سمیرا شاهیان | شهرآرانیوز - پارسال شاید کم و بیش همین وقت بود، یک زوج کتاب خوان و فرهنگی برای تحقق رویای مشترکشان حلقههای ازدواج خود را فروختند. از آنجا که این زوج هر مرحله از شکل گیری کارشان را در صفحه اینستاگرامی با مخاطبانشان در میان میگذارند، این موضوع را هم با انتشار یک پست اعلام کرده بودند. آنها از تصمیم خود صحبت کرده و اینکه به نظر آنها فروش حلقه هایشان برای رسیدن به آرمانی که داشتند، یک اتفاق ساده بود. آنها نوشته بودند هزینه رسیدن به رویا گاهی سختتر از فروختن یک حلقه طلاست. این پست، از سوی مخاطبان دیده شد و هر کدام هم به آن واکنشی نشان دادند، اما در بین مخاطبان صفحه، واکنش نرگس میرنژاد به اتفاق رقم خورده، متفاوتتر بوده. با دیدن اقدام این زوج فرهنگی، انگیزهای در میرنژاد ایجاد میشود و با خودش قرار میگذارد کاری که از مدتها قبل ایده اش را در ذهنش میپروراند، عملی کند. او شروع به تولید زیورآلات دست ساز میکند و اولین محصول دست سازش هم حلقههای آن زوج فرهنگی میشوند. چندی پیش، میرنژاد این هدیه را به انضمام یک نامه که در سطری از آن نوشته بود «برای پیوند دانایی و عشق» در محل به نتیجه رسیدن تلاشهای شبانه روزی دوستانش به آنها هدیه داد.
نرگس میرنژاد دانشآموخته کارشناسی ادبیات فارسی از دانشگاه فردوسی مشهد است. او این روزها علاوه بر کتاب خوانی که عادت و علاقه اش است، مشغول سروسامان دادن به ایدههای هنری خود در قالب ساخت زیورآلات است و یک ایده خوب برای شاهنامه خوانان دارد. در ادامه، گفت وگوی ما با میرنژاد را بخوانید.
نرگس میرنژاد متولد ۱۳۶۸ است و میگوید از زمانی که ازدواج کرده ام بیشتر از هر چیز دیگری، به اتفاق همسرم کتاب خریده ایم.
او اسفند سال ۹۸ هم زمان با فراگیری ویروس کرونا در ایران، سراغ عملی کردن یکی از ایده هایش که فراگیری ساخت زیورآلات و جواهرسازی است میرود و با روشهای مجازی و نیمه حضوری، شرکت در دورههای آموزشی را شروع میکند: یادداشتهای زیر پست اینستاگرامی الهام را که دیدم واکنش افراد برایم عجیب بود؛ هر کسی طوری یادداشت گذاشته بود که گویی کار خارق العادهای انجام شده است، اما فروش طلا از سوی خانمها در نسلهای پیش از ما موضوعی طبیعی بوده و گاهی پیش میآمده که مادرها و مادربزرگ هایمان برای رسیدن به اهدافشان طلاهایشان را میفروختند. اتفاقا من هم برای تأمین هزینههای کلاس جواهرسازی چند تکه از طلاهایم را فروختم و به نظرم کار درستی انجام دادم.
میرنژاد با بیان اینکه امیدوار است همیشه حلقههای عشق را بسازد، میگوید: به خودم قول داده بودم وقتی خواستم کسب وکارم را راه بیندازم به عنوان اولین محصول، حلقههای این زوج را بسازم. به نظرم با ساخت حلقههای ازدواج، انرژی بیشتری در کارگاهم به وجود میآید.
میرنژاد از علاقه اش به ادبیات میگوید: پدرم معلم ادبیات بود و من به واسطه او به این رشته علاقهمند شدم. به خاطر دارم معلمانم در دبیرستان از بین کتابهای درسی ام یک کتاب غیردرسی در زمینه ادبیات پیدا میکردند و همیشه مطالعه آزاد داشتم.
او پس از دانش آموختگی شروع به آموزش شاهنامه خوانی برای دوستان و اقوام در خانه میکند. همچنین یک سال قبل از شیوع کرونا در جشنواره شاهنامه خوانی شرکت میکند: چهارمین جشنواره شاهنامه خوانی بانوان، یک دوره آموزش مقدماتی داشت که من در آن پذیرفته شدم و به مرحله بعد راه پیدا کردم.
یکی از زیباییهای این جشنواره تا پیش از شیوع کرونا این بود که شرکت کنندگان باید در مرحله نهایی با پوششی از لباسهای سنتی یا اقوام مختلف به اجرای برنامه میپرداختند. برخی از شرکت کنندگان هم برای این موضوع واقعا زمان صرف کرده و برای طراحی لباسها مطالعه میکردند. سعی میکردند برای سربند یا تاج هایشان چیزی که بیشتر از همه با شاهنامه تطابق دارد را پیدا کنند.
او خاطرنشان میکند: از آنجا که زیورآلات، تکمیل کننده پوشش خانمهای ایرانی و شاهنامه خوان هاست من احساس کردم برای این کار باید فردی ساخت صنایعی با مفهوم مورد نظر را بلد باشد و به این کار ترغیب شدم. یکی از کارهایی که به آن فکر میکنم ساخت زیورآلات برای شاهنامه خوانان به ویژه شرکت کنندگان در جشنواره شاهنامه خوانی است. سعی میکنم به زودی انگشتر یا سنجاق یا آویزگردنبندی متناسب با شاهنامه طراحی کنم.
به باور میرنژاد، از ویژگیهای مثبت قرنطینه خانگی، بازداشتن آدمها از شتاب در زندگی روزمره بود: من مدتها بود در ذهنم به ایده ساخت جواهر و زیورآلات فکر میکردم، اما از زمان شیوع کرونا که فرصت تفکر بیشتری داشتم آن را به عنوان شغل به صورت جدی شروع کردم.
میرنژاد با بیان اینکه یکی از اصلیترین جنبههای فضای مجازی، یعنی آموزش، در دوران کرونا به کار گرفته شده است، میگوید: ترجمه آن مفاهیمی که در ادبیات خوانده ایم، معنا و لذت اصلی را نمیرساند. همیشه با خودم میگفتم وقتی نمیتوانم این زبان را بخوانم یعنی نابینا هستم؛ بنابراین اگر من ایدهای داشته باشم و بلد نباشم آن را به چیزی تبدیل کنم باید راهش را پیدا کنم تا احساس نقص به من دست ندهد. پس اینکه ذهنیت را به عینیت تبدیل کنیم میتواند خیلی ارزشمند و راهگشا باشد. از همین رو به خودم فرصت پیدا کردن شغلی که در خانه و سرشار از ایده باشد را دادم و دوست دارم در آینده ایده هایم را بسازم و عینی کنم.