به نظر میرسد در سالهای اخیر، روند گرایش به خرافات و عرفانهای کاذب یا شیوههای نوینی، چون انرژیدرمانی و فنگشویی رو به فزونی نهاده است و درباره افرادی مانند نظرکردههای جعلی، دعانویسان، رمالان کلاهبردار، احضارکنندگان روح و نایبهای خودخوانده در فضای واقعی و مجازی بسیار میخوانیم و میشنویم.
هرچند فرهنگ و باورهای مردم در بیشتر جوامع از حکایات و افسانهها، ضربالمثلها، تاریخ شفاهی، فکاهیات و هجونامهها، موسیقی و آواهای محلی و لطایف بومی تأثیر میپذیرد، شرایط اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی حاکم در هر زمان میتواند از تلفیق این پیشفرضهای فرهنگی با خرافه، به درک نادرستی از روابط آنها با عوامل نامعقول ماوراءالطبیعه منتهی شود که بیشتر اوقات ریشه تاریخی نیز دارد.
رمالی، دعانویسی و طلسم مربوط به امروز و دیروز نیست. هرچند راهبران خرافه در میان مردم در ادوار مختلف بیشتر به صورت زیرزمینی فعالیت کردهاند، با بهروز شدن مسیرهای ارتباط اجتماعی و فراگیر شدن اینترنت، ردپای رمالان و طلسمنویسان را در سایتهای رسمی و ثبتشده معاملات و کاسبی هم میتوانیم ببینیم، به گونهای که بهتازگی این نوع فعالیتها از سایتهای غیررسمی، وبلاگها و حتی کانالهای رسمی فضای مجازی سربرآوردهاند و اگر تا چند سال پیش برای پیدا کردن آنها باید از دوستان و آشنایان پرسوجو میکردیم، اکنون با یک جستوجوی ساده در اینترنت، نشانی و آمارشان بهراحتی در دسترس است.
پژوهشها نشان میدهند در دوره قاجار گرایش به خرافات بسیار گسترده و عمومی بوده است و با اینکه مردها هم به این موضوع تمایل نشان میدادهاند، بیشتر عملی زنانه تعریف میشد. البته این دریافت را میتوان در نتیجه چیرگی فکر و فرهنگی دانست که زن را ذاتا ناقص و ضعیف تلقی میکرد. پیامد این تفکر نیز «زنهراسی» بود که به محرومیت زنان از بدیهیترین حقوق اجتماعی و مدنیشان همچون محرومیت از حق رأی در قانون انتخابات مجلس مشروطه انجامید. (سحر و جادو، طلسم و تعویذ و دنیای زنان در عصر قاجار/ رحمانیان، داریوش و حاتمی، زهرا)
به هر روی، حقیقت این است که گرایش به سحر و جادو و یاری خواستن از ماوراءالطبیعه و انرژیهای سرگردان برای حل مشکلات، بیشتر در افرادی دیده میشود که ذاتا شخصیتی ضعیف و تابع دارند و زودباور و احساسی هستند. افرادی که آینده را از فال ورق و قهوه و طالوت و مانند آنها از زبان یک انسان معمولی، چون خود طلب میکنند بهیقین خویش را در ساختن آینده و روبهرو شدن با سختیهای آن ناتوان میبینند. فردی که برای درمان یک درد به دعا و طلسم متوسل میشود، از حقیقت بیپیرایهای که دانش به او روی میآورد گریزان است.
از سوی دیگر، به نظر میرسد فاصله فکری میان همسران و احساس ناتوانی در برخی زنان، حتی تحصیلکردهها و مدیران را به خرافه متمایل میکند. مردان عموما به دلیل احساس قدرت و کفایتی که دارند تصور میکنند از عهده بسیاری از مشکلات خود برمیآیند، اما برخی خانمها چنین حسی ندارند؛ بنابراین خرافات در میان آنها بیشتر رایج است. چنانکه بیشتر مراجعات بانوان به رمالان برای دریافت دعای مهر و محبت، افزایش رزق و روزی، پیدا شدن گمشده، باطل کردن طلسم، باز شدن بخت، شفای بیمار، بارداری یا پسردار شدن یا حتی پرداختن به انرژیدرمانی و مواردی از این دست است که به نظر میرسد بیشتر با هدف کاهش اضطراب، ترس و استرسی است که از محیط به آنها تحمیل شده است.
آنها در حقیقت قصد دارند به این شیوه، محیط را کنترل و در آن مداخله کنند تا ترس و اضطراب خود را کاهش دهند. این گرایش در زنان روستایی بسیار کمتر است، زیرا در روستا زن و مرد پیوند و همدلی بیشتری دارند و در امور معیشت و اقتصاد خانواده به یک اندازه مشارکت دارند.
از این رو، پایهگذاری فرهنگی یک روند آگاهیبخشی و فراهم آوردن زمینههای مشارکت اجتماعی و همچنین تربیت زنان و مردان قوی، آگاه و دانا، به میزان درخور توجهی بر کاهش تمایل به خرافه و گزافه در جامعه اثرگذار خواهد بود.