صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

معرفی ۱۰ فیلم مهم درباره بازی‌های ویدئویی و واقعیت مجازی

  • کد خبر: ۸۲۲۶۳
  • ۰۷ مهر ۱۴۰۰ - ۲۰:۳۵
میزان تأثیر صنعت گیم و سینما بر یکدیگر در سال‌های اخیر چندان مشخص نیست، چه در زمینه بازسازی گیم‌ها در سینما و برعکس، چـه در زمینه حضور بازی‌های کامپیوتری در فیلم‌های سینمایی به‌عنوان محور اصلی داستان. به بهانه انتشار فیلم «مرد آزاد» (Free Guy) ما اینجا فیلم‌هایی را معرفی می‌کنیم که تأثیری مهم بر تبادل و پیوند سینما و صنعت گیم و واقعیت مجازی داشته‌اند.
کاظم کلانتری | شهرآرانیوز - جانت موری در کتاب «هملت در هولودک» درگیری ما با واقعیت مجازی را مدرن‌شده درگیری دن‌کیشوت با داستان‌های شوالیه‌ای می‌داند. درواقع ما در عصر واقعیت مجازی، دچار «سندروم دن‌کیشوت» شده‌ایم. شخصیت‌های بیشتر فیلم‌هایی که در ادامه معرفی می‌کنیم هم دن‌کیشوت‌هایی هستند که با صرف زمان زیاد در بازی‌های کامپیوتری یا دنیای مجازی، به‌طرز جنون‌آمیزی واقعیت مجازی را جایگزین واقعیت واقعی کرده‌اند. آن‌ها نیز مثل دن‌کیشوت به‌دنبال جنگ با دشمنان خیالی هستند و برای فرار از واقعیت، به جهان یک بازی یا دنیای مجازی پناه برده‌اند. در این فیلم‌ها «متاوِرس» یا «جهان دیجیتالی» که یکی از بی‌نهایت جهان‌های ممکن است در رابطه با جهانی که ما واقعی می‌پنداریمش معنا می‌گیرد. درواقع «مردم به‌خاطر تمام کار‌هایی که می‌توانند انجام دهند، وارد دنیای مجازی می‌شوند، اما به‌خاطر تمام چیز‌هایی که می‌توانند باشند، داخل آن می‌مانند.» آن‌چه که فرم‌های ادبی داستانگو (رمان، فیلم، بازی کامپیوتری و ...) را در نقطه‌ای به هم می‌رساند، تقابل جهان خیالی آن‌ها با جهان واقعی ماست و البته «غوطه‌وری یا مسحورشدن عمیق یا جهش ذهنی از دنیای واقعی به دنیای تخیلی» آن‌ها. فیلم‌ها در ساحتی جدید می‌توانند این غوطه‌وری را برای شخصیت‌هایشان بدون دردسر و بدون محدودیت ایجاد کنند و داستانی هیجان‌انگیز بسازند.
فیلم «مرد آزاد» (Free Guy) با بازی رایان رینولدز، تایکا وایتیتی و جودی کومر که تازه منتشر شده است دوباره جهان بازی‌های ویدئویی و سینما را به هم نزدیک کرده‌است اما به‌طرز جدید و طنزآمیزی به خودآگاهی شخصیت‌ها در دنیای مجازی هم می‌پردازد. فیلم داستان یک کارمند معمولی بانک را روایت می‌کند که به روزمرگی دچار شده است و بعد متوجه می‌شود که درواقع یک NPC (شخصیت غیرقابل بازی) در یک بازی ویدیویی اکشن و جهان‌باز است. این بازی قرار است از کار بیفتد و او باید با این واقعیت کنار بیاید که او تنها کسی است که می‌تواند این جهان را نجات دهد.
میزان تأثیر صنعت گیم و سینما بر یکدیگر در سال‌های اخیر چندان مشخص نیست، چه در زمینه بازسازی گیم‌ها در سینما و برعکس، چـه در زمینه حضور بازی‌های کامپیوتری در فیلم‌های سینمایی به‌عنوان محور اصلی داستان. ما اینجا فیلم‌هایی را معرفی می‌کنیم که تأثیری مهم بر تبادل و پیوند سینما و صنعت گیم و واقعیت مجازی داشته‌اند.

 

«واکاوی ذهن» (۱۹۸۳) | Brainstorm 

کارگردان: داگلاس ترامبل

 خلاصه داستان: دو محقق به نام‌های «لیلیان رینولدز» و «مایکل بریسم» سیستمی توسعه می‌دهند که می‌تواند تجارب واقعی مردم را ضبط و پخش کند. زمانی که آن‌ها قابلیت جدید ورود به مغز انسان و خواندن تفکرات را اضافه می‌کنند، دستگاه از کنترل خارج می‌شود ...

درباره فیلم

مرگ ناتالی وود، بازیگر، در فرآیند تولید Brainstorm باعث شد یکی از عجیب‌ترین عناوین این فهرست با این جمله دوسال بعد از تولید اکران شود: «آخرین فیلم ناتالی وود»؛ و قاعدتا نگاه منتقدان به فیلم تحت‌تأثیر این مرگ قرار بگیرد. «متروگلدن مایر» ابتدا می‌خواست به بهانه آمادگی‌نداشتن کارگردان برای تما‌م‌کردن فیلم، پروژه را کلا تعطیل کند، اما با اصرار داگلاس ترامبل Brainstorm بالاخره کامل شد. به دلیل همین اختلاف ترامبل دیگر فیلمی در هالیوود نساخت. او از آن‌زمان تلاشش را صرف جلوه‌های ویژه فیلم‌های «آی‌مکس»، پارک‌های موضوعی و موارد مشابه کرده است. اما چرا فیلم Brainstorm دستاوردی بزرگ برای ترامبل بود؟

در تاریخ سینما این فیلم را مقدمه‌ای بر سیستم Showscan ترامبل می‌دانند؛ سیستمی سینمایی که داگلاس در آن از فیلم ۷۰ میلی‌متری برای فیلم‌برداری و نمایش با ۶۰ فریم بر ثانیه (۲.۵ برابر سرعت استاندارد فیلم) استفاده می‌کند. او می‌خواست از این سیستم برای تصویربرداری Brainstorm استفاده کند، اما هزینه‌های آماده‌سازی سینما‌ها برای نمایش آن بسیار زیاد بود. هدف داگلاس این بود که تجربه مخاطب را به تجربه شخصیت فیلم نزدیک کند. خودش جایی گفته است: «در فیلم‌ها مخاطب معمولا فلاش‌بک‌ها و تصاویر زاویه دید شخصیت را مبهم و مرموز و با فاصله می‌بینند. اما من دقیقا برعکسش را می‌خواستم. اینکه محتویات ذهن شخصیت‌ها واقعی‌تر و تأثیرگذارتر باشند.» هرچند کمپانی با این ایده مخالف بود، ولی ترامبل سکانس‌های واقعیت مجازی را با Super Panavision ۷۰ میلی‌متری و با سرعت ۲۴ فریم در ثانیه و با نسبت تصویر 2.2:1 ضبط کرد. این یعنی هرچند کلیت فیلم با فرمت معمولی ۳۵ میلیمتری گرفته شده بود، ولی در صحنه‌های دوربین‌های ذهنی که شخصیت‌ها با کلاه می‌دیدند تصویر ناگهان به نسبت عریض ۷۰ میلی‌متری تبدیل می‌شد.

 



«بازی‌های جنگی» WarGames  | (۱۹۸۳)

کارگردان: جان بدهام

خلاصه داستان: مشاوران رئیس‌جمهور توصیه «جان مکیتریک» مبنی‌بر استفاده از کامپیوتر WOPR را برای کنترل و هدایت جنگ هسته‌ای می‌پذیرند. هم‌زمان در سیاتل، هکری نوجوان به نام «دیوید لایتمن»، هنگام جست‌وجو در بازی‌های کامپیوتری با کلمه عبور «جاشوآ» به WOPR راه پیدا می‌کند ...

درباره فیلم

یکی از بهترین فیلم‌های جنگ سرد دهه هشتاد میلادی یک درام نوجوانه هیجان‌انگیز هم هست که البته سؤالات مهمی درباره تکنولوژی و جوامع انسانی مطرح می‌کند. نه‌تنها فیلم در زمان خودش موفق بود بلکه آن‌قدر خلاقانه و پیشرو به حساب می‌آمد که منبع الهام بسیاری از فیلم‌های هم‌خانواده خودش قرار گرفت. «بازی‌های جنگی» را اولین فیلمی می‌دانند که هک کامپیوتر‌ها را نشان می‌دهد. تمرکز رسانه‌ها روی احتمال وجود سناریوی «بازی‌های جنگی» در واقعیت باعث شد با این فیلم اولین سیاست اینترنتی فدرال ایالات متحده به‌وجود بیاید و قوانین کلاهبرداری و سوء‌استفاده رایانه‌ای در سال ۱۹۸۴ تصویب شود. به‌دلیل علاقه ریگان، رئیس جمهور آن‌زمان آمریکا، به فیلم او اولین دستورالعمل امنیت رایانه‌ای را تصویب کرد. در سال ۲۰۰۸ دنباله این فیلم با نام «بازی‌های جنگی: کد مرده» WarGames: The Dead Code منتشر شد که هرچند اصلا به موفقیت نسخه اصلی نرسید، ولی باعث شد دوباره فیلم اصلی در برخی سینما‌ها اکران شود.


«اگزیستنس» eXistenZ | (۱۹۹۹)

کارگردان: دیوید کراننبرگ

خلاصه داستان: «آلگرا»، طراح مشهور بازی‌های کامپیوتری که آخرین بازی مبتکرانه‌اش «اگزیستانس» مرز بین واقعیت و دنیای سرگرمی را از میان برداشته و به‌شدت با تب‌وتاب و امیال طالبانش ارتباط برقرار کرده است، هدف توطئه‌ای مرگبار قرار می‌گیرد و مجبور به فرار می‌شود ...

درباره فیلم

دیوید کراننبرگ شاید مهم‌ترین کارگردان علمی‌تخیلی سینما باشد که مرز‌های واقعیت و خیال را به ترسناک‌ترین شکل ممکن برمی‌دارد؛ خبر خوب این است که پسرش، برندون کراننبرگ، هم سال پیش با فیلم «متصرف» (Possessor) نشان داد می‌تواند در دوران جدید با روش خودش راه کراننبرگ بزرگ را ادامه دهد. دیوید کراننبرگ پیش از «اگزیستنس» چند فیلم تکنو-سوررئال عجیب ساخته بود و فیلم سال ۱۹۹۹ او مرز میان واقعیت و خیال را با تمرکز روی یک بازی ویدئویی و واقعیت مجازی از بین می‌برد و حتی آنیده‌نگری‌هایی هم درباره پیشرفت صنعت بازی و آینده آن داشت. کراننبرگ به‌نوعی فیلم را محل بیان نظراتش درباره واقعیت و مجاز در دنیای پست مدرن کرده بود. «اگزیستنس» هم‌زمان با قسمت اول «ماتریکس» منتشر شد و خیلی‌ها این دو را با هم مقایسه کردند.


«طبقه ۴» (۱۹۹۹) | The ۴th Floor 

کارگردان: جاش کلاسنر

خلاصه داستان: یک دانشمند علوم کامپیوتری به‌نام «هانن فالر»، مسئله خیلی مهمی را کشف کرده است. او قصد دارد این کشف جدیدش را به همکارش دوگالس هال بگوید، اما احساس می‌کند کسی به‌دنبال اوســت و به همین خاطر پیغامش را در دنیای مجازی و موازی با واقعیت برای همکارش می‌گذارد. «فالر» همان شـب در دنیای واقعی به قتل می‌رسد و دوگالس تنها متهم پرونده قتل اوست. او وارد دنیای مجازی می‌شود تا نامه همـکارش را بیابد، اما می‌فهمد که حقیقت ناگوارتر از آن است که انتظارش را داشته ...

درباره فیلم

یکی از چند فیلم سال ۱۹۹۹ که به تکنولوژی‌های نوظهور و از بین‌رفتن مرز‌های واقعیت و خیال می‌پرداختند. هدف اصلی کلاسنر در فیلم ایجاد تشکیک در تشخیص واقعی و مجازی‌بودن سه دنیای متفاوت است و البته طرح این سؤال برای مخاطب که اگر دنیایی که الان در آن زندگی می‌کنیم مجازی باشد چه؟ منتقدان در زمان کران «طبقه ۴» معتقد بودند جلوه‌های بصری چشم‌نواز آن فدای فیلمنامه بد و طرح گیج‌کننده‌اش شده است.


«ماتریکس» (۱۹۹۹)| Matrix  

کارگردان: واچوفسکی‌ها


خلاصه داستان: در آینده نزدیک، آزادی‌طلبان بــه کمک تجهیزات محرمانه خود با «نئو» که خود یک هکر کامپیوتری است، ارتبــاط برقرار می‌کنند و به او شرح می‌دهند که حقیقتی که او تصور می‌کند یک شبیه‌سازی پیچیده کامپیوتری است به نــام «ماتریکس» و توسط نوعی هوش مصنوعی بدخواه طراحی شده است. «ماتریکس» حقیقت را از بشریت مخفی می‌کند و به آن‌ها اجازه می‌دهد که یک زندگی متقاعدکننده و شبیه‌سازی‌شده در سال ۱۹۹۹ داشته باشند ...

درباره فیلم

«ماتریکس» که تازگی‌ها انتشار تریلر قسمت چهارمش باعث خوشحالی طرفدارانش شد، شاید مشهورترین فیلمی باشد که مرز‌های دنیای واقعی و مجازی را به بازی می‌گیرد. مدیر برنامه‌های واچوفسکی‌ها جایی درباره سختی مفاهیم فیلم گفته است: «هیچکس از فیلمنامه ماتریکس زمانی که سال ۱۹۹۴ به دفتر شرکت ارسال شد سردرنیاورد و آن‌ها فقط به دو دلیل آن را پذیرفتند: اول به خاطر رابطه‌ای که با واچوفسکی‌ها داشتند و دوم به خاطر آن که فکر می‌کردند این فیلمنامه یک چیز خاصی دارد.» موفقیت فیلم به حدی بود که دنیای ماتریکس و قوانین و دستاوردهایش به بازی‌های ویدئویی، فیلم‌های علمی تخیلی و داستان‌های سایپرپانکی هم راه یافت. اما نکته جالب این است که شباهت‌های مفهومی و طراحی‌های صحنه «ماتریکس» با فیلم «شهر تاریک» (ِDark City) که در سال ۱۹۹۸ اکران شد، این گمان را در ذهن خیلی‌ها ایجاد کرد که فیلم واچوفسکی‌ها از «شهر تاریک» کپی شده است، اما فیلم‌نامه کارگردن‌های «ماتریکس» قبل‌تر از فیلم الکس پرویا نوشته شده بود.


«بن ایکس» (۲۰۰۷) | Ben X  

کارگردان: نیک بالتازار


خلاصه داستان: «بن»، نوجوانی که در مدرسه مورد آزار و اذیت قرار می‌گیرد، برای فرار از واقعیت سخت خود، به واقعیت مجازی یک بازی آنلاین، با نام ArchLord پناه می‌برد. در این بازی، او یک قهرمان با اعتماد به نفس و شجاع است و در ماجراجویی‌های آنلاین خود با یکی دیگر از کاربران آنلاین آشنا می‌شود و در بازی با او همکاری می‌کند.

درباره فیلم

نیک بالتازار اولین فیلمش، «بن ایکس»، را براساس رمانی از خودش با نام Nothing Was All He Said ساخت. البته او رمانش را هم با الهام از یک داستان واقعی نوشته بود؛ داستان پسری مبتلا به اوتیسم که به‌دلیل آزار و اذیت توسط هم‌سن و سال‌هایش و تحقیر دیگران خودکشی کرد. فیلم مثل همه فیلم‌های هم‌خانواده‌اش روایت ذهنی و فیلم مستند و داستان فانتزی را به هم نزدیک می‌کند.


«پاپریکا» (۲۰۰۶)| Paprika 

کارگردان: ساتوشی کن

خلاصه داستان: خانم محقق روانشناسی با استفاده از یک دستگاه به‌خصوص به پزشکان اجازه می‌دهد تا با ورود به رؤیا‌های بیمارانشان به آن‌ها کمک کنند، ولی این دستگاه دزدیده می‌شود و باعث ناگواری‌ها و اتفاقات بدی (مثل از بین رفتن مرز واقعیت و خیال) می‌شود. «پاپریکا» باید برای درست‌کردن این مشکلات دست به کار شود ...

درباره فیلم

«پاپریکا» در دنیای فیلم‌های انیمه، عنوان معروفی است؛ کمتر انیمه‌بازی هست که با شنیدن دو ترکیب «مو‌های قرمز» و «دنیای ناخودآگاه» یاد دو شخصیت عجیب این انیمه نیفتد. ساتوشی کن فقید با خلق دو شخصیت «چیبا» و «پاپریکا» عملا آن‌ها را نماینده وجه خودآگاه و ناخودآگاه ذهن قرار داده بود. «پاپریکا» آخرین اثری است که ساتوشی کن قبل از مرگش به‌صورت کامل ساخت. او میان تولید انیمه بعدی‌اش، «ماشین رؤیا» که داستانی جاه‌طلبانه داشت، از دنیا رفت. اگر کن زنده بود و فیلم را کامل می‌کرد، احتمالا این انیمه هم در این فهرست جایی داشت. ایده نفوذ به رویای افراد و کنترل آن‌ها را احتمالا در چند فیلم دیگر این فهرست هم ببینید. حالا دیگر مشخص شده است که از بین‌بردن مرز رویا و واقعیت دغدغه اصلی سازندگان آثار این فهرست است.


«تلقین» (۲۰۱۰) | Inception 

کارگردان: کریستوفر نولان


خلاصه داستان: «دام کاب» یک دزد ماهر در استخراج اسرار ارزشمند موردنیاز ســازمان‌های جاسوسی و شـرکت‌های تجاری و چندملیتی است. توانایی او در این است که هنگام خواب دیگران و زمانی‌که ذهنشان در آسیپذیرترین وضعیت است، اسرار کلیدی آنان را از درون رؤیاهایشان میرباید و در دنیای بیرون از خواب، این اسرار را به خریداران متقاضی عرضه می‌کند. او یک گروه چیرهدست از روانکاوان و معماران زبردسـت دارد که همراه او مخفیانه وارد خواب‌های دیگران می‌شوند و سعی می‌کنند اطلاعاتی را کشف کنند و بربایند..

درباره فیلم

نولان بار‌ها گفته که ده‌سال روی طرح این فیلم‌نامه کار می‌کرده است؛ پس عجیب نیست که شباهت‌های زیادی بین این فیلم و فیلم‌های دیگر این فهرست و احتمالا فیلم‌های دیگر سینما وجود داشته باشد: «جان مالکویچ بودن» «پاپریکا»، «طبقه سیزدهم»، «ماتریکس»، «شهر تاریک» و ... همانطور که گفتیم این‌فیلم‌ها براساس یک ایده ساخته شده‌اند: شاید دنیای اطرافمان واقعی نباشد. همانطور که می‌دانید نولان به استفاده محدود از جلوه‌های ویژه در فیلم‌هایش معروف است. او در «تلقین» هم بسیار کم از جلوه‌های ویژه استفاده کرده تا مخاطب روی پرده سینماهای IMAX راحت‌تر در ذهن شخصیت‌ها غوطه‌ور شود. اما اینکه او مقابل اصرار کمپانی «برادران وارنر» برای سه‌بعدی بودن فیلم مقاومت کرد هم یک دلیل داشت: «استفاده از تصاویر سه بعدی باعث می‌شد ذهن بیننده از مفهوم داستان منحرف شود.» یک نکته جالب هم در فیلم هست که به مفهوم فیلم و تا حدودی این مطلب مربوط می‌شود: با کنار هم قرار دادن حرف اول نام شخصیت‌های اصلی فیلم یعنی Dom، Robert، Eames، Arthur، Mal و Saito واژه‌ Dreams (رؤیاها) حاصل می‌شود. با اضافه‌کردن سه شخصیت Peter، Ariadne و Yusuf به این مجموعه به عبارت Dreams Pay خواهیم رسید.


«بازیکن شماره یک آماده» (۲۰۱۸) | Ready player One 

کارگردان: استیون اسپیلبرگ

خلاصه داستان: یک مخترع دنیای واقعیت مجازی می‌میرد، اما او قبل مرگش بازی‌ای را منتشر می‌کند که تمام بازیکن‌های «اواسیس»، دنیای مجازی‌ای که او خلق کرده، را به چالش می‌کشد. بازیکن‌ها باید تخم ایستر را پیدا کنند و هرکسی که آن را پیدا کند به ثروت مخترع دست پیدا می‌کند ...

درباره فیلم

کارنامه اسپیلبرگ پر از خیال‌پردازی‌های خارق‌العاده است؛ پر از فیلم‌هایی که به عمق ناشناخته‌ها رفته‌اند. «برخورد نزدیک از نوع سوم» (۱۹۷۷)، «پارک ژوراسیک»، «هوش مصنوعی». پس عجیب نیست او سراغ رمان ارنست کلاین هم رفته باشد. در این فهرست شاید فیلم اسپیلبرگ نزدیک‌ترین اثر به آنچه ما امروزه با نام عینک‌های واقعیت مجازی می‌شناسیم باشد و احتمالا مرتبط‌ترینشان به صنعت بازی‌های ویدئویی. درواقع اسپیلبرگ چندین انیمه و بازی ویدئویی و کامیک و فیلم را با هم ترکیب کرده و یک اثر بینامتنی ساخته است؛ پس احتمالا طیف زیادی از مخاطبان با اثر او همراه شوند. اسپیلبرگ گفته است که این فیلم بعد از «آرواره‌ها» و «نجات سرباز رایان» سخت‌ترین فیلم کارنامه هنری‌اش بوده است. «بازیکن شماره یک آماده» پیوندهای عمیقی هم با مفاهیم و کارکردهای بازی‌های ویدئویی دارد: «غوطه‌وری»، «استفاده از آواتار»، «اتصال کوتاه»، «پیرنگ‌ شبکه‌ای»، سیستم «پاداش‌دهی» و «مجازات».

 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.