کرونا هزار بدی دارد، اما اگر به من بگویند بدترین بلایی که کرونا بر سر ما آورده چیست، میگویم: ازیادبردن زندگی. ما قبل از اینکه سروکله کرونا پیدا شود، خیلی هم زندگیکردن بلد نبودیم. منظور از ما عامه مردم نیست که دست بر قضا آنها برخلاف ما که دعوی خواندن و نوشتن و فهمیدن داریم، خیلی بهتر بلدند زندگی کنند. آنکه با یک خودروی ارزانقیمت زنوبچهاش را برمیدارد و دوره میافتد دور این سرزمین دیدنی و دوستداشتنی و شب را در چادر و زیر آسمان خدا سر میکند و با نان و پنیر و هندوانهای سد جوع میکند، بهمراتب از من و شمایی که فکر میکنیم باید سوار هواپیما شویم و در هتلی پنجستاره اقامت کنیم و غذایمان دستکم کباببره باشد تا بشود اسمش را سفر گذاشت، معنای زندگی را بهتر میفهمد.
او بیآنکه خیام خوانده باشد و چیزی از فلسفه نیچه بداند، به زندگی «آری» گفته و از بن جان دریافته است که ازل تا ابد یکنفس بیش نیست و آن کسی قمار زندگی را برده است که قدروقیمت همین یکنفس را خوب بفهمد و عمر به بیحاصلی و بوالهوسی نگذراند. ما، اما زندگی را لمس نمیکنیم. ما درباره زندگی حرف میزنیم و ممکن است خوب هم حرف بزنیم و دربارهاش فیلم هم بسازیم و کتاب بنویسیم و...، اما با خود زندگی سروکار چندانی نداریم. با متن زندگی بیگانهایم و البته جرئت پذیرفتن حقیقت را هم نداریم و بهجای روراستبودن با خودمان سعی میکنیم برای این ناتوانی و عیب بزرگ توجیه حکمی و فلسفی هم پیدا کنیم و توجیهی بتراشیم تا هم سر خودمان را کلاه بگذاریم و هم به دیگران فخر بفروشیم که اگر میبینید ما به زندگی بیاعتناییم، از سر بزرگواری و کرامت ماست و نه بیعرضگی!
حالا هم که کرونا از راه رسیده است، بهانه بیشتری داریم برای توجیه وضعیت رقتبارمان. من با سیاستهای فرهنگی دولت کاری ندارم، اما اگر یک کار درست در این مدت انجام داده باشند، همین برگزاری جشنواره فیلم فجر است. درباره چگونگی اجرای جشنواره هم فعلا حرفی نمیزنم. نفس برگزاری جشنواره را میگویم؛ جشنوارهای که در بدترین شرایط اقتصادی و امنیتی تعطیل نشد، چرا باید بهبهانه کرونا تعطیل شود؟ آنهایی که بهبهانه دفاع از جان مردم با این جشنواره مخالفت میکنند، بهتر از هرکس دیگری میدانند که این حرفها فقط بهانهای است سیاسی برای کوبیدن دولتی که دیگر بیچاره جایی برای کوبیدن هم ندارد.
جشنواره فیلم فجر امسال رمق چندانی نداشت و شاید در قیاس با دیگر سالها از بابت کیفی از بدترین دورههای جشنواره فیلم فجر بوده باشد، اما بزرگترین حسنش این است که بهما یادآور میشود زندگی کماکان ادامه دارد. ما محکومیم به زندگیکردن، چه کرونا باشد و چه نباشد. بهقول حضرت بیدل، «بیدل من از و جود و عدم کردم انتخاب/ بیاختیار مردن و ناچار زیستن!» ما چارهای جز زیستن نداریم و باز بهقول حضرت بیدل، «زندگی بر گردن افتاده است یاران چاره چیست؟» جشنواره برگزار شود یا نشود، لیلونهار کار خودشان را میکنند. ما باید همه تلاشمان را بکنیم تا مفتمفت دار فانی را وداع نکنیم و از این فرصت شگفتآور و هیجانانگیزی که هستی در اختیارمان گذاشته است، نهایت استفاده را ببریم، اما این را هم از یاد نبریم که زندگی فقط نفسی نیست که فرومیرود و برمیآید.