در صفحه عمومی اینستاگرام و در تیتر یک صفحه اجتماعی نوشته بود: جهیزیه مهسا از گوهردشت. این اولین مرتبه نبود که به صفحهای با کاربرد اشتراک تصاویر جهیزیه مواجه شدم. رقم لایکهایی هم که خورده است تعجببرانگیز نیست.
دکتر مهتاب علینژاد | شهرآرانیوز؛ در صفحه عمومی اینستاگرام و در تیتر یک صفحه اجتماعی نوشته بود: جهیزیه مهسا از گوهردشت. این اولین مرتبه نبود که به صفحهای با کاربرد اشتراک تصاویر جهیزیه مواجه شدم. رقم لایکهایی هم که خورده است تعجببرانگیز نیست. در دنیای پرهیاهوی اینستاگرام، لایکگرفتنهای بیپایه و اساس امری معمول شده است.
صفحهها را ورق میزنم: تصویر آشپزخانه انباشته از ظروفی که مشخص است بهزحمت در یک فضای محدود چیده شده است تا در یک عکس جا بگیرد و دیده شود و لایک جمع کند، پذیرایی با سرویسهای غذاخوری و نشیمن چوبی و سرویس بهداشتی با آن گلهای پرپر تا درون سنگ توالت و شمعهای روشن، اتاق خواب با لباسهای شخصی چیدهشده روی تخت.
این آلبوم خوداظهاری که شکوه و اهمیت زندگی مشترک و همراه شدن با یک انسان دیگر برای ساختن زندگی بهتر و معنابخشی بیشتر را به اسباب و اثاث پختن و خوردن و پوشیدن تقلیل داده است، با یک کپشن نخنما و سطحی که نوشته است: «دوستان، به جهیزیه مهساجان چه نمرهای میدهید؟ نظرات خود را کامنت کنید.»، به نمایش کاملی از نبود اندیشهورزی تبدیل شده بود. کامنتهای نظردهی از رقم لایکهای نشسته بر این پست هم تأسفبرانگیزتر بود. انبوهی از کامنتها با سلایق شخصی گوناگون.
تغییر سنتهای قدیمی مانع جدید کیفیت زندگی
اگرچه سنت نمایش جهیزیه در ابتدای پیدایش خود در رسوم ازدواج رسمی مفید و کارکردی بود، به این شکل که اثاثیه چیده میشد تا اقوام با دیدن آنها به کمبودهای موجود در جهیزیه واقف شوند و به عنوان هدیه عروسی، لوازم مورد نیاز زوج جوان را تهیه کنند تا به این شکل کمکدهنده در آغاز یک زندگی مشترک باشند، در گذر زمان، این رسم مطلوب کاربردی در هیاهوی مصرفگرایی و تشریفاتستایی گم شد و جای آن را رسم جهیزیهبرون با کارکرد نامطلوب فخرفروشی پر کرد.
در واقع، سنتهای قدیمی که ابزاری برای بهبودبخشی کیفیت زندگی و تسریع آغاز یک زندگی مشترک بودند، امروزه به موانعی جدی برای آغاز تبدیل شدهاند، سنتهایی که از انتظارات منفی اجتماعی تغذیه میکنند و دوام میآورند، اما در نهایت اضطراب اجتماعی تولید میکنند: اضطراب چگونگی تأمین هزینههای مالی تهیه اثاثیه و چگونگی بستن دهان مردم. مردمی که همچنان سعی در سکوت دیگران درباره زندگی خود دارند، خود درباره زندگی دیگران حرف میزنند و به طور متقابل، این چرخه معیوب برآوردهسازی انتظارات منفی اجتماعی را پابرجا نگه میدارند. تنزل سنتهای کاربردی قدیمی به رسوم تشریفاتی امروزی که دایره گسترش خود را از فضای داخلی خانهها و اقوام به میدان ارتباطات اجتماعی و صفحات اینستاگرام کشاندهاند متأسفانه نمودی برای ارزیابی میزان موفقیت محسوب میشوند. یعنی در ارزیابی میزان موفقیت و خوشبختی یک زوج میزان جهیزیه عروس و منزل و ماشین داماد جزو ملاکهای اصلی هستند و میزان هوش هیجانی آنها و مهارتهای زیستن که اصلیترین و پایهایترین مؤلفههای سعادتمندی و موفقیت برای ساختن زندگی سالم هستند در حاشیه میمانند و چه بسا که اغلب از حیطه ابزاری برای سنجش فردی یا اجتماعی خارجاند.
عملکرد ضعیف آموزش و تأثیر مستقیم بر رقابتگرایی کاذب
اگرچه انتظار میرفت با افزایش تعداد دانشگاهها و زنان و مردان تحصیلکرده دریچههایی از اهمیت اندیشهورزی و ضرورت تفکر در امور روزمره به روی ذهنهای جوانان تحصیلکرده گشوده شود تا آنان با توانیابی در زمینه تفکر، نسلهای پیش و پس از خود را نیز به مسیرهای معیارگذاری مؤثر برای موفقیت و سعادتمندی راهنما شوند و نقصهای فرهنگی و بیماریهای اجتماعی نظیر چشموهمچشمی و رقابتگرایی کاذب و بیهوده را شناسایی و از استمرار آن توسط عمل فردی خودشان جلوگیری کنند، متأسفانه عملکرد ضعیف نظام آموزشی اعم از دبیرستان و دانشگاه سبب شده است ظرفیت ذهنی تحصیلکردههای این سرزمین همچنان استمرار بخشیدن به سبک زندگی عاری از خردمندی نسلهای گذشته باشد. اگرچه اقلیتی از مردم در جامعه ایرانی به طور فردی در زندگی شخصی و خانوادگی خود با معیارهای عقلانی و درایتی که از انسان عصر ارتباطات انتظار میرود از اسیر ماندن در جلوههای بیمارگونه مصرفگرایی اجتناب میکنند، واقعیت اجتماعی زندگی امروز در فرهنگ ما این است که همچنان اکثریت جامعه درگیر ارزیابی خود و خانوادهشان با معیارهای منسوخ برای انسان مدرن هستند، معیارهایی نظیر هرکه جهیزیهاش پرپیمانتر، آبرومندیاش بیشتر و محبوبتر و موفقتر.
سنجش میزان موفقیت خود بر اساس میزان مصرفگرا بودن
فراهم نبودن زیرساختهای فرهنگی و جامعیت نداشتن مطالب آموزشی باعث شده است بیشتر تحصیلکردههای ایرانی بهویژه خانمها اعم از دختران جوان و مادران باتجربه و دنیادیده درگیر سنجش میزان موفقیت در زندگی بر اساس میزان مصرفگرا بودن خود باشند. جای خالی آموزش مهارتهای زندگی و فلسفه زیستن در دبیرستانها و دانشگاهها را میتوان در صفحههای اینستاگرامی نظیر جهیزیه مهساها از اقصانقاط ایران مشاهده کرد، مهسا و مهساهایی که پزشک و مهندس و کارشناس و کاردان و حتی دبیر و فرهنگی یا اقتصاددان و وکیل شده، اما از مسیر تفکر عقلانی در انتخاب هزینههایی که باید بپردازند و آنچه در مقابل به دست میآورند دور ماندهاند. مدیران و سیاستگذاران اجتماعی موفق نشدهاند فرهنگ اجتماعی و خانوادگی افراد را به سمت و سوی خردمندی و استفاده صحیح از منابع موجود سوق دهند.
همین است که نیروی انسانی جوان و میانسال ایرانی، زمان خود را برای کامنت گذاشتن و تحمیل کردن سلیقه فردیاش به مخاطب در زمینه جهیزیه مهسا هدر میدهد و هزاران صفحه مانند آن را زیر قدمهای رصد خود لایکباران میکند بیآنکه درک صحیحی از اهمیت زمان و کوتاه بودن فرصت زندگی داشته باشد. نیاموخته است که معیارهای موفقیت در طول زمان تغییر میکند. به خودتان و به فرزندانتان بیاموزید فرصت زندگی بسیار کوتاهتر از آن است که بخواهید بدون فلسفهای برای زیستن و بدون خردورزی در همهمه جمعی و بیمارگونه «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو» باقی بمانید. موفقیت در دنیای امروز یعنی توانمند شدن با تفکر عقلانی و تصمیمگیری روزانه با بهرهمندی از خرد.