محمد عنبرسوز | شهرآرانیوز - با هر متر و معیاری که موضوع را مد نظر قرار دهیم، سینمای ایران درباره عاشورا حق مطلب را ادا نکرده است و ریلگذاری فرهنگی حوزه سینما نیز بهشکلی نیست که امیدوار به تغییر وضعیت کنونی باشیم.
در شرایطی که عاشورا یک فرهنگ عمومی در ایران محسوب میشود و از اهمیت انکارناپذیری برخوردار است، تعداد فیلمهایی که در چهار دهه اخیر با محوریت این موضوع در سینمای ایران ساخته شدهاند، بسیار کمتر از انتظار است. سه فیلم تاریخیمذهبی با مضمون واقعه عاشورا، بدنه کارنامه سینمای ایران در برخورد مستقیم با این موضوع را تشکیل میدهند. این در حالی است که آثار حاشیهای و دارای ارتباط غیرمستقیم نیز وضع چندان بهتری ندارند و بهسختی تعدادشان به انگشتان یک دست میرسد.
«سفیر» بهکارگردانی فریبرز صالح، نخستین تجربه جدی سینمای پس از انقلاب اسلامی در پرداختن به واقعه عاشوراست؛ فیلمی با بازی فرامرز قریبیان که با توجه به استانداردها و امکانات زمانه خود، اثری درخور توجه و مترقی محسوب میشد. روایت این فیلم بر سرگذشت قیسبنمسهر، قاصد امامحسین (ع) برای رساندن پیام دعوت ایشان به سلیمان صرد خزاعی، متمرکز است و نگاهی تاریخی به موضوع دارد. تولید «سفیر» در اوایل دهه ۶۰ اتفاق مبارکی برای سینمای ایران بود و منجر به تجربهای شد که سینما را بهسمت مهمترین اثر عاشورایی بهنمایشدرآمده در تاریخ، یعنی «روز واقعه»، هدایت کرد.
از اوایل دهه ۷۰ تا نزدیک به دو دهه بعد، «روز واقعه» مهمترین محصول عاشورایی سینمای ایران بود؛ اثری خوشساخت و در اندازههای سینما که هر مخاطبی را با خود همراه میکرد. فیلمنامه «روز واقعه» جداگانه ارزش هنری دارد و متن دقیقش با نهایت ظرافت بهرشته تحریر درآمده است. کارگردانی استاندارد شهرام اسدی و بازی تکرارنشدنی علیرضا شجاعنوری در نقش «عبدا...» نیز از دیگر نکاتی بود که این فیلم را به اثری ماندگار و بهترین نمونه ادای دین سینمای ایران به موضوع عاشورا در دهههای ۷۰ و ۸۰ تبدیل کرد.
در دهه ۹۰ نیاز به ساخت یک اثر کامل و عظیم با موضوع عاشورا احساس میشد؛ فیلمی که بتواند حق مطلب را ادا کند و بهعنوان شاخص فرهنگ عاشورا، قابل عرضه در سطح بینالمللی باشد. «رستاخیز» دقیقا چنین فیلمی بود؛ اثری با مختصات تولید یک فیلم بیگپروداکشن، بهرهگیری از بازیگران کامل و حرفهای، فیلمنامه پرظرافتی که از دریچه نگاه فرزند حر ریاحی قصه خود را روایت میکرد و موضوعی حماسی و تراژیک که میتوانست در تاریخ سینمای ایران جاودانه شود. شوربختانه «رستاخیز» درگیر حواشی عجیبی شد و هیچوقت به اکران عمومی و گسترده درنیامد. توزیع نسخه قاچاق این فیلم با دوبله عربی نیز امیدها برای اکران پرشورش را بهباد داد.
واقعه عاشورا مهمترین حادثه دینی در طول تاریخ برای مردم این سرزمین است و صحت این مدعا را از شکل رفتار مردم در کوچه و خیابان میتوان دریافت. جامعه ایران موقعیتی همدلیبرانگیزتر از عاشورا نمیشناسد و انس تربیتی مردم با امامحسین (ع) باعث میشود ارتباطگرفتن بیننده با آثار عاشورایی تقریبا تضمینشده باشد.
بهطور کلی، بیشتر مخاطبان ایرانی سینما دل در گرو قصهها دارند و طرح یک داستان پرکشش با پرداخت مناسب را شرط لازم فیلمها میدانند. از این منظر، دست فیلمسازانی که به تولید محتوا با موضوع عاشورا اقدام میکنند، حسابی پر است و مجموع افراد و وقایع مرتبط با این حادثه تاریخی آنقدر متنوع و گسترده است که محتوای مناسب برای تولید دهها فیلم را تضمین کند. سیطره داستانی حادثه عاشورا، چه از جهت توالی وقایع، از آغاز نهضت امامحسین (ع) گرفته تا وقایع مربوط به خونخواهی منتقمان و چه از جهت تنوع شخصیتهای مثبت و منفی دخیل، یک حوزه داستانی بینظیر در اختیار سینماگران قرار میدهد. طراحی هوشمندانه فیلمنامه سریال «معصومیت ازدسترفته» ساخته داوود میرباقری، یکی از مواردی است که نشان میدهد واقعه عاشورا تا چه حد ظرفیت پنهان دراماتیک دارد.
گذشته از ظرفیتهای مربوط به متن، محتوای حماسی حادثه عاشورا نیز میتواند دستمایه تولید آثار فاخر در سینمای ایران باشد. از سینمایی حرف میزنیم که بیشتر تصمیمگیرندگانش معتقدند با فقدان قهرمان روبهرو هستند. این در حالی است که مهمترین قهرمانان دینی تاریخ را نادیده میگیرند و وقتشان را با تلاش برای بازسازی نمونههای ایرانی قهرمانهای هالیوود هدر میدهند. طراحی جنگها، استفاده از جلوههای بصری و حتی پرداختن به مناسبات سیاسی و اجتماعی زمانه نیز میتواند موضوعهای جذاب و پرظرفیت نمایشی برای تولید آثار سینمایی با محوریت عاشورا باشد. اساسا قرار نیست یک فیلم عاشورایی فقط به روز دهم محرم سال ۶۱ هجری در صحرای کربلا محدود شود، بلکه این حوزه آنقدر ظرفیت دیدهنشده دارد که تمرکز بر آنها میتواند هر فیلمسازی را سر ذوق بیاورد.
وقتی پای تولید آثار ارزشی در سینمای ایران بهمیان میآید، موانع نهفقط از سر راه کنار نمیروند، بلکه گاه بر تعدادشان افزوده میشود. نخستین معضل جدی در تولید فیلمهای عاشورایی درک نادرست مدیران فرهنگی از مدیوم سینماست. گویا بخشی از بدنه مسئولان و تصمیمگیرندههای عرصه فرهنگ، جایگاه سینما را بهرسمیت نمیشناسند و تفاوت جدی بین سریال و فیلم قائل نیستند.
شاید بههمین علت باشد که طراحان فرهنگ و رسانه در ایران ترجیح میدهند اصل را بر کمیت بگذارد و بهجای صرف هزینه برای تولید یک فیلم دوساعته، تمرکز خود را بر اختصاص بودجه سهچهاربرابری و در عوض تولید یک سریال چنددهقسمتی بگذارند تا ساعات بیشتری محصول نمایشی تولید شود. تعداد بهنسبت زیاد سریالهای تاریخی با موضوع عاشورا، در مقایسه با سینما، نشاندهنده آن است که تلویزیون در این عرصه چندان ضعیف ظاهر نشده، اما سینما اساسا رسانهای متفاوت است و دایره مخاطبانش را هرگز نمیتوانیم با تلویزیون مقایسه کنیم.
از نظر تبارشناسی مخاطبان سینما، بهنظر میرسد که هواداران پرده نقرهای بهطورکلی تمایل چندانی به تماشای فیلمهای تاریخی در سالن سینما ندارند. برخی تحلیلگران عرصه فرهنگ این بیتوجهی را بهپای تیپ شخصیتی طبقه علاقهمند به سینما مینویسند، درحالیکه علتیابی دقیقتر نشان میدهد سیاستهای فرهنگی باعث شرایط کنونی شده است. تجربه دهههای گذشته به مخاطب سینمای ایران آموخته که بهتر است فیلمهای تاریخی را در سالن سینما تماشا نکند، زیرا این آثار معمولا خیلی زود از تلویزیون سر درمیآورند و بهسادگی در دسترس خواهند بود. کیفیت فنی و هنری فیلمهای تاریخی نیز معمولا بهشکلی است که مخاطب را ناامید کرده یا دستکم مردم را به این نتیجه رسانده است که تماشای این آثار روی پرده عریض سینما مزیت چندانی ندارد.
با همه این مسائل، سینمای ایران از نظر تولید آثار مهم سینمایی درباره واقعه عاشورا، امروز وضعیت ممتازی دارد. در یک دهه اخیر، از نظر فناوری سختافزاری مناسب برای تولید آثار بیگپروداکشن، پیشرفتهای مهمی داشتهایم و کیفیت محصولاتی مثل سریال «مختارنامه» و فیلم «محمد رسولا... (ص)» نشان میدهد که از جهت تجهیزات کموکسری نداریم. ساخت شهرکهای سینمایی و لوکیشنهای بزرگ نیز تصمیم درستی از سوی مدیران بود که میتواند تا سالها کار تولید آثار تاریخی را با موضوع عاشورا راحت کند. نیروی انسانی متخصص و فیلمسازان کاربلد و خلاق نیز دیگر ستون شکلگیری این گونه سینمایی است که باید مورد حمایت قرار گیرد و بهسمت اهداف فرهنگی مهم هدایت شود.
شاید دوسه فیلم اولی که در دهه جدید با محوریت واقعه عاشورا تولید میشوند، فروش عجیبی را در گیشه بهثبت نرسانند، اما بیشک یک سیاستگذاری بلندمدت و تولید چند فیلم برخوردار از کیفیت اجرایی ممتاز، میتواند یک گونه بومی بیمانند را به سینمای ایران اضافه کند. پیش از هر چیز، مخاطب ایرانی باید متقاعد شود که تماشای فیلمهای خوشساخت با موضوعات تاریخی و مذهبی روی پرده سینما ارزشمندتر از دیدن آنها در نمایشگرهای خانگی است.