عید، سال نو، بهار. در زمانه فعلی، این مناسبتها بیش از کلماتی آهنگین بهنظر نمیرسند. من معتقدم که در هیچزمانی از تاریخ بشری، اسطوره جعبه پاندورا به اندازه امروز مصداق نداشته است. شنفتهاید که زئوس جعبهای به پاندورا (اولین انسان روی زمین) داد و از او خواست که آن را هرگز باز نکند، اما پاندورا عهد خود را شکست و جعبه را گشود. اتفاقی که از پی آن افتاد فاجعهای کاملعیار بود؛ انبوهی از مصائب و رنجهای آزارنده در جهان پراکنده شدند: جنگ، بیماری، فقر و بدبختی و سیهروزی.
تمام ابتلائات مکروه بشری. ممکن است بگویید که انسان همیشه با همچو آلامی دستبهگریبان بوده است، اما از یاد نبرید که آدمی هیچگاه به اندازه امروز، جمعیتی چنین متراکم نداشته است. هیچوقت به چنین پایهای از رشد تکنولوژیک و نرمافزاری و سختافزاری (که امروز دارد) نرسیده بوده و هرگز انسان به اندازه امروز دستی گشاده برای نابودکردن زمین و منابع آن نداشته است.
چنین است که میگویم جعبه پاندورا باز شده است و برای ما ارمغانی نداشته است جز زلزله و آتشسوزی و گسست اقتصادی، بیماری کرونا و نابودی روابط خانوادگی و انسانی. چه کسی را باید سرزنش کرد؟ جز خودمان، کسی را نمیبینم. بشر نسل بسیاری از حیوانات را منقرض کرد یا در آستانه انقراض قرار داد، حتی انواعی از گونههای انسانی نیز در پی نسلکشی بر لبه مغاک نابودی قرار گرفتند، جنگلها ویران شدند، کوهها را برش زدیم و تراشیدیم تا انبوهسازی کنیم. دریاها را آلودیم و چشمهها را خشکاندیم.
حتی در بروز کرونا نیز مقصریم، چون خفاشها را خوردیم.
بهخاطر خدا اینقدر نگویید که ما خفاش نخوردیم، چینیها بودند. ما فلان نکردیم، بهمانها بودند. از یاد نبرید که همه ما سوار بر یک کشتی هستیم و طوفانی که میغرد، بیگناه و گناهکار را از هم تمیز نمیدهد.
شاید در عید پیش رو بیاموزیم که میتوان با طبیعت هماهنگ بود، میتوان برای یکبار هم که شده، رسم مزخرف مرور قیمتها را در اجتماعات خانوادگی و دوستانه کنار بگذاریم و به خیری کلانتر بپردازیم که بیرون از جمع کوچک خانوادگی ما مهم است. باور کنید، اگر ضرورت تغییر را در رفتار و کردار و پندار خویش درنیابیم، عید، سال نو، بهار، این مناسبتها بیش از کلماتی آهنگین بر کاغذ نیستند.