احقاق حق کودکان بیش از اینکه نیازمند ماده و تبصره قانونی باشد به اطلاعرسانی و آگاهی همگانی نیاز دارد.
معصومه متین نژاد | شهرآرانیوز؛ صحبت از حقوق کودکان که می شود، به طور معمول، دو سه گزینه خاص هست که به ذهن بیشتر افراد خطور می کند: انتخاب نام نیکو، تأمین خورد و خوراک و پوشاک، و فراهم آوردن امکانات لازم برای تحصیل بچه ها. اگرچه برای تأمین همین چند قلم ساده هم که جزو حقوق اولیه کودکان محسوب می شود، بسیاری از خانواده ها کلی «اما» و «اگر» دارند.
کودکان از حقوق دیگر بسیاری برخوردارند که به دلیل ناآگاهی خود، والدین و اطرافیانشان، نادیده گرفته می شوند و از آنجایی که به طور معمول متهم و وکیل مدافع در این پرونده ها یکی است، کسی به دنبال احقاق حق آن ها نخواهد رفت، موضوعی که به نظر می رسد بیش از اینکه نقص قانونی درباره آن وجود داشته باشد، ناآگاهی عمومی در جامعه وجود دارد. این همان نکته ای است که محمدامین حسن زاده، حقوق دان و دبیر کلینیک کودک مشهد، هم با ما درباره آن توافق دارد. در ادامه، به موضوعاتی اشاره می کند که به طور حتمی، دانستن و خواندنش برای شما هم خالی از نکته نخواهد بود.
در عرف و شرع به چه کسی کودک گفته میشود؟
تعریفی که بیشتر ما از کودک داریم، خردسالی و بازیگوشی است، سنی که قبل از آغاز دوره نوجوانی به پایان میرسد، اما تعریفی که شرع و قوانین مختلف از این سن دارند بسیار متفاوت است. اهمیت این موضوع هم جایی بیشتر مشخص میشود که قرار است ما برای زندگی آنها تصمیم مهمی بگیریم. برای نمونه، بر اساس قانون کار، کمتر از ۱۵ سال، کودک و فاصله سنی ۱۵-۱۸ سال نوجوان خوانده میشود و ممنوعیت کار برای کودکان الزامی است. شرع مبنای کودکی را بلوغ میداند، یعنی ۹ سال کامل قمری برای دخترها و ۱۵ سال کامل قمری برای پسرها. در کنوانسیون حقوق کودک هم هجده سالگی پایان دوره کودکی است؛ بنابراین اینکه فرزندمان را تا چه سنی کودک بدانیم و بخواهیم از او انتظارات یا حمایتهای کودکانه داشته باشیم، خیلی مهم است.
چند درصد قوانین به کودکان اختصاص دارند؟
تصور بیشتر مردم از علت کودک آزاریهایی که در هر قالبی در کشورمان صورت میگیرد، نقص قوانین است، درحالی که این طور نیست. به طور معمول، بخشی از هر موضوع قانونی به کودکان اختصاص داده شده است، نظیر قانون کار، دیه و ارث؛ بنابراین این نقص قانونی نیست که کودکان را بی پناه گذاشته است، بلکه کم اطلاعی خود آن ها، والدین و اطرافیانشان است که سبب شده است به آنها ظلم شود. به عبارت ساده تر، به جای اضافه کردن بند و تبصره قانونی بیشتر درباره کودکان، باید به دنبال اجرای بهتر و نظارت بیشتر بر قانونهای فعلی بود. این موضوع هم امکان پذیر نیست مگر اینکه در کنار فراهم آوردن بسترهای لازم در جامعه برای حمایت از کودکان در بستر خانواده، فضا را برای آموزش عمومی جامعه و خود کودکان هم فراهم آوریم.
چه گونه حقوق کودکان را در جامعه ترویج دهیم؟
کودک آزاری، کودک همسری، کودک کار و ... خیلی وقتها پیامد فقر فرهنگی در جامعه هستند و والدین حتی نمیدانند که در حق فرزندشان بزرگترین ظلمها را میکنند؛ بنابراین لازم است در قدم اول، سازوکارهای آموزشی را برای والدین تعریف کنیم. رسانهها در این میان بهترین ابزار آموزشی محسوب میشوند و میتوان خیلی راحت دادههای لازم را از این طریق به آنها انتقال داد، به ویژه در شرایط کنونی که دسترسی و میزان استفاده خانوادهها از رسانههای مجازی هم بیشتر شده است، مانند اینکه حیات سالم حق کودکان است و والدین اجازه ندارند به دلیل موضوعاتی نظیر یک تاریخ تولد رند و خاص، با زایمان زودرس یا دیررس، سلامت کودکشان را به راحتی به خطر بیندازند یا حریم خصوصی کودکانشان را به علت چشم وهم چشمی نادیده بگیرند و با انتشار عکسهای شخصی بچهها آینده آنها را دستخوش تغییر کنند.
در قدم بعدی، باید به کودکان آموزش داد تا بتوانند با حق و حقوق خودشان آشنا شوند و در صورت لزوم، در برابر دیگران از آن دفاع کنند. برای نمونه، کودکان باید بدانند فقط خودشان مالک بدنشان هستند و کسی حق ندارد جز در موارد خاص و مشخص بدن آنها را لمس کند یا اینکه کسی حق ندارد آنها مجبور به کاری کند که در حد توان آنها نیست. برای این منظور هم باید آموزشهای لازم را از سطح مهدکودکها شروع کرد و با شعر، داستان یا نمایش به آنها اطلاعات داد. هرچه میزان آگاهیای که بچهها و جامعه درباره حق و حقوق کودکان پیدا میکنند بیشتر باشد، چتر حمایتی از کودکان هم گستردهتر خواهد شد.
نهادهای حمایتی از کودکان تا چه اندازه کارایی دارند؟
با توجه به بافت فرهنگی و مذهبی که جامعه ما دارد، بهترین و صالحترین نهاد برای حمایت از کودک، خانواده است. برای همین، تا زمانی که صلاحیت خانواد ه برای نگهداری از کودکی زیر سؤال نرود، نهادهای حمایتی مانند بهزیستی اجازه دخالت ندارند، اتفاقی که به شکل افراطی اش در غرب میافتد و گاهی مردم انتظار چنین برخوردهایی را هم از نهادهای مربوط دارند. این در حالی است که نه امکان پیاده سازی چنین ساختاری در کشورمان وجود دارد و نه به صلاح است. با همه اینها امکان این وجود دارد که برخی قوانین را به نفع کودکان و حمایت بیشتر از آنها تعدیل کرد تا بازدارندگی بیشتری داشته باشند.
برای نمونه، بنا به حکم شرعی نمیتوان پدری را به دلیل قتل فرزندش قصاص کرد، اما میتوان مجازات او را افزایش داد تا اهرم بازدارندگی این جرم قویتر عمل کند. حمایت از دختران در معرض آسیب اجتماعی یا آسیب دیده اجتماعی، حمایت از کودکانی که قصد خودکشی دارند یا به خودکشی اقدام کرده اند، حمایت از کودکان خیابانی و کار و حمایت از کودکان آزاردیده و دخترتان و پسران فراری از خانه، بخشی از فعالیتهای خدمات اورژانس اجتماعی در کشورمان است که سال هاست به مسائل کودکان میپردازد. با وجود این، هنوز برای خیلی از خانوادهها ناشناخته است و تعداد بسیار کمی از بچهها هم هستند که میدانند باید در چه شرایطی با این مرکز تماس بگیرند. این یعنی هم چنان در جامعه با مشکل ناآگاهی روبه رو هستیم. عضویت ایران در
کنوانسیونهای حقوقی تأثیری هم دارد؟
پیمان نامه حقوق کودک یک کنوانسیون بین المللی است که حقوق مدنی، سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی کودکان را بیان میکند و دولتهایی که این معاهده را امضا کرده اند، موظف به اجرای آن هستند. این کنوانسیون در ۲۰ نوامبر ۱۹۸۹ به پذیرش مجمع عمومی سازمان ملل متحد رسید و تاکنون ۱۹۳ کشور، یعنی همه اعضای ملل متحد، جز آمریکا به آن ملحق شده اند. کشور ما هم در اسفند ١٣٧٢ با تصویب مجلس شورای اسلامی و تأیید شورای نگهبان این کنوانسیون را پذیرفت. البته مشروط بر اینکه مفاد آن در هر مورد و هر زمان در تعارض با قوانین داخلی و موازین اسلامی باشد ضمانت اجرایی ندارد. عضویت در این کنوانسیونها و تصویب قوانین مربوط به کودکان، همه، خوب است، ولی هیچ کدام به معنای ضمانت اجرایی قوانین نیست؛ بنابراین هم چنان تأکید داریم به جای خلق قوانین جدید، باید بر چگونگی اجرای قوانین فعلی همت گماشت.
حقوق کودکان چگونه نادیده گرفته میشوند؟
لازمه اجرای هر حقی آشنایی با آن، و ضمانت اجرایی اش هم درخواست کردن آن است. برای همین، تأکید ویژه داریم که والدین حتما با حقوق کودکان آشنا شوند و آن را به کودکانشان هم بیاموزند، زیرا پدیدههایی مانند کودکان کار، کودک همسری، تک فرزندی، کودک آسیب دیده اجتماعی و کودک آزاری محصول نادیده گرفتن همین حقوق ساده اند. در ادامه، به برخی از این حقوق اشاره میکنیم.
حق داشتن نام نیکو: هر کودکی حق دارد از نام و لقبی شایسته برخوردار باشد. حتی بنابر توصیههای دینی، باید قبل از تولد کودک نام او را انتخاب کرد و برایش هویت و شخصیت قائل شد.
---حق تغذیه مناسب: کودکان باید از قبل تولد تا پایان دوره رشد، یعنی هجده سالگی، از تغذیه سالم جسمی و روحی مناسبی برخوردار باشند، چون این موضوع ارتباط مستقیمی با آینده آنها دارد.
حق تحصیل: تحصیل کودکان دوجنبه دارد. یکی عام است و ما آن را در قالب سواد میشناسیم. یعنی همان درس و مشق و مدرسه و دیگری خاص است که به اطلاعات و مهارتهای لازم برای زندگی کردن برمی گردد و والدین موظف اند آن را به فرزندانشان بیاموزند.
حق تفریح و سرگرمی: برخورداری از تفریح و سرگرمی سالم که بخشی از نیازهای روحی و روانی هر کودکی است، وظیفه والدین است. منظور خرید لوازم و اسباب بازی نیست بلکه فراهم آوردن فضا و بستری مناسب برای بازی بچه هاست تا بتوانند مهارتهای لازم و رشد فکری، عاطفی و اجتماعی مناسب را پیدا کنند. کودکی که در سن کم مجبور به کار یا ازدواج میشود، این حق از او گرفته و زودتر از زمان مورد انتظار وارد مناسبات سخت زندگی میشود.
حق زندگی: داشتن یک زندگی سالم جسمی و روحی حق هر کودکی است و والدین اجازه ندارند با غفلتها و ندانم کاریهای خود این حق را از آنها بگیرند، مانند اعتیاد مادر که میتواند بر سلامت جنین اثر بگذارد یا دست کاری در تاریخ تولد که با خطر مرگ و نقص عضو همراه است یا پدیده تک فرزندی که با مرگ
والدین، تنهایی و قطع رابطه خانوادگی را برای او به همراه خواهد داشت.
حق احترام و ابراز وجود: کودکان باید در خانواده و جامعه از آزادی لازم و احترام مناسب برخوردار باشند تا بتوانند نظرهایشان را به راحتی بیان کنند. والدین حق ندارند تنها به دلیل کودک بودن فرزندشان با او هرگونه دلشان میخواهد رفتار کنند. گرفتن عکسهای نامناسب از کودک و انتشار آن نوعی بی احترامی و تجاوز به حریم خصوصی اوست.