بنیامین رضایی | شهرآرانیوز؛ ۴ قاره را گشته و ۴ کتاب نوشته است. این خلاصه زندگی یکی از پرطرف دارترین جهانگردان ایرانی است. شاید خیلیها دلشان بخواهد جای او باشند و پیش خود بگویند بی تردید در خانوادهای ثروتمند متولد شده که توانسته است این همه سفر کند. بد نیست بدانید بنیامین رضایی تقریبا از هیچ و با ریسک و سختی به اینجا رسیده است. او سال ۶۳ در یک خانواده به قول خودش «پایینتر از معمولی» در کرج متولد میشود و از همان بچگی عشق فوتبال و جهانگردی دارد. تا بیست ویک سالگی اولین علاقه اش، یعنی فوتبال، را دنبال میکند. تا اندازهای هم به موفقیت میرسد، اما مصدومیت، فوت پدر، اجاره نشینی و وظیفه تأمین معاش خانواده او را از مستطیل سبز دور میکند. مدتی در کافی شاپ هتل مشغول به کار میشود و همان جا آشنایی با پسری اهل ترکیه که در حوزه گردشگری فعالیت میکند و تعارف او مبنی بر اینکه «هر وقت آمدی ترکیه به من خبر بده»، فکر مهاجرت و دنبال کردن دومین علاقه اش، یعنی گردشگری، را به سرش میاندازد. بنیامین رضایی با حدود ۸۰ هزار تومان به علاوه ۱۱۰ دلار سوار بر قطار راهی استانبول میشود. چند ماهی بی پولی و سختی را پشت سر میگذارد، اما در نهایت با پیدا کردن دوست ترکش و اثبات توانمندیهای خود، میتواند در آژانس هواپیمایی عموی او قدری درآمد کسب کند. بنیامین حدود ۴ سال در ترکیه تورلیدر ایرانیها و خارجیها میشود. سپس به واسطه دوستانی که در این مدت پیدا میکند به فرانسه میرود. او سرانجام با تجربه اجرای هزاران تور در خارج از کشور به ایران بازمی گردد و یک آژانس مسافرتی تأسیس میکند. ۳ سالی کار میکند، اما بعد تصمیم میگیرد زندگی در کانادا را هم تجربه کند. «تهران تا ونکوور» کتابی است که تجربیات این سفر و زندگی چندماهه را در آن نوشته و شرح داده است که چرا کانادا راضی اش نمیکند و دوباره راهی ایران میشود. این بار که به ایران برمی گردد، کارش را با نوشتن کتاب و سفرنامه تجربیاتش در فضای مجازی پی میگیرد.
او اکنون در صفحه benyamin.marco ۲۲۱ هزار دنبال کننده دارد. سفر پرماجرای او در تیر ۹۸ با خودرو ۲۰۷ از ایران به دور دنیا توجه بسیاری از مخاطبان را به خود جلب کرد، چنان که وقتی بعد از ۱۱۰ روز به ایران بازگشت، بسیاری از هم وطنان در تبریز به استقبالش رفتند. خودش میگوید: «وقتی جمعیت چند صد نفری را دیدم، احساس بازگشت یک قهرمان ملی به میهن را داشتم.» زمانی که بنیامین در شهر بارسلون بود اتفاقی تلخ برای او افتاد که به گفته خودش یکی از ۳ اتفاق فراموشنشدنی در زندگی اوست. او در یادداشت زیر برایمان درباره این خاطره تلخ که البته مانعی در ادامه راهش نبوده نوشته است.
وقتش بود که وارد سرزمین ماتادورها بشوم و برای این اتفاق لحظه شماری میکردم. در حالی که در طول جاده آهنگهای اسپانیایی «دسپاسیدو» و «سومه بلا»ی رادیو «انریکو» را گوش میدادم، خودم را در خیابان «رامبلا»ی بارسلون تصور میکردم. اما متأسفانه همان شب اول تمام تصاویری که از اسپانیا در ذهنم ساخته بودم با یک اتفاق بد فروریخت. شب اولی که در بارسلون اقامت داشتم، ماشینم را در محلی مناسب پارک کردم، اما فردا صبح زمانی که برای شروع ماجراجویی به سراغ ماشینم رفتم دیدم که جاتر است و بچه نیست! پلیس ماشین را به پارکینگ برده بود و برای من برگهای در محل پارک ماشین گذاشته بود.
پس از مراجعه به آدرس روی برگه متوجه شدم که شب گذشته دزدان بارسلون شیشه ماشین را شکسته و بسیاری از وسایل شخصی ام مانند تلفن همراه، دوربین و چندین مورد دیگر را به سرقت برده اند. اما مشکلات به همین جا ختم نمیشد، زیرا به جز ضرر مالیای که دزدان به من زدند، پلیس هم ۲۰۰ یورو برای حمل خودرو به پارکینگ دریافت کرد. من ماندم و شیشه شکستهای که پیدا کردن آن در بارسلون مثل پیدا کردن سوزن در انبار کاه بود!
۲۰۷ خودروی ایرانی است و من به عمد این خودرو را انتخاب کرده بودم تا نشان دهم برای سفر دور دنیا لازم نیست حتما ماشین خارجی داشته باشید و با ماشین ایرانی هم میتوانید سفر کنید. اصلا جمله معروفی هم داشتم که همان زمان بین دنبال کنند گانم بسیار مورد استقبال قرار گرفت. گفته بودم «مهم نیست چه ماشینی دارید. مهم این است که چقدر با آن رانندگی میکنید و تا کجا میروید.».
اما حالا در بارسلون برای پیدا کردن شیشه خودرو ۲۰۷ با مشکل روبه رو شده بودم. با این حال باید به خودم و دیگران ثابت میکردم این جمله تنها یک شعار نیست. پس از جست وجوی بسیار، موفق شدم شیشه خودرو پژو ۲۰۶ را که منطبق با شیشه پژو ۲۰۷ است تهیه و روی ماشین نصب کنم.
ماشین که دوباره درست شد، خیلی از افراد متقاعد شدند که امکان سفر با ماشین ایرانی نیز وجود دارد و تنها اراده و تلاش برای رسیدن به هدف لازمه کار است. کل هزینه سفر صدوده روزه من با ماشین دور دنیا حدود ۷۰ میلیون تومان شد که بخش اصلی این هزینه صرف بنزین ماشین شد؛ بنابراین گاهی مجبور بودم برای تأمین هزینههای سفر به صورت روزانه در رستورانها و هتلها کار کنم یا شبها در چادر و یا هاستلهای ارزان قیمت بخوابم. با این حال، ناراضی نیستم، چون توانستم ثابت کنم که با هزینه کم و مناسب نیز میتوان سفری بلندمدت و لذت بخش داشت و برای گشتن به دور اروپا نیاز به هزینههای چندصدمیلیون تومانی نیست!