جواب تست مثبت بود. جوابهای دیگر هم یکی پس از دیگری. همسرم، مادرم، برادرم و به پسرم هم رسید. ویروس خانواده را گرفته بود، ماجرایی که یک سال و اندی است از بابتش هراس داریم. خبر مثبت شدن تست کرونا این روزها خبر بد همه ما شده است و لحظهای میرسد که انتظارش را نداریم.
ناگهان من بودم و حجمی از کار بیرون، مشغله و چند بیمار روی دستم. میتوانستم بنشینم و ساعتها زار بزنم به حال و روزم که چرا باید همه اعضای خانوادهام همزمان بیمار شوند. چرا کسی نیست برای ما غذا بپزد، بچه را نگه دارد و برایم خرید کند؟ بعد، همهچیز را بیندازم گردن سرنوشت و بخت بد خودم که از همه بداقبال ترهستم، اما فکر کردم فرصت برای غصه خوردن زیاد دارم. ترجیح دادم همه توانم را بگذارم برای پرستاری.
زندگی کردن در لحظه را زیاد شنیدهایم، اما معنایش را شاید ندانیم. بیشتر آدمها فکر میکنند زندگی یعنی خوش بگذران و غصه هیچ چیز را نخور. اما زندگی عادی غم و شادی را با هم دارد. مگر میشود فقط به شادی فکر کرد؟ زندگیکردن در لحظه یعنی همین حالا همین باش که بهترین است. در این لحظه غذا بپز! حالا فقط بچهداری کن! اکنون تنها زمان حضور در مهمانی و کنار دیگران است. زمان ناراحتی برای اتفاقات و حرفهای این و آن را بگذار برای زمان خودش.
میتوانستم همزمان با پرستاری هم باز خودم را بدبخت بدانم و برایش ساعتها غم داشته باشم، اما هر لحظه که خسته بودم خدا را شکر کردم برای اوضاعی که از این بدتر نیست. همین فکرهای ساده میتواند تحمل شرایط سخت را آسانتر کند.
بیشتر ما در روزها و ساعتهای دشوار، درگیر نشخوارهای فکری هستیم. نشخوار فکری توجه افراطی ذهن به یک اتفاق و تمرکز بیشازحد بر چراییها و نکات منفی علت آن اتفاق است که نسبت به رویدادهای گذشته رخ میدهد. نشخوار فکری و تکرار مداوم مشکلات گذشته، بیانصافیهایی که در حق شما شده یا سختیهایی که کشیدهاید سبب میشود توانی برای جنگیدن با مشکلات کنونی نداشته باشید، به زنی تبدیل شوید که تنها خودش را سرزنش کرده است و از همهچیز و همه آدمها شاکی است.
در کنار چنین گزینهای، کمبود مهارت حل مسئله را هم بگذارید. برای زن یا مردی که یاد نگرفته در سختیها چهطور زندگی را بچرخاند یا همیشه به دیگران متکی بوده است مدیریت چنین روزهایی گاهی در تصوراتش ناممکن است.
زمانهای که در آن زندگی بیش از هر وقت دیگری به آدمهایی نیاز دارد که بتوانند بهتنهایی بار سختیها را به دوش بکشند. هیچوقت در ذهنتان هم تصور نمیکردید روزی که بیمار شدید در خانه تنها بمانید و هیچکس جرئت نزدیک شدن به شما را هم نداشته باشد، اما میبینید که اتفاق افتاد. یک سال است که دارد اتفاق میافتد و داریم کمکم به آن هم خو میکنیم.
اکنون بیش از هر زمان دیگری به آموختن این مهارتها نیاز داریم. به قوی شدن خود وجودیمان شاید روزهای بدتر از این هم در انتظارمان باشد، روزهایی که تنهاتر از این شویم.