مصطفی توفیقی | شهرآرانیوز؛ پیرمرد روبدوشامبر آبیطلاییاش را به تن کرده است، درحالیکه کنار استخر مجللش در خانه خارج شهر آفتاب میگیرد، لیوان آبپرتقال را از سینیای که «او» برایش آورده برمیدارد، تلألو نور که میلغزد روی آب موجگرفته از چرخش باد در سطح استخر نگاه میکند. چروکهای صورتش با چروکهای موجی آب تلفیق میشود. «او» همسر مرد نیست (همسرش مرده است) و، چون مانند پدر و مادرش و جدیتر از آنها حال و حوصله بچهها را نداشته، پس او فرزند یا نوه او هم نیست (چون فرزندی نداشته)؛ و بهدلیل همان نگاه والدینش، خواهرو برادری هم ندارد (آقا تکفرزند بوده است)، و او عمه، خاله، دایی، عمو یا. او هم نیست. او یک «غریبه» است، مثل همه غریبههای دیگر این خانه مجلل، آدمهایی که با «آقا» هیچ خاطره مشترکی ندارند، و وقتی آقا با خودش میخندد یا اشک میریزد از او نمیپرسند: یاد چهکسی افتادهای؟ یاد چه چیزی افتادهای؟
کهنسالی، با چاشنی تلخ افسردگی
«آقا» ایدهآلی برای امروز فرزندان تنها مانده ماست، اگر همهچیز خوب پیش برود، اگر «تکفرزند» مان راه طولانی تحصیل و اقتصاد و... را به سلامت طی کند، تازه در کهنسالی «آقا» یا «خانمی» هست احتمالا مرفه، باسواد، شیکپوش، و تنها، بسیار تنها...
محمد ایزدی، یک خانه سالمندان در مشهد را به همراه همکارانش اداره میکند. از او درباره نسبت وضعیت روحی سالمندان این مرکز با تعداد اقوام و خویشانشان میپرسم. پاسخ میدهد: «بههرحال بیشتر سالمندان اینجا آنقدر تنها بودهاند که در اینجا پناه داده شدهاند یا خودشان به ما پناه آوردهاند؛ البته این بیپناهی به معنی بیکسو کاری نیست. درمجموع هم میتوان گفت آنهایی که فرزند دارند از افراد بیفرزند بهتر با وضعیتشان کنار میآیند، و بهویژه آنهایی که خواهر و برادرهایی دارند. همینکه اینها گاهی به ایشان سر میزنند خیلی روحیه میگیرند؛ و حتی کسانی هستند که ملاقاتکننده چندانی ندارند، اما، چون میدانند پشت این دیوارها و پنجرهها کسوکاری دارند، همین چشمانتظاری هم برایشان قوت قلب است. آنهایی که هیچ کس و کاری ندارند، بهسختی میتوانند از پس افسردگی دوران کهولت که ناشی از تنهایی و بیکسی است بربیایند.»
البته کادر تصویر اول این گزارش و آنچه در خانههای سالمندان میگذرد، تنها یک برداشت از آینده «کودکان تنها» و بهاصطلاح «یکییکدانه» است. یکییکدانهها از زمان تولد تا پیری، اتفاقات و عواطفی متفاوت از دیگران را تجربه میکنند. تجربههای خوب یا بدی که درنهایت از آنها آدمهای «متفاوتی» هم میسازد.
تکفرزندان درمعرض آسیبهای بیشتر؟
«اگرچه مدرن شدن روش زندگی با تغییرات طبیعی در ساختار اجتماع و ازجمله تغییر در شکل خانوادهها همراه است و یکی از مهمترین این تغییرات بالارفتن تحصیلات و وسواسهای اجتماعی پدر و مادرها و درنتیجه حساسیت بیشتر بر لزوم آگاهانهبودن فرزندآوری است، این وسواسها و تأکیدها نباید تاجایی پیش برود که جامعه ما را درمعرض نابودی قرار بدهد یا نتیجهای عکس آنچه بهدنبال آن هستیم، درپی داشته باشد.» عاطفه زرگران، روانشناس کودک، معتقد است: «اصولا هدف بیشتر والدین از تکفرزندی این است که محیط رشد بهتری برای فرزندشان ایجاد کنند و سعی کنند امکانات مالی و عاطفی خود را برای تربیت یک فرزند متمرکز کنند، اما واقعیت این است که در بیشتر موارد این تصمیمگیری درنهایت بهضرر کودک عمل میکند.»
به باور این روانشناس «تأکید و تمرکز روی پرورش تکفرزند، اگرچه اعتمادبهنفس و خودباوری او را افزایش میدهد، بهدلیل همین زیر ذرهبین بودن و مراقبت بیش از حد، میتواند او را وسواسی، آسیبپذیر یا پرخاشگرکند.» این استاد دانشگاه همچنین درباره تکفرزندی میگوید: «یک وجه تکفرزندی میتواند این باشد که امکانات و تسهیلات خانواده بیشتر دراختیار کودک قرار میگیرد و او از بسیاری جهات، کاستی و رنج مادی کمتری در زندگی متحمل میشود، اما بیایید از خودمان بپرسیم کدامیک از ما حاضریم درمقابل رفاه مالی، پشتیبانی معنوی و عاطفی که از داشتن خواهر و برادر داریم معامله کنیم.»
از بیهویتی اجتماعی تا انقراض نسبتهای فامیلی
جمشید نبینیا، جامعهپژوه، نیز درباره فراگیرشدن پدیده تکفرزندی به شهرآرا میگوید: «یک ویژگی اجتماعی تکفرزندی در این است که افراد پیشاپیش بسیاری از نقشهای مهم اجتماعی خود را از دست میدهند، افراد همه نقشهای خانوادگی خود مانند خواهری، برادری، خاله و عمه و عمو و دایی بودن و... را با هم از دست میدهند، و در فرایند بیهویتی اجتماعی قرار میگیرند.» وی «انقراض نسبتهای فامیلی» را از پدیدههای اجتماعی محتوم شرایط موجود میداند و معتقد است: «با ازبینرفتن نسبتهای خانوادگی، یک حجاب و مانع بزرگ برای بزهکاری که همان شناختهشدن و خانوادهدار بودن است از بین میرود و فرد، دلایل کمتری برای خویشتنداری در شرایط آسیبپذیری و آسیبزنندگی اجتماعی پیدا میکند.»
بهعقیده این کارشناس علوم اجتماعی، محرومیت از بازی و تجربهآموزی در ارتباط با همسالان، شکنندگی و آسیبپذیری بیشتر در مواجهه با شرایط جدید و افراد تازهوارد، بلوغ زودرس، داشتن روابط همدلانه کمتر و جایگزینی دوستان و خانواده خیالی بهجای تجربههای ملموس و واقعی خانوادگی، ازعوارضی است که تکفرزندان تا سالهای سال و چهبسا تا همیشه با آنها زیست میکنند.
رشد جمعیت: نزدیک به هیچ!
جدای از تأثیرات فردی، الگوی «تکفرزندی» برای والدین و فرزند، آثار اجتماعی این وضعیت تازه نیز قابل تأمل است. آخرین آمارهای منتشرشده ازسوی مرکز آمار ایران، بیانگر رسیدن «نرخ باروری» به حدود ۱.۷۴ فرزند برای خانوادههای ایرانی و ۱.۶ فرزند برای کل جمعیت مقیم کشور در سال۱۳۹۸ است. این میزان بهمعنی کاهش «نرخ جانشینی» است. باروری سطح جانشینی، طبق تعریف عبارت است از سطحی از باروری موردنیاز که جمعیت قادر باشد خود را جایگزین کند. برای آنکه جمعیتی قادر باشد خود را بازتولید کند، انتظار آن است که بهطور متوسط هر زن، یک فرزند دختر بهدنیا آورد، بهشرط آنکه آن فرزند دختر آنقدر زنده بماند تا فرزند دختر دیگری را جایگزین خود کند و این روند برای همه نسلهای بعدی نیز رخ دهد.
میزان رشد سالانه جمعیت کشور طبق آخرین سرشماری در سال۱۳۹۵ به حدود ۱.۲۴درصد رسید؛ روند تغییرات این شاخص حاکی از آن است که نهتنها این رقم، نتیجه یک روند بلندمدت کاهشی در دهههای اخیر است، بلکه این روند کاهشی بهگونهای ادامه یافته که طبق آخرین آمار سال۱۳۹۸ با احتساب مابهالتفاوت رقم ۱۴.۴ در هزار برای نرخ موالید و ۵.۵ در هزار برای نرخ فوت در کشور (یعنی حدود ۱۴ ولادت و ۶ فوت بهازای هر هزار نفر جمعیت)، میزان رشد طبیعی جمعیت به رقم ۰.۸۹درصد رسیده و به پایینتر از یک درصد کاهش یافته است.
برای سال۱۳۹۹ نیز باتوجهبه کاهش حدود ۴۰ هزار ولادت در ششماهه نخست سال نسبتبه مدت مشابه سال قبل، پیشبینی میشود نرخ رشد جمعیت امسال حتی از ۰.۸درصد نیز کمتر شود.
هشدار درباره یک فاجعه اجتماعی
از شاهکارهای افراط و تفریط جامعه ما، یکی هم بلندشدن آوازه هراس از فرزندآوری ایرانیان است. تا جاییکه چندی پیش دکتر کیانوش جهانپور، رئیس مرکز اطلاعرسانی وزارت بهداشت و درمان، توئیتی را از خانم ملیندا گیتس، همسر بیل گیتس که بهعنوان بنیانگذار مایکروسافت شناخته میشود، بازنشر کرد که در آن براساس آمار جهانی به کاهش آمار فرزند بهازای هر خانم ایرانی اشاره شده بود؛ آماری که نشان میدهد میانگین فرزندآوری هر خانم ایرانی در حال حاضر به ۱/۶ رسیده است.
به گزارش فارس، در این توئیت آمده است: «سریعترین کاهش نرخ فرزندآوری بهازای هر زن در تاریخ جهان در ایران اتفاق افتاده است که با واکنشهای بسیار زیاد کاربران مواجه شده است. خانم گیتس با ارائه چند جدول در صفحه توئیتر خود از ارتقای کیفیت زندگی در سراسر جهان صحبت کرده، درحالیکه تعداد موالید در ایران کاهش یافته است.»
سندرم تکفرزندی
با همه این احوال، درمقابل، گروهی از روانشناسان و جامعهشناسان معتقدند آنچه نگرانیهای اجتماعی از شیوع پدیده «تکفرزندی» را دامن میزند، نه استدلالهای دقیق علمی، بلکه سوارشدن بر موج «سندرم تکفرزندی» است. میکائیل فرمانینیا، کارشناس روانشناسی بالینی، ازجمله این افراد است که به شهرآرانیوز میگوید: «این سندرم که از حدود دهه ۸۰ قرن بیستم وارد ادبیات عمومی و تخصصی شد، درواقع گسترش این تفکر هست که تکفرزندی ویرانگر است و یک آسیب اجتماعی و روانشناختی محسوب میشود، درحالیکه ما پژوهشهای علمی مستقل چندانی در دست نداریم که بتواند تفاوتی جدی از نظر عاطفی و فکری بین کودکان دارای خواهر و برادر یا بدون خواهر و برادر را اثبات کند، اگرچه همه افراد با یکدیگر تفاوتهایی دارند و این تفاوتها با تغییر در سبک زندگی هم ممکن است بیشتر شود، هنوز تحقیق مستقل و دقیقی ارائه نشده است که مثلا ثابت کنند تکفرزندها از بچههایی در خانوادههای بزرگتر توانمندیهای کمتری دارند یا درمعرض آسیبهای بیشتری هستند.»
کاهش آسیبها با شناخت بیشتر تکفرزندان
عاطفه زرگران، روانشناس کودک، به شهرآرا میگوید: «اگرچه پدیده تکفرزندی بهخودی خود میتواند هم افراد و خانوادهها و هم جامعه را درمعرض تهدید قرار دهد، لازم است این آموزش به جامعه و خانوادهها داده شود درصورتیکه شیوه تکفرزندی را برای خانواده خود انتخاب کردهاند، با احتیاط بیشتری با روح و روان فرزند خود مواجه شوند و با شناخت ظرافتهای روانی کودکان، آسیبهای ناشی از افراط و تفریط در رابطه والد-فرزندی در خانوادههای تکفرزند را کاهش دهند.» وی پیشنهاد میکند خانوادههای تکفرزند ارتباط خود با روانشناسان کودک را بیشتر کنند و برای تنظیم حمایتها، تشویقها و تنبیهها، انتظارات و تعاملات تکفرزندان خود دقت بیشتری بهخرج دهند.
پیرمرد روبدوشامبر آبیطلاییاش را به تن کرده، درحالیکه چاقو میگذارد به دل هندوانه خنک، سرخی هندوانه را به خواهر و برادرهاش، به بچهها و نوههایش تعارف میکند، بعد خودش را ولو میکند روی بالش زربفت کنار حیاط و بدن خستهاش را کشوقوس میدهد و غمهایش را گم میکند بین قهقهه فرزندان جوانتر و نوههای کوچکش که از سروکول هم بالا میروند. از خاطرههای مشترکشان عبور میکنند و «پیر» بودن را برای «آقا» دلچسب میکنند. روز و روزگار «آقا» ایدهآل هست یا نیست، حال خوشی دارد و خندههای خواهرها و برادرها و بچهها و نوههایش را با دنیا عوض نمیکند...