صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

توانشهر

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

مظلومیت دانش‌آموزی

  • کد خبر: ۸۱۷۹
  • ۱۲ آبان ۱۳۹۸ - ۰۸:۵۸
معصومه فرمانی‌کیا دبیر شهرآرامحله
مهر زودتر از آنکه فکرش را می‌کردیم تمام شد و به آبان رسید. مهر و آبان ندارد، یک سر همه ماه‌ها به مدرسه و کلاس درس می‌رسد، به دیروز‌های من و تو که پاییزمان را متفاوت کرده بود و خبر از آن داشت که خیلی زود به خط آخر می‌رسد و مثل همیشه حسرتش به دل می‌ماند.
 تقویم روی میزم ناغافل مناسبت فردا را یادآور می‌شود؛ خاطرات دانش‌آموزی، حیاط مدرسه، فصل سرما، بخاری‌های ارج، گرمای رخوت‌انگیز کلاس، ردیف خالی برخی از نیمکت‌ها، دفتر نمره و حضوروغیاب و من که همیشه حاضر بودم.
ساعت‌های رنگارنگ مچی و بچه‌گانه، عقربه‌های بازیگوش بی‌خیال دنیا و زندگی، خمیازه‌های بلند و زمزمه‌های «ای وای چرا این زنگ تمام نمی‌شود» و «کاش معلم ریاضی امروز غایب باشد».  
فصل شیطنت‌های از سر شادمانی، نارنگی‌های ترش و شیرین. پوست‌گرفتن‌های یواشکی و زیرمیزی و بوی ملسی که کلاس را برمی‌داشت. فصل اخم‌های آموزگار و نمره‌های منفی، خودکار‌های پر از پوست نارنگی که به هم شلیک می‌شد.
فصل شعر‌ها و جمله‌های عاشقانه‌ای که با تیغ روی نیمکت‌های چوبی حک شده و از سر نشاط زمزمه می‌شد.  
روزگار مالکیت‌های من و تو، خط‌کشی و تهدید‌های کودکانه که از این قسمت مال من است، کیف من، خودکار من، دفتر من، کوله من، و منهایی که خیلی زود به ما تبدیل شد؛ روزنامه دیواری ما، انجمن ما، تشکل ما، گروه سرود و تئاتر ما. فصل قدکشیدن‌های سریع و هم‌کلاسی‌هایی که زود بزرگ شدند، اما این بزرگ‌شدن به نفع بعضی‌ها نبود.
یک‌کوچه دوکوچه، این خیابان آن خیابان، حجله سرکوچه و سوگی که خانه‌ای را عزادار کرده، همه می‌گویند جوان است و خود به استقبال مرگ رفته است.
این تراژدی هنوز هم ادامه دارد؛ در عطاری‌های محل که یکی بعد از دیگری آمده‌اند. مخدر‌هایی که ناغافل به قلب جوان ما شلیک و مادری را سیاه‌پوش می‌کند. این روز بهانه‌ای شد تا سراغ مناسبتی برویم که کمتر از آن یاد شده است. راستی کدام نهاد متولی نوجوانان شهر ماست؟
کدام سازمان و مرکز برای نوجوانان برنامه‌ریزی می‌کند؟ آموزش‌وپرورش که نباید و نمی‌تواند متولی همه امور باشد. می‌تواند؟! به قول مدیر آموزش‌وپرورش ناحیه ۵، یک دست چقدر گره می‌تواند باز کند؟ حق جانب‌داری نداریم، اما همین که بتواند از پس آموزش این همه دانش‌آموز، با حداقل بودجه بربیاید، باید خدا را هزار مرتبه شاکر بود. سؤالم را دوباره تکرار می‌کنم، کدام سازمان برای نوجوانان برنامه‌ریزی می‌کند؟ حتی اگر نگاه فرامحلی‌ای داشته باشیم، به جایی نمی‌رسیم.
فصل شناخت هویت، بلوغ و ورود به اجتماع، جذابیت‌های ارتباط‌های مختلف، گروه دوستان، فصل تردیدها، ترس‌ها، هیجان و اشتیاق‌ها. نبودن راه و مسیر مشخص این نسل را مظلوم کرده است. باید قبل از توسعه کمپ‌های ترک اعتیاد، به‌فکر آن‌ها بود. به‌فکر گریز دختر‌ها از خانه، در اندیشه به دام افتادنشان در شهر پر از دام و تله باشیم.
بی‌تفاوتی و ساده‌انگاری مسئولان به کنار، تا اوضاع از این بدتر نشده است، خودمان به فکر خودمان باشیم. باور کنیم اینجا من و تو ندارد. دانش‌آموز چندکوچه پایین‌تر حتما رفیق و هم‌کلاسی فرزندمان خواهد بود. پای ناهنجاری‌های محله محکم بایستیم. فراموش نکنیم آینده یک کشور به امروز نوجوانان آن وابسته است. احترام بگذاریم به دانش‌آموزان کوچک و بزرگ این منطقه که خیلی زود بزرگ می‌شوند، زودتر از آنی که فکرش را بکنیم.
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.