صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

یادی از شهید حسینعلی نوری، فرمانده اطلاعات و عملیات لشکر ویژه شهدا

  • کد خبر: ۹۶۱۹۳
  • ۲۸ دی ۱۴۰۰ - ۱۰:۲۳
حسینعلی نوری نهم آبان سال ۱۳۴۲ در روستای داق داق آباد شهرستان کبودرآهنگ از توابع استان همدان به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و او به عنوان فرزند یک کشاورز از همان کودکی بسیار پرتلاش و باهمت بود.

زهرا بیات | شهرآرانیوز - حسینعلی نوری نهم آبان سال ۱۳۴۲ در روستای داق داق آباد شهرستان کبودرآهنگ از توابع استان همدان به دنیا آمد. پدرش کشاورز بود و او به عنوان فرزند یک کشاورز از همان کودکی بسیار پرتلاش و باهمت بود. سعی می‌کرد در کار‌های کشاورزی، کمک حال پدر و سایر اعضای خانواده باشد. در هفت سالگی وارد دبستان شد، اما به دلیل کمبود امکانات و وضع نامناسب مالی خانواده، مجبور به ترک تحصیل شد.

سال‌های نوجوانی حسین با مبارزات انقلابی مردم ایران با رژیم ستمشاهی همراه بود و او نیز همچون دیگر جوانان و نوجوانان، همپای مردم در تظاهرات و راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی به کمیته‌های مردمی پیوست تا به محرومان خدمت کند. در ادامه، در سال ۶۰ با تأسیس سپاه پاسداران به این نهاد نوپا پیوست و از نخستین روز‌های جنگ تحمیلی نیز در جمع رزمندگان مشهدی و یاران محمود کاوه، روانه جبهه‌های حق علیه باطل شد.

حسین از قدرت بدنی خوبی برخوردار بود و درعین حال بسیار باهوش و بااستعداد بود و این امر موجب شد آموزش‌های مقدماتی و تکمیلی را یکی پس از دیگری پست سر گذارد و بعد از مدت کوتاهی به یکی از مربیان زبده رزمی و عملیاتی تبدیل شود.

فروتنی، اخلاص و استعداد کم نظیر حسین باعث شد در مسئولیت‌های مختلف اطلاعات و عملیات گماشته شود و در نهایت به عنوان مسئول اطلاعات و عملیات لشکر ویژه شهدا منصوب شد؛ گروهی به نام «اخلاص» که نقش مهمی در نبرد‌های چریکی از سرکوبی ضدانقلاب تا رویارویی با دشمن بعثی ایفا کرد. مأموریت این بخش، نفوذ به خطوط عقبه و پشتیبانی دشمن و شناسایی مواضع، نیرو‌ها و تجهیزات دشمن بود تا بر اساس اطلاعات جمع آوری شده، عملیات مناسبی برای بیرون راندن دشمن از خاک ایران یا تعقیبش در خاک عراق طرح ریزی شود.

او مدت زیادی از خدمت خود در کردستان را در لشکر ویژه شهدا هم رزم شهیدان کاوه و محراب بود و در طول ۶ سال در عملیات‌های متعددی شرکت کرد و چندین بار نیز مجروح شد. این فرمانده رشید در نهایت ۳۰ دی ۱۳۶۵ در عملیات کربلای ۵ در جبهه شلمچه پس از تسخیر پادگان قصر که قرارگاه فرماندهی دشمن در شهرک دوعیجی عراق بود، به شهادت رسید و در زادگاهش به خاک سپرده شد.

شهید حسینعلی نوری در سال ۹۸ به همراه ۱۲ فرمانده شهید والامقام استان همدان از طرف رهبر معظم انقلاب مفتخر به دریافت درجه سرتیپ تمام شد. جزئیات بیشتر درباره این شهید گران قدر را می‌توانید در کتاب «من شهید می‌شوم» به قلم رضا عنبری یا کتاب «سرباز‌ها به خانه بر‌ نمی‌گردند» نوشته اصغر فکور بخوانید که بر اساس خاطرات دوستان، خانواده و هم رزمانش نوشته شده است.

گمنام در همدان، بلندآوازه در خراسان

لشکر ویژه شهدا در شمال غرب از سه استان خراسان بزرگ، کرمانشاه و همدان به ابتکار سردار شهید بروجردی تشکیل شد. شهید نوری وارد این یگان رزمی شد که برای مبارزه تخصصی و چریکی با ضدانقلاب در جنگ‌های پارتیزانی (نبرد‌های چریکی) تشکیل شده بود. در نقش مؤثر شهید حسینعلی نوری همین بس که سردار شهید محمود کاوه، از فرماندهان بنام دوران دفاع مقدس که رهبر معظم انقلاب او را استاد خود خطاب کرده اند، در وصف شهید نوری گفت: «او از افراد نخبه نظام جمهوری اسلامی است.» بیان این جمله از زبان سردارکاوه که خود قدرت رزمی بسیار خوبی داشت و فردی سخت پسند بود، نشانگر نقش مؤثر سردار شهید نوری در جبهه نبرد است. این شهید بزرگ، فرمانده‌ای شکست ناپذیر بود و هرجا که وارد می‌شد، رزمندگان روحیه می‌گرفتند، اما متأسفانه در استان همدان، کمتر او را می‌شناسند و آوازه او در خراسان بزرگ، بلندتر از زادگاهش است.
سردار حمید عسکری، از فرماندهان استان همدان

شاید «شهادت» را نشناخته باشم

خدایا! گرچه من لیاقتش را ندارم و لیکن آرزوی شما را که در قلبم و روحم جا پیدا کرده است و تنها خواسته من از توست، برآورده کن. من شاید واژه شهادت را نشناخته ام که این چنین گستاخانه و بی ادب از تو طلب آن را می‌کنم. از شما خانواده عزیزم که حق فراوانی نسبت به من دارید، می‌خواهم در مرگ من جشن بگیرید و نگذارید خدای ناکرده از گریه شما دشمن خوشحال شود. موقعی که به یاد من می‌افتید، در ذهنتان حضرت اباعبدا ...  الحسین (ع) را به یاد بیاورید. اگر هم خواستید گریه کنید، برای امام حسین (ع) گریه کنید.
بخشی از وصیت نامه شهید

سردار سیدمجید ایافت، هم رزم شهید

پهلوان آلواتان

حسینعلی در لباس رزمنده‌ای عادی وارد جبهه نبرد شده بود، اما چنان شجاعت و قدرتی از خود نشان داد که پس از چند ماه از طرف (شهید) محمود کاوه، فرمانده تیپ ۱۵۵ ویژه شهدا، به عنوان «فرمانده گروهان» انتخاب شد و در مدت کوتاهی به رده‌های بالای فرماندهی عملیات راه پیدا کرد.

(شهید) علی قمی کردی، جانشین تیپ ویژه شهدا، تعریف می‌کرد: «قله آلواتان دژ تسخیرناپذیر دشمن در منطقه‌ای بین پیرانشهر و سردشت بود که از آغاز جنگ تحمیلی در اختیار ضدانقلاب قرار داشت و تلاش رزمندگان اسلام برای تسخیر این ارتفاع بی نتیجه مانده بود. مهر ۱۳۶۱ بود که تیپ ویژه شهدا پس از پاک سازی مناطق غرب از حضور ضدانقلاب به آلواتان رسید و حسینعلی نوری هم به عنوان تیربارچی و رزمنده‌ای تازه وارد، گروه را همراهی می‌کرد.

بالارفتن از ارتفاعات آن قدر سخت بود که حتی قمقمه آب هم برنداشتیم تا بتوانیم مقدار بیشتری مهمات با خود حمل کنیم و حسینعلی هم که قامتی ورزشکاری داشت و برای خود پهلوانی بود، بیشتر از همه با خود مهمات آورده بود. ارتفاعات صعب العبور غرق در جنگل انبوه را پیمودیم؛ رزم سختی بود و تا آخرین دانه فشنگ مقاومت کرده و منتظر رسیدن نیروی کمکی بودیم تا زنده بمانیم. لب‌های همه رزمندگان از شدت تشنگی، خشک و ترک خورده بود.

لحظه‌ها به سختی می‌گذشت و درحالی که حتی یک قطره آب برای نوشیدن نداشتیم، حسینعلی نوری از داخل کوله پشتی خود، یک هندوانه بیرون آورد و وسط سنگر گذاشت. همه با ناباوری به او خیره شده بودند که چطور توانسته در کنار آن همه مهمات، هندوانه سنگین را با خود حمل کند. این کار به رزمندگان، جان دوباره بخشید و توانستیم تا رسیدن قوای کمکی ایستادگی کرده و آلواتان را فتح کنیم؛ عملیاتی که به گفته (شهید) بروجردی، ستون فقرات ضدانقلاب در کردستان را شکست.»

حفظ ایران اولویتش بود

حسینعلی رزمنده‌ای شجاع و باایمان بود که برای خدمت به مردم و تأمین امنیت آن‌ها از هیچ کاری دریغ نمی‌کرد و خیلی کم به دیدار خانواده می‌رفت. او مهارت‌های فراوانی داشت و می‌توان گفت که آچار فرانسه لشکر ویژه شهدا بود و هرجا که نیاز بود، از توانایی خود برای خدمت به کشور بهره می‌گرفت. علاقه او به حضور در جبهه نبرد تااندازه‌ای بود که وقتی در سال ۱۳۶۴ خبر رسید سیل به روستای داق داق آباد، زادگاه حسینعلی، خسارت وارد کرده است، به کمک خانواده نرفت و در منطقه ماند.

زیرآبی در عرض بهمنشیر

واحد اطلاعات عملیات لشکر ویژه شهدا، قبل از عملیات والفجر‌۸ در رودخانه بهمنشیر، آموزشگاه ویژه غواصی و عملیات آبی‌خاکی مستقر کرده بود و حسینعلی نوری فرمانده آن بود. کار سخت و سنگینی داشت. بچه‌ها باید در زمستان سرد استخوان‌سوز شبه‌جزیره آبادان، آن هم در آب، تمرین می‌کردند. خیلی‌ها به‌خاطر سرما و سختی کار، از ادامه آموزش باز‌می‌ماندند. یک روز برای بازدید به آموزشگاه رفتم.

حسینعلی مثل همیشه قبراق و آماده مشغول آموزش نیرو‌ها بود. برای روحیه‌دادن به بچه‌ها شیرجه زد توی آب و بدون وسایل کمکی‌غواصی عرض رودخانه را زیرآبی رفت. بعد از پرش او چند قایق تندرو عاشورا از آن‌سوی رودخانه و در مسیر حرکت او به سمت ما آمدند؛ پره‌های فلزی موتور قایق می‌توانست هر جنبنده‌ای را تکه‌تکه کند؛ اما حسینعلی از آن‌سوی رودخانه بهمنشیر برایمان دست تکان داد.

رجزخوانی برای ضدانقلاب

در یکی از درگیری‌های تیپ ویژه شهدا با ضدانقلاب در روستای گزلان محاصره شده بودیم. هر لحظه حلقه محاصره نیرو‌های پیشتاز اطلاعات و عملیات و گردان امام‌حسن (ع) که کاوه و حسینعلی بینشان بودند، تنگ‌تر می‌شد. حتی بی‌سیمچی کاوه را که بین او و حسینعلی بود، تک‌تیرانداز زده بود. بچه‌ها برای جواب‌گویی به آتش ضدانقلاب حتی نمی‌توانستند سر خود را بالا بیاورند.

در این وضع بحرانی، حسینعلی روی دوزانو رو به دشمن نشست و ضمن تیراندازی شروع کرد به رجزخوانی! با لهجه ترکی غلیظ می‌گفت: «کجایین ترسوها؟ چرا قایم شدید؟ تیپ ویژه شهدا آمده.» با رسم محلی خودشان کل می‌کشید. این اقدام روحیه رزمندگان را بالا برد و با تهاجم به دشمن، نه‌تن‌ها حلقه محاصره را شکستند، بلکه ضدانقلاب را ناچار کردند با به‌جاگذاشتن تعدادی زیاد کشته و مجروح، فرار را بر قرار ترجیح دهد.

طلاق مصلحتی همسر

زمستان ۱۳۶۵ بود و برای حضور در عملیات کربلای ۴ آماده می‌شدیم که دوستان خبر دادند حسینعلی زنش را طلاق داده است. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرده بود. باور نکردم و با زحمت به داق داق آباد رفتم تا از موضوع مطمئن شوم. وقتی رسیدم، همسر حسینعلی که «مجید» کوچکش را بغل کرده بود، با ناراحتی گفت که به اجبار او را طلاق داده و راضی به این کار نبوده است. بااین حال باز هم داشت در همان خانه با پدر و مادر حسین که فارسی بلد نبودند، زندگی می‌کرد.

حسینعلی در پشت بام برای خودش اتاقی ساخته بود و به تنهایی زندگی می‌کرد. به سراغش رفتم و ماجرا را جویا شدم. گفت: «به زودی شهید می‌شوم و نمی‌خواهم همسرم بعد از من مجرد بماند؛ چون فرهنگ روستای ما طوری است که کسی نمی‌تواند زن شوهر ازدست داده را خواستگاری کند.» این فداکاری حسینعلی و عشق به خانواده درحالی که تنها فرزندش، مجید، بسیار کوچک بود، دلم را لرزاند و به این همه ایثار و اخلاص، آفرین گفتم.

شهید عملیات آینده

او به همه گفته بود که در عملیات پیش رو شهید می‌شود. عملیات کربلای ۴ و سپس ۵ انجام شده بود و به همراه حسینعلی در هر دو نبرد حضور یافتیم. وقتی در کربلای ۵ شیمیایی شدم، حسینعلی که جانشین معاونت اطلاعات لشکر ویژه شهدا بود، جای مرا گرفت و معاون اطلاعات لشکر شد. با فرماندهی او رزمندگان توانستند پادگان قصر و شهرک «دوعیجی» را تصرف کنند. نبرد بسیار سختی بود و رژیم بعثی برای حفظ مواضع خود به شدت مقاومت می‌کرد. سردار حسینعلی نوری و سردار علی اصغر حسینی محراب، فرمانده تیپ ۸۸ استان خراسان، کار هدایت رزمندگان را برعهده داشتند و در محور عملیاتی تردد می‌کردند.

چند قدمی بیشتر به پیروزی نمانده بود که این دو فرمانده شجاع مورد حمله هوایی دشمن قرار گرفتند و هر دو آسمانی شدند. آتش دشمن مستقیم به (شهید) حسینی محراب که سوار بر موتور بود، خورد و «اربااربا» شد، طوری که وقتی پیکرش را جمع کردند، چند کیلویی بیشتر به دست نیامد. سردار حسینعلی نوری هم در خودرو دیگری بود که در اثر حمله هوایی دشمن، پس از سال‌ها مقاومت برای پایداری اسلام و دفاع از وطن به بلندای افلاک پر کشید.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.