تعریف و نحوه پیدایش
بهطور اجمالی خرافه، عقیدهای است که میتواند صرفا ابعاد ادراکی داشته باشد؛ همچنین میتواند باوری با ابعاد عملی باشد. مثلا کسی بگوید فلان چیز هست یا نیست یا بگوید فلان کار این اثر مثبت را دارد. در این تعریف، قیدی هست که از سایر باورها جدایش میکند؛ «باوری باشد که در نظر ارزیابانش نادرست بنماید. مانند عقیده و باوری که هیچ دلیلی از هیچ منظری برای آن وجود ندارد.»
گاهی مشاهداتی در زندگی مردم اتفاق میافتد که جز با یک بیان خرافی تفسیر نمیشوند مثل نسبتدادن هر حادثه و پدیده ناشناختهای به جن؛ درحالیکه درواقع، شاید یک جابهجایی و فراموشی بیشتر نبوده است و دلیلی هم برای استناد وجود ندارد.
درباره نحوه پیدایش و رواج خرافات از نظر ادراکی میتوان گفت احتمالا انسان مجهولاتی در زندگی دارد که پاسخش را پیدا نمیکند؛ بنابراین پاسخهایی را ابداع میکند و، چون سؤالی بیجواب را جواب میدهد و کسانی را از بیجوابی خارج میکند، آن را در محل امکان قرار میدهد. این سازوکار پیداکردن جواب، یک نوع ارضای روانی را هم بهدنبال دارد. حتی اگر در آن پاسخ، کاوشی نباشد و خطا باشد.
شناخت خرافات
باید ببینیم چه چیزی در باورهای عمومی هست که اولا دلیل آن در فلسفه، علم و دین ذکر نشده است؛ ثانیا حداقل کمی هم از این سه منظر غیرعادی به نظر میآید و ثالثا ازطرفی آن فرهنگ، این گفتارها و باورها را پذیراست و بههمیندلیل افرادی که این امور را به هم میگویند و میشنوند تعجب هم نمیکنند و آن را به نوعی قبول میکنند. اینها مشخصاتی است که میتوان با آن، خرافات موجود را شناخت.
اساس خرافه همان پاسخ نادرست به سؤالی است که پیداکردنش برای ما اهمیت دارد. این یک قاعده عام برای بشر است و همه جوامع ممکن است به آن دچار شوند.
تأثیر خرافه بر دینداری مسلمان
خرافه بهمعنای انحراف است و برای بررسی اثر آن بر دینداری باید دید جای چه چیزی نشسته است. اگر خرافه در مناسک دینی ظاهر شود، ممکن است مناسک صحیح را از بین ببرد و مناسک صحیح، دیگر در نظر افراد پذیرفتنی نباشد؛ مثلا جاذبه نداشته باشد، بگویند زیاد و سخت است، بیمعنا و بیروح است و درعوض شکلهای خرافی مناسک را بپسندند. اگر خرافه در عقاید مردم رواج پیدا کند، نتایج آن پیشبینیپذیر نیست و معلوم هم نیست که در آینده چه عقایدی رایج شود.
پس اگر دین صحیح، ضامن سعادت است، رواج خرافات، بهمعنی فقدان ضمانت سعادت از جانب دین است؛ بهطوریکه دیگر ثمره دین حاصل نمیشود. به بیان دیگر، اگر منظور از دین، همه آثار دین حق است، با پذیرش خرافه، ثمرات دین و مهمترین آن یعنی سعادت کامل از بین میرود.
جلوگیری از خرافه در جامعه دینی
همانطورکه در روایات آمده است، بدون تردید مهمترین راهکار برای جلوگیری از نفوذ و نشر خرافه در جامعه دینی، اظهار علم از جانب عالمان است. اگر عالمان دینی که مقبولیت اکثریت دارند و مردم، حرفشان را حجت دینی میدانند، بهصورت مکرر، با جدیت و آشکارا، اظهار علم کنند و درست و غلط را از هم جدا و بیان کنند، دستکم رواج خرافه متوقف میشود، اما سکوت، احتیاط، نسبی گویی و با شاید و احتمال حرفزدن، باعث ترویج خرافه است. راهکار اصلی همین است. باید باورها به شکل صحیح، بهگونهای جدی و از منبع بهطورکامل اطمینانبخش و تخصصی، آن هم شفاف، به گوش همگان برسد.
مصونیت فردی
چه کنیم تا از میزان خرافهباوری افراد دیندار، کم و مصونیت آنها بیشتر شود؟ مهمترین عنصر، آموزش است؛ یعنی تزریق معرفت به جامعه. به نوع آموزش هم بستگی دارد؛ اینکه چه آموزشهایی را با چه شیوهای ارائه بدهیم. باید باورهایمان را بهصورت خلاصه آموزش بدهیم. برای نمونه، در گذشته کلیاتی از باورهای قطعی را بهصورت روان به همه بچهها میآموختند، مانند اینکه اصول دین پنجتا و فروع دین ده تاست. هرچه سطح سواد بیشتر میشد، عمق درک هم بیشتر میشد. این راهکار باعث میشود خیلی از انحرافات، خودبهخود پیش نیاید. همانطورکه در کتابهای علوم اجتماعی بحث شده است، نخستین اعتقادات بسیار مهم است؛ چون بیشترین تأثیر را در یادگیریهای بعدی میگذارد. اینکه ما به کودک یاد میدهیم خدا یکی است، پیامبر آخرالزمان خاتمالانبیاست و...، این دانستهها میتواند مانع از بسیاری از باورهای غلط شود.
در پاسخ به کسانی که میگویند این سطح از معرفت و آگاهی ابتدایی را تقریبا بیشتر افراد جامعه دینی دارند، باید دید مسلمانی که بهدنبال فالبینی میرود، مشکلش چیست. ما اصل این باور (امکان پیشگویی آینده) را خرافه نمیدانیم، چون معتقدیم حداقل معصومان میتوانند با شرایطی از آینده خبر بدهند. اینکه چه کسی با چه ویژگیهایی این امکان را دارد، مهم است. میبینیم که دوباره ماجرا از جنس معرفت و آگاهی است. چون عقاید صحیح دراینباره بهشکل درست و کامل بیان نشده است، برخی گرفتار خرافه میشوند.
با تصرف و تخلیص از کتاب «خرافه و جامعه دینی»