلت از قانون انتشار و دسترسی آزاد به اطلاعات در ایران گزارشی از نمایشگاه خوش نویسی «انعکاس» در نگارخانه رضوان مشهد گفتگو با «علی عامل‌هاشمی»، نویسنده، کارگردان و بازیگر مشهدی، به بهانه اجرای تئاتر «دوجان» مروری بر تازه‌ترین اخبار و اتفاقات چهل‌وسومین جشنواره فیلم فجر، فیلم‌ها و چهره‌های برتر یک تن از پنج تن قائمه ادبیات خراسان | از چاپ تازه دیوان غلامرضا قدسی‌ رونمایی شد حضور «رابرت پتینسون» در فیلم جدید کریستوفر نولان فصل جدید «عصر خانواده» با اجرای «محیا اسناوندی» در شبکه دو + زمان پخش صفحه نخست روزنامه‌های کشور - پنجشنبه ۱ آذر ۱۴۰۳ فیلم‌های سینمایی آخر هفته تلویزیون (یکم و دوم آذر ۱۴۰۳) + زمان پخش حسام خلیل‌نژاد: دلیل حضورم در «بی‌پایان» اسم «شهید طهرانی‌مقدم» بود نوید محمدزاده «هیوشیما» را روی صحنه می‌برد
سرخط خبرها

من از بهر حسین در اضطرابم...

  • کد خبر: ۱۲۵۷۵۱
  • ۲۴ شهريور ۱۴۰۱ - ۱۴:۲۳
من از بهر حسین در اضطرابم...
مسعود نبی دوست - روزنامه نگار

در ادامه جمع وجور کردن ضرب المثل‌ها و متل‌ها و کنایه‌های خانه پدریِ ما که موضوع این ستون بوده، همین چند روز پیش یادم آمد که باری کلی مَثَل و کنایه عاشورایی سر و جمع کرده بودم. قصه اش هم از یکی از کنایه‌های مادربزرگ مادری مان شروع شد. درست یادم هست که ما از همان قدیم هر وقت پاسخ پرتی به حرف ایشان می‌دادیم، جلویمان درمی آمدند که «من از بهر حسین در اضطرابم...» و این جمله موزون توی خانه ما به صورت قراردادی به این معنا بود که «پاسخ جنابعالی به پرسش من ربطی ندارد!» یا خودمانی ترش این می‌شد که «درست جواب بده بچه جان!»

البته که آن اوایل ما ربط این را به آن نمی‌فهمیدیم، تا اینکه ادامه جمله برایمان مکشوف شد. تمامش این بود: «من از بهر حسین در اضطرابم، تو از عباس می‌گویی جوابم؟!» جوری هم که شنیده ام این مَثَل گویا به ماجرای پرسش حضرت ام البنین (س) اشاره دارد. بعد هم لفظش چرخیده و چرخیده تا اینکه حالا این جورش برسد به ادبیات عامه روستای پدری و خانواده ما.

سر این ضرب المثل، حواسم جمع شد به اینکه لابد لا و لوی کلمه‌های ما کلی از این جور حرف‌ها باید باشد و بعد که دقیق شدم، فهمیدم توی خانه مان به مکان شلوغ می‌گویند «شهر شام» یا آدم‌های مظلومِ یک گوشه کز کرده را با لفظ «طفلان مسلم» وصف می‌کنند، جمع آدم‌های بد و موذی و نخاله می‌شوند «لشکر عمر سعد» و در توصیف من که آن وقت‌ها بچه بدِ باری به هر جهت بوده ام لابد، «اینکه شام و مدینه براش یکیه!» توصیف خوبی است. تا اینجایش را فعلا داشته باشید.

بعدا می‌رسیم به این ها: «اینجا که صحرای کربلاست!»، «باز زد به کربلا»، «شام غریبانی داشتیم»، «صد رحمت به شمر»، «به ازرق شامی می‌ماند»، «یک بار می‌گفت حسن، یک بار حسین» و ....

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->