صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

قدیمی‌ترین پرستار دارالشفای امام رضا (ع) خودش را بیشتر خادم می‌داند تا درمانگر

  • کد خبر: ۹۱۳۷۳
  • ۲۰ آذر ۱۴۰۰ - ۱۲:۳۰
  • ۱
مهدی شجاع ۵۶ ساله نخستین تحصیل‌کرده رشته پرستاری بوده که در سال ۱۳۶۹ پا در دارالشفا گذاشته است که آن زمان با بهیار اداره می‌شد. او ۳۰ سال از زائر و مجاور در این مرکز پرستاری کرده است و این روز‌ها در آستانه بازنشستگی یک حرف برای همکارهایش دارد: «در دارالشفای امام‌رضا (ع) باید صبورتر بود.»

فاطمه شوشتری | شهرآرانیوز؛ هنوز هم سرپا ایستاده‌اند، اما کمی خمیده‌تر؛ خمیده از بار بیماری کرونا که در ۲ سال گذشته نفس آن‌ها را گرفت و هنوز هم تمام نشده است. با اینکه خسته‌اند، هنوز هم به شغلشان می‌بالند؛ پرستارانی که حتی قربانی گرفتن‌های کرونا هم باعث نشد تا یک لحظه از رسالتشان دست بکشند. انگار از زمانی که کرونا آمده است و آن‌ها روز‌های سخت‌تری را سپری می‌کنند، نگاه مردم به آن‌ها هم عوض شده، گله‌های قبل کمتر شده است و بیشتر قدردان خدمات انسان‌دوستانه آن‌ها هستند.

با همین نگاه حتی روزشان که هم‌زمان با تولد حضرت زینب (س) است، اهمیت بیشتری نسبت به قبل پیدا کرده‌است؛ آن‌قدر که در شبکه‌های اجتماعی برایشان کلیپ می‌سازند، دبستانی‌ها با نام آن‌ها نقاشی می‌کشند، گروه‌های داوطلب مردمی برایشان گل می‌فرستند و....

ما نیز هم‌زمان با روز پرستار سری به دارالشفای امام‌رضا (ع) زدیم و با مهدی شجاع، قدیمی‌ترین پرستار آن، گفتگو کردیم؛ کسی که طرح ساخت ساختمان کنونی دارالشفا را به آستان قدس رضوی داد و پیگیر آن تا زمان افتتاح بود. شجاع با ۳۰ سال کار در این مرکز درمانی، معتقد است همه بیمار‌هایی که سر از دارالشفا درمی‌آورند، نیت شفاگرفتن از امام رضا (ع) را در دل دارند.

اینجا باید صبورتر بود

مهدی شجاع ۵۶ ساله نخستین تحصیل‌کرده رشته پرستاری بوده که در سال ۱۳۶۹ پا در دارالشفا گذاشته است که آن زمان با بهیار اداره می‌شد. او ۳۰ سال از زائر و مجاور در این مرکز پرستاری کرده است و این روز‌ها در آستانه بازنشستگی یک حرف برای همکارهایش دارد: «در دارالشفای امام‌رضا (ع) باید صبورتر بود.»

آقای شجاع حرفش را به سال‌های اول خدمتش می‌کشاند و می‌گوید: از دانشگاه پرستاری مشهد برای کارورزی و کار راهی بیمارستان امام‌رضا (ع) شدم. مسئول واحد پرستاری این بیمارستان کار در درمانگاه دارالشفا را پیشنهاد کرد و استخاره‌ام هم برای حضور در آن خوب آمد. آن زمان من اولین کسی بودم که با مدرک پرستاری وارد اینجا شدم. پرستاری در این درمانگاه از نظر سختی کار و نوع خدمت با جا‌های دیگر یکی بود، اما پوشیدن لباس سفید پرستاری اینجا فرق بزرگی با هرجای دیگر داشت؛ اینکه زائر و مجاور بیمار از تو انتظار همان احترامی را دارد که خادم حرم به زائر امام رضا (ع) می‌گذارد. به همین دلیل باید برای پرستاری در این درمانگاه صبورتر بود و بهتر و بیشتر کار بیماران را راه‌انداخت.

آن‌طور که او می‌گوید، این صبر باعث شده‌بود تا در روز‌هایی که صف بیماران در این مرکز تمامی نداشت، باوجود احساس خستگی، برای بیمار کم نگذارند: دوره شیوع کرونا به‌علت همه‌گیری و درصد زیاد مرگ‌ومیر برای کادر درمان، یکی از بدترین خاطرات و سخت‌ترین روز‌ها را رقم زده است، اما من در این درمانگاه روز‌های سخت‌تری را هم تجربه کرده‌ام؛ درست آن زمان که مرز‌ها باز بود و فوج‌فوج بیمار به‌خصوص پاکستانی، افغانستانی، عراقی و... می‌آمد و از من پرستار گرفته تا دیگر افراد کادر درمان حتی فرصت خوردن یک لیوان چای را نداشتیم. حتی بدتر از روز‌هایی بود که پرستار جنگ شدم. شاید باورتان نشود که فقط در ۲۴ ساعت اول عملیات فاو بیش‌از ۳۰۰۰ رزمنده را پانسمان کردم.

نگاه تبرکی به یک قرص

آقای شجاع نگاه جالبی به کار در دارالشفای امام‌رضا (ع) دارد و با گفتن اینکه اینجا خادمیم، حرفش را ادامه می‌دهد: خادمی برای امام‌رضا (ع) نباید حتما داخل حرم مطهر و با لباس مخصوص آن باشد. با همین نگاه از روز اول کارم در درمانگاهی که متعلق به امام‌رضا (ع) است، به خودم قول دادم تا با نیت خادمی برای آقا خالصانه خدمت کنم و کارراه‌انداز بیمار باشم. البته این نگاه را فقط من به دارالشفا ندارم، بلکه بیمار‌ها هم همین دید را دارند و به‌جرئت می‌گویم صددرصد افرادی که به این درمانگاه مراجعه می‌کنند، به نیت شفا از امام‌رضا (ع) می‌آیند. حتی هفتادهشتاددرصد همین افراد به زبان می‌آورند که دارالشفا مال حضرت است و صاحبش شفایمان خواهدداد.

آن‌طور که او می‌گوید، خیلی از بیماری‌های این مرکز حتی به یک قرص اینجا هم نگاه تبرکی دارند و، چون بخشی از درمان به وضعیت روحی و روانی افراد برمی‌گردد، آن‌ها بهتر بهبود پیدا می‌کنند.

مهدی شجاع، «پرستار» را فقط درمانگر نمی‌داند و معتقد است حتی همراهان بیمار هم به پرستار نیاز دارند؛ کسی‌که می‌تواند با علمش از درد جسم و با زبانش از درد روان کم کند.
او با همین نگاه در ۱۵ سال حضور در مددکاری درمانگاه دارالشفا سعی کرده است تا کسی را ناامید برنگرداند: خیلی‌ها به امید امام‌رضا (ع) برای درمان بیماری‌شان به این مرکز می‌آیند که ظاهر خیلی‌هایشان نشان می‌دهد ندار هستند. سعی می‌کنیم بدون گرفتن هزینه یا با هزینه کم به این افراد در روند درمان کمک کنیم.

او معتقد است در مددکاری از جیب خودش پولی برای درمان بیماران نمی‌دهد، اما امضای او پای برگه بیماران نیازمند کار نیکی است که از قلم پرستاری او جاری می‌شود: برخی اوقات برای کمک به بیماران در مددکاری به من خرده می‌گیرند، درحالی‌که من همیشه زمان امضای برگه بیمار نیازمند با خودم می‌گویم اگر الان امام‌رضا (ع) به‌جای من روی این صندلی نشسته بود، چقدر از این مریض‌های نیازمند را برمی‌گرداند. با همین نگاه سعی می‌کنم ناامیدشان نکنم و واقعا خیرش را در زندگی‌ام دیده‌ام.
نکته جالب توجه در این است که او و چندتن از همکارانش در دارالشفا اگر نذری داشته باشند یا بخواهند برای عزیز فوت‌کرده‌شان خیراتی کنند، سعی می‌کنند این خیر به بیماران نیازمند همین مرکز با تأمین پول دارو، هزینه رفت‌وبرگشت، پرداخت قبض‌ها و... برسد.

حضور یکسان مشهدی‌ها و زائران

این روز‌های دارالشفا طبق گفته‌های پرستار قدیمی آن خلوت‌تر از زمانی است که خبری از کرونا نبود. او می‌گوید: همیشه تعداد بیمار زائر و مجاور در این مرکز یکسان بوده و با شیوع کرونا و کم‌شدن رفت‌وآمد‌ها کمتر هم شده است.

طبق گفته‌های او، این درمانگاه از اندک مراکز درمانی مشهد است که هیچ لیدری را راه نمی‌دهد و خودش مترجم مستقر دارد. زیرا لیدر‌ها هزینه‌های زیادی از زائران خارجی می‌گیرند: نمونه‌ای در گذشته داشتیم؛ پولی که لیدر برای تهیه داروی زائر گرفته بود بیشتر از پول درمان و داروی او بود. چون این موارد به‌مرور زمان بی‌اعتمادی ایجاد می‌کند، حضور لیدر‌ها و کار با آن‌ها در این مرکز ممنوع شده‌است.

همه‌جا کارراه انداز باشیم

مهدی شجاع معتقد است که کار پرستاری سخت و طاقت‌فرساست. باوجود این تأکید می‌کند که پرستار حتی در اوج خستگی هم باید کارراه‌انداز باشد و می‌گوید: سعی کنیم خیرمان شامل حال افراد بیشتری شود. مثلا اگر در خیابان می‌بینیم کسی دچار مشکل شده است، کمکش کنیم یا در محل کارمان اگر کسی کمک خواست، حتی اگر در حوزه خودمان نبود، اما توانش را داشتیم، برطرف‌کننده مشکل باشیم. یک روز زائری دخترش را اینجا آورد که انگشتر را به زور انگشتش کرده‌بود و انگشتر در گوشتش فرو رفته بود.

چون خودم سال‌ها قبل در دندان‌پزشکی کار کرده بودم و کار با دستگاه‌های آن را بلد بودم، با یکی از همین ابزار‌ها انگشتر را درآوردم. یک روز هم زمان زیارت حرم امام‌رضا (ع) خانواده‌ای فرزندش را روی دستش گرفته بود و داد می‌زد که بچه‌ام خفه شد. شیئی در گلویش پریده بود و درست مثل یک تکه گوشت در آغوش مادرش بود. خداراشکر با مهارتی که در پرستاری آموخته بودم، آن شیئ را درآوردم و کودک نفس کشید.

بدتر از صحنه جنگ و بمب‌گذاری حرم ندیدم

مهدی شجاع مانند دیگرپرستار‌ها این روز‌ها خسته و اندوهگین از کرونا و جان‌ستانی‌هایش است. باوجود این، بدترین صحنه ۳۰ سال کار پرستاری‌اش را روز‌های جنگ و بمب‌گذاری حرم مطهر در سال ۱۳۷۳ می‌داند و می‌گوید: زمان بمب‌گذاری حرم مطهر دارالشفای حضرت داخل حرم مطهر و در صحن حرعاملی بود. عصر عاشورا بود که ناگهان صدای مهیبی آمد. اول فکر کردیم داربست‌ها ریخته‌اند، اما با صدای فریاد مردم متوجه بمب‌گذاری شدیم.

من و چندتن از همکارانم اولین افراد از کادر درمان بودیم که بر سر آسیب‌دیده‌ها حاضر شدیم. پشت‌سرهم مجروح می‌آوردند و از آن‌ها بیشتر کسانی بودند که می‌آمدند و با دادن مشخصات در میان شهدا و مجروحان دنبال عزیزشان می‌گشتند. البته، چون امدادرسانی‌ها شخصی شده بود و خیلی از مجروحان را مردم به بیمارستان می‌رساندند، در آن لحظات کمکی از دست ما برای گم‌شده مردم برنمی‌آمد. در آن روز درست ۲۴ ساعت کشیک کامل بودیم، بدون استراحت.

البته پیش از آن من چنین تجربه‌ای را در جنگ داشتم. سال‌های ۱۳۶۲ و ۱۳۶۵ پرستاری در جنگ را تجربه کرده‌بودم و آخرین بار سال ۱۳۶۷ به مدت ۶ ماه عازم جبهه شدم. روز اول بعد از مرخصی، وقتی به اهواز رسیدم، ورزشگاه شهر را به من و ۵ پرستار دیگر سپردند تا با وسایلی که رسیده بود، آنجا را تجهیز کنیم. از صبح تا آخر شب بدون حتی خوردن یک وعده غذا مشغول بودیم. ساعت از ۱۱ شب گذشته بود و تازه کمر راست کردیم تا چیزی بخوریم که ناگهان چندین خودرو با صد‌ها مجروح رسید. آن‌قدر تعداد مجروحان زیاد بود که فرصت رسیدن به همه دردهایشان نبود و فقط تندتند جلو خون‌ریزی‌شان را می‌گرفتیم. تا عصر روز بعد من و آن ۵ نفر مشغول بستن محل‌های خون‌ریزی بودیم و دست‌کم ۳۰۰۰ رزمنده را آن شب و روز پانسمان کردم. الان با خودم فکر می‌کنم با ۲ روز غذانخوردن، آن انرژی از کجا آمده بود!

ماجرای ساخت درمانگاه دارالشفاء

مهدی شجاع علاوه بر پرستاری، بیش‌از ۱۵ سال مدیر داخلی دارالشفای حضرت رضا (ع) بوده و این روز‌ها هم در آستانه بازنشستگی، مدیر کشیک است؛ کسی‌که ساختمان جدید دارالشفا حاصل حدود ۳ سال حضور او و پیگیری‌هایش برای ساخت‌وساز و تجهیز است.

او با گریزی به سال‌های ابتدایی دهه ۸۰، می‌گوید: دارالشفای امام رضا (ع) از موقوفات قدیمی است و تاریخچه راه‌اندازی آن به دوران صفویه برمی‌گردد. تا پیش از سال ۱۳۸۸ هم این درمانگاه داخل حرم مطهر و در صحن حر عاملی قرارداشت. من به تولیت وقت آستان‌قدس رضوی ساخت درمانگاه را در خارج از حرم مطهر و در زمین خالی که در خیابان آیت‌ا... شیرازی ۲ (مکان کنونی) بود، پیشنهاد دادم.

بعد از پیگیری‌های مداوم، ساخت آن سال ۱۳۸۵ آغاز شد و قرار به ساخت درمانگاه چهارطبقه گذاشته شد. آن زمان من به نمایندگی از آستان قدس مسئول پیگیری ساخت و نظارت بر آن و تجهیز‌اتش شدم. قراربود ساختمان در عید غدیرخم افتتاح شود و شاید باورتان نشود که ۸ ماه پیش از افتتاح مداوم درحال کار بودیم تا درمانگاه را در تاریخ تعیین‌شده تحویل بدهیم. بعد از ۲ سال‌ونیم درگیری و دوری از پرستاری، این ساختمان چهارطبقه در ۱۶ آذر ۱۳۸۸ افتتاح شد.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
نظرات بینندگان
انتشار یافته: ۱
در انتظار بررسی: ۰
غیر قابل انتشار: ۰
ناشناس
۱۶:۱۹ - ۱۴۰۰/۰۹/۲۵
خواهش میکنم شدیدن نیازمندم اقا جان قسمت میدم ب جوادت ب دادم برس چندین بار هست ک پیام دادم