گروه تاریخ و گردشگری شهرآرانیوز | از هنگام برتختنشستن فتحعلیشاه قاجار تا پایان رژیم پهلوی، هرگاه تاریخ را ورق میزنیم، نامی از روحانیت دیده میشود که همواره تلاش کرده است حق مردم را از حکومت بستاند و در بزنگاههای حیاتی، حافظ ایران و دیانت مردمش باشد. حوادثی مانند جنگهای ایران و روس، امتیازهای استعماری تالبوت، رژی، تنباکو، دخالت بیگانگان در مشروطهخواهی مردم ایران، جنگهای جهانی اول و دوم، ملیشدن صنعت نفت و...، مهمترین رویدادهایی هستند که تاریخ، حضور مستمر روحانیت در کنار مردم را به ثبت رسانده است. بااینحال، این اتفاقات آنچنان استمرار نداشت بهویژه پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و خفقانی بیسابقه، ایران بهسمتی میرفت تا زبان دیکتاتوری، جایگزین مطالبات مردمی شود.
همزمان با آغاز دهه ۴۰ خورشیدی، رژیم در راستای خواستههای آمریکا، دست به یک رشته اصلاحات زد تا بهاصطلاح فضای داخلی را کمی باز کند. این اصلاحات هم در زمینه اقتصادی و هم سیاسی و اجتماعی رخ داد تا حکومت برای مشروعیت خود، از همه نیروهای مردمی کشور بهرهمند شود. اما این سناریو، واقعیت دیگری با خود داشت و درعمل در تضاد با شریعت و آتیه مردم بود. دراینبین، یک نفر بهپاخاست و معادلات رژیم برهم خورد.
مهر ۱۳۴۱، دولت اسدا... علم طرحی با عنوان «لایحه انجمنهای ایالتی و ولایتی» را مطرح کرد که طی آن، برای اقلیتهای مذهبی زرتشتی، یهودی، مسیحی و بهایی منتخب، بهجای شرط «سوگند به قرآن»، تنها از واژه سوگندخوردن به یک «کتاب» استفاده شده بود. واکنشهای مردمی بیسابقه بود، اما روحانیای از قم بهنام سید روحا... خمینی، صریحتر از دیگران به مقابله برخاست.
امامخمینی (ره) در اقدامی بیسابقه، نامهای به شاه نوشت و در آن نامه هشدار داد که تصویب این طرح، عواقب جدیای برای رژیم خواهد داشت. ایشان در نامه دیگری، با لحن تندتر و هشدارآمیزتر، دوباره شاه را از اعمال این مصوبه برحذر داشت و نهایت، آذرماه همان سال، لغو لایحه بهصورت سراسری اعلام شد. این اولین پیروزی مهم جامعه روحانیت در برابر رژیم پهلوی به رهبری امامخمینی (ره) بود که اثرات شگرفی با خود داشت و سبب شد ایران با این چهره آشتیناپذیر نسبت به مصالح مردم و کشور آشنا شود.
هنوز مدت زیادی از پیروزی مطالبات مردمی و روحانیون نگذشته بود که اینبار، شاه با ارائه برنامه انقلاب شاه و میهن، موسوم به «انقلاب سفید»، در پی تصویب لوایح ششگانهای بود که در سر میپروراند.
اینبار هم امامخمینی (ره) وارد میدان شد تا از صدمهای دیگر بر کشور جلوگیری کند. ایشان بر این باور بود که لوایح ششگانه بیشتر پوششی برای نفوذ بیشتر قدرتهای غربی در ایران و همچنین پروژه نفوذ صهیونیسم در کشور است. ایشان بارها عنوان کردند که مخالفتی با اعطای حق رأی به زنان یا حمایت از دهقانان و کارگران ندارند، اما تئوری مطرحشده از سوی رژیم، به این سادگی نیست و نباید از آن اطاعت کرد؛ بنابراین مبارزه را با شکلی دیگر پیگیری کرد و از آحاد مردم بهویژه روحانیت خواست تا در مقابل این حرکت شاه ایستادگی و همهپرسی را تحریم کنند.
مواضع امامخمینی (ره) موجب عصبانیت و هتاکی شاه شد و دستگاه امنیتی رژیم، در همهپرسی فرمایشی و بدون مستندات قانونی، رأیگیری برگزار و نتیجه آن را بهصورت حداکثری و بهنفع حکومت اعلام کرد. در ظاهر امر خواسته شاه بر کرسی نشست، اما گسست سیاسی و اجتماعی با رژیم نیز آغاز شد.
آغاز سال ۱۳۴۲ را میتوان صحنه مبارزه و سرکوب جدی حکومت علیه روحانیت دانست. دوم فروردین آن سال، مصادف با شهادت امامجعفرصادق (ع)، مجلس عزاداری در منزل امامخمینی (ره) برپا میشود و نیروهای ساواک برای برهمزدن مراسم، مخفیانه وارد میشوند. امام با تیزهوشی، مردم را دعوت میکند تا مراسم را در حرم حضرت معصومه (س) برگزار کنند و اجازه نمیدهد خواسته رژیم عملی شود.
رژیم بر آن بود تا هرطور شده است شرایط را به آشوب و ناآرامی نزدیک کند. بنابراین، عصر همان روز به مدرسه فیضیه هجوم میبرد و طلاب حوزه را ضرب و شتم میکند. این خبر باعث میشود امام شخصا راهی مدرسه شوند. اما اطرافیان مانع از حضور ایشان میشوند و امام نیز طی سخنانی، بهشدت به رژیم حمله میکند و اعلامیه معروف «شاهدوستی یعنی غارتگری» را صادر میکند که بسیار اثرگذار میشود.
شاه در پی این اتفاق و با مشاورت اسدا... علم، قانون معافیت سربازی طلاب را لغو میکند تا آنان را در شرایط روحی سخت خدمت برای نظام شاهنشاهی قرار دهد. امام این تهدید را به فرصت تبدیل میکند و از طلاب میخواهد تا به تقویت جسم و روح بپردازند و خود را آماده روزهای سرنوشتساز کنند. شرایط هر روز برای رژیم سخت و سختتر میشد.
ساعت ۳ بامداد ۱۵ خرداد ۱۳۴۲، مأموران رژیم با یورش به منزل امامخمینی (ره) در قم، ایشان را تحتالحفظ به زندان منتقل میکنند. علت این امر، سخنرانی آتشین و بیسابقه ایشان در مراسم عزاداری عاشورا علیه رژیم پهلوی بود. قدرت این سخنرانی بهحدی بود که رژیم انتظار آن را نداشت، بنابراین برای دستگیری ایشان اقدام کرد.
با انتشار خبر دستگیری، مردم شهرهای قم، تهران، مشهد، ورامین و شیراز، تظاهراتی با شعار «یا مرگ یا خمینی» آغاز کردند که با سرکوب شدید رژیم همراه شد. قیام پانزده خرداد تبعات بسیار بدی برای رژیم داشت، زیرا روحانیونی را که تا آن زمان سکوت کرده بودند، هم به مقابله واداشت. از سوی دیگر، این قیام پدیدههای جالبی با خود داشت؛ طیب حاجرضایی، گندهلات و شرور معروف جنوب تهران، که در کودتای ۲۸ مرداد بهنفع شاه فعالیت فراوانی کرد و هنگام تولد فرزند وی، خیابانهای شهر را آذین بسته بود، اینک در حلقه طرفداران امام درآمده بود و رژیم که همواره به حمایت لمپنها برای سرکوب اعتراضات احتیاج داشت، فکر این تغییر روحی طیب را نمیکرد.
پس از کشتار و سرکوب وسیع، با پایمردی مردم و روحانیون، امامخمینی (ره) ۱۱ مرداد آن سال به حبس خانگی رفت و سرانجام، فروردین ۱۳۴۳ آزاد شد و به قم بازگشت. اما اثرات قیام مردمی ۱۵ خرداد و حمایت مردم از رهبری دینی و مبارز، رژیم را بیش از پیش با خطر مواجه کرد.
لایحه کاپیتولاسیون یا همان مصونیت دیپلماتیک قرارداد وین، ۲۵ دی ۱۳۴۲ زمانی که امام در حصر خانگی بود، به مجلس سنا رفت. این قانون به مستشاران نظامی آمریکا در ایران اجازه میداد براساس قوانین کشور خود و شبیه به یک دیپلمات، از مصونیتهای قضایی برخوردار شوند. مجلس سنا پس از تصویب لایحه، در مرداد ۱۳۴۳ آن را به مجلس شورای ملی فرستاد و سرانجام با ۷۴ رأی موافق و ۶۱ رأی مخالف در ۲۱ مهر ۱۳۴۳ تصویب شد.
امام که در آن زمان در قم ساکن بود، به متن مصوبه و صورتجلسات نمایندگان مجلس دسترسی یافت و ضمن مطالعه آن، برای واکنشی صریح آماده شد. ایشان ۴ آبان همان سال با وجود تهدید رسمی دربار مبنی بر اینکه سخنی علیه شاه به زبان نیاورند، درست در روز تولد پهلوی دوم، یکی از دیگر اعتراضات شدید خود را در قالب سخنرانی بیان کرد.
رژیم که نمیخواست با دستگیری و حبس دوباره ایشان شرایط کشور را بحرانی کند، تصمیم گرفت اینبار ایشان را به خارج از کشور تبعید کند. بنابراین، بامداد ۱۳ آبان ۱۳۴۳ امام در منزل خود در قم بازداشت و راهی فرودگاه مهرآباد و با پرواز نظامی به آنکارا تبعید شد. در ادامه نیز، این تبعید در عراق و نهایت فرانسه ادامه یافت تا رهبر سیاسی و معنوی مبارزات ایران، ۱۱ سال از کشور دور باشد.
اینک ۴۳ سال از پیروز انقلاب اسلامی و ۳۲ سال از رحلت امامخمینی (ره) میگذرد، امروز سؤال از تاریخ آن است که اگر امام نبود، سرنوشت وقایعی که ایشان با آن مبارزه کرد، چه میشد؟ اگر بهجای امام، فرد یا افراد دیگری سکاندار مبارزه علیه رژیم پهلوی میشدند، شرایط کشور اینک چگونه بود؟ در نتیجهگیریای کوتاه میتوان اینگونه گفت که شخصیت امامخمینی (ره) بهگونهای بود که هیچ منفعتی را برای خود نمیخواست و آغاز مبارزه در میانسالی و تحمل رنج تبعید، نشان از نگرش ملی و دینی ایشان برای مردم ایران بود. این روحیه در هیچ یک از گروههای مبارز سیاسی مانند سازمان مجاهدین خلق، سازمان چریکهای فدایی خلق، جبهه ملی، نهضت آزادی و حزب توده نبود، زیرا هریک از این گروهها در پی استیلا بر ایران و دیکته باورهای حزبی و جناحی خود بر ایران بودند. امروز میتوان با اطمینان گفت اگر هرکسی بهجز امامخمینی (ره) رهبری کشور پس از سقوط رژیم را عهدهدار میشد، شرایط ایران پیچیده میشد و این امکان نیز وجود میداشت که کشور، صحنه آشوب و جنگهای داخلی شود.