الهام مهدیزاده | شهرآرانیوز؛ تا سر رسید افق ۱۴۰۴ (همان برنامه بیست ساله کشور برای دستیابی جایگاه نخست در منطقه) چند سال بیشتر نمانده است. در چند دهه اخیر به ویژه از دهه ۷۰ مسئولان، بخش عمده قول هایشان را بر اساس این افق تنظیم میکردند. در این چشم انداز بر نقش زنان در جبهه فرهنگی تأکید فراوان شده است؛ زیرا بر پایه این راهبرد بیست ساله کشور، زنان جایگاه استادی و مربی گری جامعه را دارند؛ بنابراین تا افق ۱۴۰۴ باید زنان خط مقدم مدیریت امور اجتماعی و اقتصادی قرار گیرند.
همچنین به جایگاه زنان در صحنههای اجتماعی و استیفای حقوق شرعی و قانونی بانوان در همه عرصهها به ویژه نقش سازنده آنان تأکید فراوان شده است. تا ۱۴۰۴ چند سال بیش نمانده است. در این راستا شهرآرا در گفتگو با سعید شریعتی مزینانی، عضو هیئت علمی گروه پژوهشی علوم اجتماعی جهاد دانشگاهی مشهد، به جایگاه زنان، دستاوردها و ضعفهای احتمالی در این حوزه پرداخته است.
در کارنامه سعید شریعتی مزینانی چند مقاله و کار پژوهشی در حوزه زنان نظیر پژوهشی با موضوع زنان و امنیت فضاهای عمومی برای بانوان دیده میشود.
سؤال نخست ما درباره افق ۱۴۰۴ و دستیابی به چشم اندازی است که مسئولان در حوزه زنان از آن یاد میکنند. با توجه به نزدیک بودن به این افق زمانی، دیدگاه شما درباره تحقق این برنامهها برای منزلت دادن به بانوان و حضور اثرگذار آنان در جامعه چیست؟
پاسخ من درباره جایگاه زنان در افق ۱۴۰۴ با استناد به سخنرانیها و قولهای مسئولان نیست؛ پاسخ من برپایه تجربه پژوهشی و نمود ظاهری جامعه است. باید تأکید کنم که نمیتوان نگاه صفر و صد یا پاسخ بله و خیر برای این پرسش داشت. به عنوان مثال نمیتوانیم به صورت قاطع بگوییم که به اهدافمان دست یافته ایم یا نه؛ بنابراین برای ارائه پاسخی جامعتر باید به سطوح مختلف اهداف ترسیم شده از جمله خود جامعه زنان و نقش و حضور آنان در سطوح کلان و تصمیم ساز نگاه کرد.
جایگاه زنان پس از انقلاب و به ویژه در دهههای پایانی ۱۳۰۰ با یک تحول عمیق همراه بود؛ تحولی که ظهور و بروز فعالیتهای اجتماعی زنان را عینیت بخشید. رشد تأمل برانگیز تحصیلات عالی و حضور زنان در نقشهای اجتماعی، شاهدی بر تحول جایگاه زنان در جامعه است. زنان در دهههای پایانی ۱۳۰۰ توانستند علاوه بر سهم مادری و همسری، سهم دیگری در قالب و نقشهای مختلف اعم از نقشهای اجتماعی، سیاسی، اقتصادی تعریف کنند؛ بنابراین میتوان این نتیجه را گرفت که زنان به چشم انداز ترسیم شده نزدیک شده اند و توانسته اند سهم و جایگاه خود در جامعه را تثبیت کنند؟
همان طور که در ابتدا اشاره کردم، نمیتوان به این موضوع نگاه صفر و صدی داشت. در کنار پیشرفتهای اخیر زنان در اجتماع باید به سطوح دیگر نقش آفرینی آنها نیز توجه کرد. به دیدگاه من، نگاه و زوایه دیگری که برای جایگاه حضور زنان باید بررسی کرد، جایگاه و اثرگذاری زنان در سطوح نهادهای رسمی، تصمیم گیر و قانون گذار است و اینکه سهم زنان در این حوزهها چقدر است.
اگر بخواهیم مصداقی صحبت کنیم، در نهاد کلانی مانند مجلس که یک نهاد قانون گذار است، هیچ گونه منعی برای حضور زنان وجود ندارد و آنها میتوانند خود را همانند مردان در معرض انتخاب قراردهند، اما حضور زنان در همه دورههای مجلس شورای اسلامی، کمتر از ۱۰ درصد بوده است. به عبارت دیگر زنان به عنوان نیمی از جمعیت کشور، نتوانسته اند در این سطوح عالی به جایگاه حقیقی خود دست یابند؛ بنابراین این نقد درباره جایگاه زنان در سطوح عالی وجود دارد که زنان در مقایسه با مردان سهم چندانی ندارند و میتوان گفت فاصله زیادی دارند.
به سطوح کلان تصمیم گیری و حضور اندک بانوان در این حوزه اشاره کردید. برخی از تحلیلگران بر این باورند که خود زنان در پذیرش هم جنس خود برای سطوح عالی مقاومت میکنند و خواهان حضور دیگر زنان در سطوح عالی نیستند. مثلا زنان نیمی از آرای هر انتخاباتی را میتوانند داشته باشند با این حال رغبتی به رأی دادن به هم جنس خود ندارند. این دلیل را در دور شدن زنان از سطوح عالی مؤثر میدانید؟
یک نکته تکمیلی به گفتههای قبلی خودم که به نوعی پاسخ این سؤال است، باید اضافه کنم؛ آن هم اینکه الزاما حضور پر تعداد زنان به معنای نقش آفرینی گسترده و تصمیم ساز نیست. در برخی امور، زنان کمتر وارد شده، اما موفقیتهایی بیش از مردان داشته اند. اما پاسخ سؤال شما را باید درمیان خود زنان جست وجو کرد. متأسفانه نگاه زن ستیزی در زنان بیش از مردان است. همین مسئله میتواند در موفق نبودن زنان برای کسب کرسیهای تصمیم ساز و عالی کشور مؤثر باشد.
ریشههای باور نداشتن زنان برای دادن فرصت به حضور هم جنس خود در سطوح عالی را در چه محورهایی ارزیابی میکنید؟
به اعتقاد من، یکی از اصلیترین دلایل باور نداشتن زنان به یکدیگر برای سپردن مسئولیتهای اجتماعی، نبود فرهنگ گفتگو و شناخت آنان و نیز نبود فرصتی برای تجربه اندوزی در سطوح عالی است. اما چرایی نبود این باور و فرهنگ اعتماد و فرصت دادن به هم جنس خود را میتوان در معنای لغوی فرهنگ جست وجو کرد. فرهنگ به معنای تجربه و تکرار است. به عبارت دیگر برای فرهنگ شدن قوانین شهروندی باید تجربه، تکرار و فرصت حضور وجود داشته باشد تا این فرهنگ شکل بگیرد. درباره زنان و باور نداشتن به یکدیگر نیز همین نکته وجود دارد. زنان فرصت با هم بودن، تمرین گفتگو و تجربه درباره مسائل کلان را چندان در اختیار نداشته اند؛ بنابراین تا زمانی که این گفتگوها و تمرینها در سطوح عالی برای زنان صورت نگیرد، آنان نمیتوانند به هم جنسهای خود اعتماد داشته باشند.
نقش مردان در دوری زنان از حوزههای تصمیم گیر و عالی چیست؟
تا جایی که من اطلاعات دارم، پژوهشی درباره اینکه آیا مردان بیشتر از خود زنان مخالف حضور بانوان در سطوح اثرگذار جامعه هستند، انجام نگرفته است؛ بنابراین توضیحات من بر اساس نظرات شخصی و احتمالاتی است که از شرایط کنونی جامعه میتوان برداشت کرد. در دیدگاهی این چنین مطرح است که جدا از خود زنان، مردان نیز برای حضور زنان در سطوح اثرگذار و مهم، مقاومت میکنند. شاید دلایل این مقاومت را در محورها و ریشههایی نظیر کاهش فرصتهای اشتغال برای مردان و ضرورت اقتصادی اشغال بتوان بررسی کرد.
دیدگاه مردان درباره کاهش کیفیت شرایط خانه به دلیل دل مشغولیهای بانوان برای رسیدگی امور شغلی، دیگر دلیلی است که میتوان به آن اشاره کرد. اما همان طور که در ابتدا اشاره کردم، زنان در سالهای اخیر حضور پررنگ تری داشته اند و برای نقش آفرینی اثرگذار آنان، تلاشهایی از سوی جامعه زنان در حال انجام است؛ بنابراین میتوان گفت که مطالبه گری زنان برای مشارکتهای اجتماعی، آیندهای متفاوت برای آنان و نقش آفرینی شان ترسیم میکند.