صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

آن روی جمشیدی؛ خوش خطم، شجریان گوش می‌دهم، سنتور می‌زنم و کتاب فلسفی می‌خوانم!

  • کد خبر: ۶۷۱۹۴
  • ۲۵ ارديبهشت ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۷
  • ۱
محمد جمشیدی کاپیتان تیم بسکتبال شهرداری گرگان معتقد است تلاش و خستگی ناپذیری صمد می‌تواند برای هر بازیکنی الگو باشد. او حامد حدادی را هم خفن‌ترین بسکتبالیست ایران می‌داند.
سعیده فتحی/شهرآرانیوز، نه این که بعد از این گفتگو به صرافت بیفتم که او کلا متفاوت است، نه! اما همیشه اولین چیزی که در وجودش جلب توجه می‌کرد همین تفاوت بود. باید خبرنگار باشی تا متوجه شوی وقتی با بازیکنی مصاحبه می‌کنی و او ناگهان از جهانی دیگر از ورای کتاب‌ها، نویسندگان، فلاسفه، روانشناسان، متفکران، موسیقی‌دانان و ... حرف می‌زند، چه حال خوبی به تو دست می‌دهد. دیگر احساس نمی‌کنی کسی که مقابلت نشسته دنیایش تنها یک توپ گرد است، نه بعضی دنیا‌ها عجیب بزرگ و دوست‌داشتنی است. اینکه در جامعه‌ای که سرانه مطالعه‌اش چیزی شبیه یک شوخی بی‌مزه است، تو حق داری وقتی بازیکن تیم ملی از تالیفات «اروین دیوید یالوم» حرف می‌زند، طوری او را خیره خیره نگاه کنی انگار میانه رویایی در نیمه شبی تابستانی هستی! اما تو و او در ماورای خیال نیستید! من و منی می‌کنی و بعد نام چند کتابی را که از یالوم خواندی می‌آوری و این بار اوست که مبهوت نگاهت می‌کند! کسی چه می‌داند، شاید اگر او هم قرار باشد این مصاحبه را جایی ثبت کند، متنی شبیه به چیزی که تو در نهایت بهت نوشتی بنویسد و او هم شگفت زده شود که خبرنگار ورزشی فلسفه و ادبیات داستانی بخواند... ناخواسته از یالوم به نیچه و اسپینوزا می‌رسید، نویسنده‌ای که تار‌هایی از زندگی‌نامه پرآشوب آرتور شوپنهاور را به دفاعیه‌های فلسفی از اپیکتتوس تا نیچه و در نهایت به جلسات بی‌وقفه روان‌درمانی گره زده است!
در روزگاری که بسکتبالیست‌های دنیا عاشق موسیقی رپ، هیپ هاپ و راک اند رول و .. هستند، او از عشق به موسیقی سنتی ایران می‌گوید و با احترام تمام از استاد بی‌مثال موسیقی سنتی ایران، محمدرضا شجریان حرف می‌زند. او گیتار برقی نمی‌زند و شیفته سنتور است و شاید بتوان او را خوش‌خط‌ترین ورزشکار ایران هم دانست.
این ورزشکار هنرمند، علاقه‌مند به فلسفه، روانشناسی، ادبیات و موسیقی کشورمان کسی نیست جز «محمد جمشیدی». همان بازیکنی که به تازگی جام قهرمانی لیگ برتر را بالای سر برد و کاپیتان تیم تاریخ ساز شهرداری گرگان شد. او با توپ هم بسکتبال را خطاطی می‌کند، می‌نوازد و بر سبد سوار می‌شود و با خطی زیبا و خوش واژه قهرمانی را بر صفحات تاریخ ورزش ایران، مکتوب می‌کند.
این یکی از خاص‌ترین گفتگو‌های من، دست کم طی چندسال گذشته با چهره‌های ملی و بازیکنان برجسته بود. دوست دارم واقعا تا واپسین کلمه‌اش همراه ما باشید.

جمشیدی: در گرگان بخشی از تاریخ شدم
*از قهرمانی گرگان شروع کنیم از اینکه قهرمان شدید چه حس و حالی داری؟
خیلی خوشحالم که به قهرمانی رسیدیم. از همه برای من مهمتر این بود که این قهرمانی همراه با تاریخ سازی شد و گرگان برای اولین بار به قهرمانی رسید و خوشحالم که من هم عضوی از این اتفاق بودم. مسلما گرگان سال‌های آینده هم به قهرمانی خواهد رسید، اما همیشه اولین بار چیز دیگری است.

*لحظه آخر فکر می‌کردی شوت پری پتی گل شود؟
من امید داشتم که این بازی را می‌بریم و در آن لحظه فکر نمی‌کردم که آن شوت گل می‌شود یا نه، اما مطمئن بودم که این بازی را می‌بریم.

*رقابت با مهرام در فینال چطور بود؟
رقابت با مهرام همیشه جذاب و سخت است. مهرام تیمی خوبی بود و بازیکنان خوب ایرانی و خارجی‌های فوق العاده‌ای داشت. بازی خیلی خوب و سختی داشتیم، اما خدارا شکر تیم ما آماده بود و هم در حمله و هم در دفاع خوب بودیم.

*استقبال از تیم در گرگان خیلی پر شور بود، از اینکه می‌بینی مردم گرگان تا این اندازه بسکتبال را دوست دارند چه حسی داری؟
خیلی حس خوبی داشتم و به شهری که همیشه مخصوصا در این چند سال اخیر تا این اندازه هواداران پرشور و باانگیزه‌ای دارد با قهرمانی بهترین هدیه را می‌توان به آن‌ها داد. استقبال شان هم بی نظیر بود و به نظرم یکی از بهترین حس‌هایی است که یک ورزشکار می‌تواند تجربه کند.

*بازی در تیم گرگان برایت چطور تجربه‌ای بود؟
تجربه خیلی خوبی بود به خصوص که من سال اول کاپیتانی را هم تجربه می‌کردم. هم کادر فنی خوبی داشتیم و هم هم تیمی‌های خوبی بودیم. اولین سالی بود که هیچ حاشیه‌ای ندیدم و اصلا مهم نبود کی بازی می‌کند و کی نمی‌کند، کی گل می‌زند... به معنای واقعی تیم بودیم و واقعا لذت بردم.

لازم نبود لیگ را کش بدهیم
*لیگی که گذشت را چطور دیدی؟ از لحاظ کیفی و کمی چطور بود؟
لیگ خیلی از لحاظ تیمی و کمی خوب بود، اما به نظرم می‌شد بازی‌ها را به هم نزدیک‌تر کرد. دو هفته یک بار ۲ بازی واقعا سخت بود. مخصوصا ما که سخت تمرین می‌کردیم آماده نگه داشتن ذهن برای مسابقه سخت بود. هفته‌ای ۲ بازی انجام می‌شد خیلی بهتر بود. به نظرم لازم نبود لیگ را کش بدهیم تا به اردیبهشت برسد. ما کلا فکر کنم ۲۴ بازی انجام دادیم و می‌توانستیم تا همان قبل از عید هم تمامش کنیم. می‌توانستیم لیگ را در همان ۵ ماه تمام کنیم و اگر این طور می‌شد بازیکنان فرصت ریکاوری برای تیم ملی را داشتند.

مخالف تبعیض میان زن و مرد هستم
*دختر‌های بسکتبالیست بعد از جشن قهرمانی شما معترض شدند که چرا به آن‌ها پاداشی داده نشده حتی یک شاخه گل هم نگرفته بودند نظرت درباره این تبعیض‌ها در ورزش چیست؟
من مخالف تبعیض هستم و به نظرم دختر و پسر فرقی نمی‌کند من خودم لیگ زنان را پیگیری می‌کردم و به نظرم جذاب بود و بازیکنان خوب خارجی هم داشتند. مطمئنا سال‌ها آینده بهتر هم خواهند شد. ورود بازیکنان و مربیان خارجی نوید پیشرفت را می‌دهد و در کل همانطور که گفتم نباید فرقی قائل می‌شدند. چه بسا باید بانوان را در اولویت می‌گذاشتند چراکه قرارداد‌های آن‌ها به مراتب از ما کمتر است.
 


بازی بدون تماشاگر مثل رقصیدن بدون موسیقی است
*امسال برای شما سال مهمی است و در المپیک حاضر خواهید شد. به نظرت المپیک بدون تماشاگران جذابیتی دارد؟
بالاخره رقابت‌های المپیک است و حضور تماشاگران موثر است، اما از طرفی هم المپیک، المپیک است به خصوص برای ما که قرار است با بهترین تیم‌های دنیا رقابت کنیم. ما باید با آمریکا بازی کنیم. دیدن بازیکنان این تیم و رقابت مقابل آن‌ها به تنهایی برای ما کافی و جذاب است. اما در کل به نظرم بازی بدون تماشاگر مثل رقصیدن بدون موسیقی است و امیدوارم زودتر این مشکل حل شود و دوباره بتوانیم بازی مقابل تماشاگران را تجربه کنیم.

از رویارویی با آمریکا خیلی خوشحالم
*حریفان تان را در المپیک چطور می‌بینی و فکر می‌کنی چه عملکردی در این رقابت‌ها داشته باشید؟
ما گروه مان خیلی سخت است و باید با فرانسه و آمریکا مسابقه دهیم و از آنطرف هم یا کانادا می‌آید یا یونان که واقعا گروه دشواری است، اما من معتقدم ما خیلی خوش شانس بودیم که با آمریکا همگروه شدیم.

*یعنی از حضور در چنین گروه دشواری خوشحالید؟
بله ما خیلی خوشحالیم که قرار است مقابل آمریکا بازی کنیم، چون هر تیمی و هر بازیکنی نمی‌تواند تجربه بازی مقابل بهترین‌های دنیا را به دست بیاورد و من آن را به فال نیک می‌گیرم. با اینکه می‌دانم کارمان خیلی سخت است، اما از آن استقبال می‌کنم.

*بازی‌های کاپ آسیا هم در پیش است، حریفان تان در این رقابت‌ها را چطور می‌بینی؟
باید مقابل قطر و عربستان به میدان رویم. بالاخر ه ایران در این رقابت‌ها مدعی است و در رقابت‌های دوره پیش دوم شدیم و تنها به استرالیا باختیم و همین کارمان را سخت می‌کند. تیم‌ها همه خیلی قوی هستند و پیشرفت زیادی کرده اند. امیدوارم آنجا هم موفق باشیم.

*زندگی با کرونا در این یک سال چطور بود؟
زندگی به نظرم تغییر کرد. نمی‌خواهم بگویم سخت بود، چون نکات مثبتی هم داشت و آدم می‌توانست با خودش خلوت کند و از این وقت بهینه استفاده کند. از آنطرف هم انسان اجتماعی است و روابط مان کمتر شد و نتوانستیم مثل گذشته به خانواده و دوستان مان سر بزنیم. خیلی‌ها عزیزان شان را از دست دادند و این‌ها نکات منفی آن بود.

*در روز‌های قرنطینه چطور سر خودت را گرم می‌کردی؟
من هم ورزشم را ادامه دادم. مدرسه بسکتبال ما برپا بود و آنجا هم به بچه‌ها تمرین می‌دادم و هم خودم تمرین می‌کردم. کتاب می‌خواندم. موسیقی هم کار می‌کردم و هم گوش می‌دادم. بالاخره هر طوری بود سر خودم را گرم می‌کردم تا حوصله ام سر نرود.

آدم باید چهار چشمی حواسش به کرونا باشد
*فکر می‌کنی با کرونا باید دوست بود یا به چشم دشمن به آن نگاه کرد؟
به نظرم باید به چشم دشمن به آن نگاه کرد، چون می‌آید و آدم‌ها را با خود می‌برد و نمی‌توان آن را دوست دانست. آدم باید چهار چشمی حواسش به کرونا باشد.

*در این مدت بیشتر از همه دلت برای چه چیزی تنگ شده بود و حالا قدر چه چیزی را بیشتر می‌دانی؟
بیشتر از همه دلم برای مامان و بابایم تنگ شده بود و فکر می‌کنم ۶ ماهی شد که آن‌ها را ندیده بودم و واقعا الان قدرشان را بیشتر می‌دانم.

*بهترین و بدترین اتفاقی که در این سال برات افتاد چه بود؟
سالی که گذشت اتفاق آنچنان خوبی نیفتاد و به نظرم کلا آدم آرام تری شدم و این شاید نکته مثبت آن بود، اما ناراحتم برای این انسان‌هایی که از دست رفتند مثلا برای خودم فوت استاد شجریان بسیار ناراحت کننده بود.

خودم را خطاط نمی‌دانم
*جزو ورزشکاران هنرمند به حساب می‌آیی کمی هم درباره هنرت صحبت کنیم. چه شد که سراغ خطاطی رفتی و از چه سنی شروع کردی؟
من خطاطی را از راهنمایی شروع کردم. یک دوست داشتم به اسم سید مهدی رضوی که با هم روی یک نیمکت در مدرسه می‌نشستیم و از روی دست او نگاه می‌کردم. من برای خطاطی کلاس نرفتم و چشمی یاد گرفتم و همین طور آرام آرام جلو آمدم و وقت‌های آزادم را با خطاطی پر کردم، اما اصلا خودم را خطاط نمی‌دانم و فقط خوش خط هستم.

*بیشتر چه زمان‌هایی خطاطی می‌کنی؟
بیشتر مواقعی که نیاز به آرامش دارم و وقتم آزاد است انجام می‌دهم، چون خیلی از آن آرامش می‌گیرم.

کرونا باعث شد سنتور بزنم
*اهل موسیقی هم هستی و سنتور هم میزنی، چرا این ساز را انتخاب کردی؟
بله، خیلی اهل موسیقی گوش هستم و حدود یک سالی هم هست که سنتور می‌زنم. ساز سنتور را از بچگی دوست داشتم و حدود ۸ سال پیش سنتور خریدم، اما تنبلی کردم تا یک سال پیش به خاطر همین شرایط کرونا وقت خوبی پیدا کردم تا جدی آن را یاد بگیرم.

*بیشتر چه زمان‌هایی موسیقی گوش میدی و چه سبک و خواننده‌ای را بیشتر دوست داری؟
من موسیقی اصیل ایران را دوست دارم و ۹۰ درصد موسیقی استاد محمدرضا شجریان و همایون شجریان را گوش می‌دهم. من تقریبا در اکثر دقایق در حال گوش دادن به موسیقی هستم و به محض سکوت موزیک می‌گذارم.

کتاب‌های فلسفی دوست دارم
*می دانم اهل کتاب خواندن هم هستی، چه کتابی را بیشتر دوست داشتی؟
بله کتاب هم می‌خوانم، ولی متاسفانه مدتی است نخواندم که اشتباهم کردم، ولی در کل کتاب زیاد خوانده ام. من کتاب‌های اروین د. یالوم نویسنده آمریکایی را دوست دارم مخصوصا کتاب‌های مسئله اسپینوزا، وقتی نیچه گریست و درمان شوپنهاور او را خیلی دوست داشتم.

نقش من به شهاب حسینی می‌آید
*اهل فیلم و سریال هم هستی؟
خیلی کم فیلم می‌بینم. البته سریال شهرزاد را دیدم و آن را دوست داشتم، ولی کلا اهل فیلم و سریال نیستم.

*اگر قرار باشد فیلمت ساخته شود دوست داری چه بازیگری نقشت را بازی کند؟
شهاب حسینی را دوست دارم البته بازی نوید محمدزاده را هم دوست دارم، اما فکر می‌کنم نقش من به شهاب حسینی بیشتر می‌آید و اگر او بازی کند بهتر می‌شود.

*بهترین جایی که به آن سفر کردی و دوست داری دوباره بروی کجاست؟
ایتالیا را خیلی دوست داشتم و دلم می‌خواهد دوباره این کشورا را بگردم.

از اینکه نتوانم بسکتبال بازی کنم می‌ترسم
*به چه چیزی فوبیا داری و می‌ترسی؟
من از اینکه نتوانم بسکتبال بازی کنم یا دور و اطراف بسکتبال نباشم می‌ترسم.

*کدام آرزوهایت خاطره شدند؟ و دوست داری الان کدام آرزویت خاطره شوند؟
من دوست داشتم قهرمان آسیا شویم که خدارا شکر به آن رسیدیم. الان هم دوست دارم در المپیک مقابل آمریکا خیلی خوب بازی کنم و در کاپ آسیا هم قهرمان شویم. امیدوارم این‌ها هم به زودی برایم خاطره شوند.

دوست دارم با مایکل جردن سلفی بگیرم
*و دوست داری با کدام ورزشکار یا هر سلبریتی (کل دنیا) عکس سلفی بگیری و چرا؟
من دوست داشتم با کوبی برایانت عکس بگیرم که متاسفانه نشد و از دنیا رفت. الان هم دوست دارم با مایکل جردن سلفی بگیرم، چون این دو اسطوره‌های بسکتبال هستند. من از وقتی بچه بودم تا همین الان همیشه بازی‌های کوبی و مایکل جردن را نگاه می‌کنم و همیشه در ذهنم هستند.

*تک جمله‌ای
شهرکرد: شهر باصفا و عاشق بسکتبال و پر از استعداد
بسکتبال: عشق
محمود مشحون: رئیس باکاریزما
مهران شاهین طبع: پرتلاش و باپشتکار
علی جمشیدی: هر موقع به مشکل خوردم بدون اینکه به او بگویم به کمک آمده است. یار و یاور روز‌های سخت من است.
صمد نیکخواه بهرامی: پرتلاش، واقعا انگیزه و تلاش و خستگی ناپذیری اش می‌تواند برای هر بازیکنی الگو باشد.
حامد حدادی: اسطوره و خفن‌ترین بسکتبالیست ایران، خوش قلب و مهربان
خوش تیپ‌ترین بسکتبالیست: مهران آتشی
شوخ ترین: سجاد مشایخی
پرخورترین: روزبه ارغوان
باجنبه ترین: مهدی اسماعیلی
 
 
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۴:۱۳ - ۱۴۰۰/۰۲/۲۵
لطفا با بقیه بسکتبالیست ها مخصوصا نوید رضایی فر و سجاد مشایخی هم همین مصاحبه رو داشته باشید .