سیاهی شب جاده را فراگرفته بود و ما برای رسیدن به اندیمشک، نگاهمان را به تابلوهای مسیر دوخته بودیم و کم شدن کیلومترها را میشمردیم.
الهه علیخانی - بلاگر سفر | شهرآرانیوز؛ سیاهی شب جاده را فراگرفته بود و ما برای رسیدن به اندیمشک، نگاهمان را به تابلوهای مسیر دوخته بودیم و کم شدن کیلومترها را میشمردیم. در ۶۵ کیلومتری اهواز تابلویی که روی آن نوشته بود: «دهکده تاریخی نفت سفید، یادگاری دیرینه از تلاش، کوشش و زندگی با نفت و گاز» توجهمان را به خود جلب کرد.
خوب که نگاه کردیم، مشعلهای گاز چونان نقطههایی روشن در دل تاریکی روستا به چشم میآمد. جای شکی برایمان باقی نمانده بود که باید فرمان ماشین را بچرخانیم و وارد روستا شویم. این تابلو برای ما دری بود به تاریخ نفت و گاز ایران.
از بچگی دوست داشتم به اهواز سفر کنم، یکی از دلایل اصلیاش هم تماشای شعلههای گاز از نزدیک بود. حالا وارد مکانی شده بودم که جلوی در هر خانهای یکی از این مشعلها بود. توی حیاطها، روی پشت بامها و هرجا که چشم میچرخاندی یک مشعل گاز میدیدی.
سراسر روستا به واسطه همین مشعلها در شب، چون روز روشن شده بود. این مشعلها هم چراغ روشنایی روستا بود و هم گرمابخش خانههاشان. این نکته را نیازی نبود که اهالی بگویند، نبود هیچ گونه تیر چراغ برقی در روستا گویای این واقعیت بود. همینطور که به این سو و آن سو چشم میچرخاندیم، در مسیر جاده اصلی روستا پیش میرفتیم، به در خانهای رسیدیم که تعدادی از اهالی بیرون آن ایستاده بودند و این شروعی بود برای شنیدن تاریخ روستا.
پیشینه نام این دهکده تاریخی-گردشگری به کشف اولین چاه نفت در آن برمیگردد. آنطور که اهالی تعریف کردند طلای سیاه در اولین چاه این روستا سفید بوده است؛ نفتی خالص و با کیفیت بالا که به هیچ پالایشی نیاز نداشته است. روستای «نفت سفید» تنها منطقهای از ایران بوده که نفت سفید داشته است. در واقع نفت سفید آغاز تاریخ نفتی کشور بوده است.
حدود صد سال پیش بیشتر اهالی روستا را بختیاریها تشکیل میدادند و شغلشان دامداری، نجاری و سنگتراشی بود، اما پس از کشف نفت و گاز، این روستا به لندن ایران و شهری مدرن برای انگلیسیها تبدیل میشود. آنها خانههایی معروف به «بنگله» را با معماری زیبا و مستحکم برای سکونت موقت خود و کارگرانشان میسازند و تمام امکانات شهری را همچون جاده آسفالت، برق زیرزمینی، استخر سرپوشیده و روباز، مدرسه، سینما، سیستم مخابرات، سیستم جمعآوری فاضلاب (آن زمان شهر تهران هم سیستم جمعآوری فاضلاب نداشت.) به روستای نفت سفید میآورند.
انگلیسیها در سال ۱۳۴۷ این روستا را ترک میکنند و نفت سفید خالی از سکنه میشود. در جنگ ایران و عراق این روستا پناهگاهی برای ۶ هزار جنگزدهای میشود که از شهرهای اهواز، خرمشهر، آبادان، سوسنگرد و... میآیند و در خانههای مجهز نفت سفید زندگی میکنند. بعد از جنگ همه از این روستا میروند و مدتی خالی از سکنه میشود تا اینکه دوباره بختیاریها به روستای آبا و اجدادیشان برمیگردند.
اکنون حدود صد خانوار در این دهکده گردشگری زندگی میکنند.
اطلاعات اهالی از روستای نفت سفید ما را ترغیب به گذراندن دستکم یک شب در روستا میکند. سراغ دهیار را میگیریم و بعد از کمی گشت در روستا با نشانی که گرفتیم جلوی خانهای توقف میکنیم. دهیار با میهماننوازی ما را به خانه خود دعوت میکند و صبح به بازدید از روستا میبرد.
آنطور که دهیار میگوید گاز این روستا و چند روستای دیگر در مسیر «هفتکل» رایگان است و به وفور یافت میشود. وارد خانه که میشویم بوی گاز توی دماغمان میزند، اما برای اهالی روستا که با این بو بزرگ شدهاند آزاردهنده نیست. دهیار میگوید ما به این بو عادت کردهایم. شدت بوی گاز چنان زیاد است که اگر در خانههایشان برای مدت طولانی بسته باشد دیوارها ترک میخورد.
صبح روز بعد برای بازدید راهی شدیم. باور اینکه این همه اثر تاریخی در یک روستا جا بگیرد سخت است.
حمام قدیمی، مسجد (قدیم کلیسا بوده)، استخر، مدرسه، سینما، قبرستان انگلیسیها و سیستم جمعآوری فاضلاب عجیبشان همه جاذبه گردشگری است. در سیستم جمعآوری فاضلاب این روستا که حدود ۱۰۰ سال پیش طراحی شده با استفاده از حرارت مواد بازیافتی از آب جدا و آب تصفیه شده به سر زمینهای کشاورزی برای آبیاری هدایت میشود.
آنطور که دهیار میگوید قرار است همه بناهای تاریخی و خانههای دهکده نفت سفید به صورت کلی و به عنوان یک اکو موزه ثبت ملی و این روستا در آینده نزدیک به یک قطب گردشگری تبدیل شود.