صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

نگاهی طنزآمیز به دنیای ابرقهرمان‌ها در بازی مستقل Nobody Saves the World

  • کد خبر: ۹۷۰۰۱
  • ۰۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۲:۴۹
استودیوی DrinkBox را در دنیای بازی‌های ویدئویی بیشتر با مجموعه بازی Guacamelee می‌شناسند. تجربه جدید آن‌ها یکی از بهترین بازی‌های مستقل سال ۲۰۲۲ است که چند هفته پیش روانه بازار بازی‌های ویدئویی شد.

به گزارش شهرآرانیوز - وقتی به یک قهرمان بازی فکر می‌کنید، چه چیز‌هایی به ذهنتان می‌رسد؟ شوالیه‌ای که زرهی درخشان پوشیده است و شمشیری به اندازه تنه درخت دارد؟ تکاوری کلاهدار که طوفانی از تیر را با کمان خود شلیک می‌کند؟ یا جادوگری که با استفاده از قدرت‌های عجیب و غریب خود، دشمنان را در یک لحظه پودر می‌کند؟ در بازی مستقل Nobody Saves the World با همه این قهرمان‌های عجیب سر و کار خواهیم داشت.

سازنده این عنوان یعنی استودیوی DrinkBox را در دنیای بازی‌های ویدئویی بیشتر با مجموعه بازی Guacamelee می‌شناسند. در حالی که اعضای این استودیو می‌توانستند با ساخت قسمت سوم از ساخته موفق خود، موفقیت تجاری بیشتری کسب کنند، تصمیم گرفتند به سراغ تجربه عنوانی تازه بروند. حاصل این تصمیم به یکی از بهترین بازی‌های مستقل سال ۲۰۲۲ تبدیل شده است که چند هفته پیش روانه بازار بازی‌های ویدئویی شد.

شوالیه‌هایی برای نجات دنیا

همان‌طور که از نام Nobody Saves the World برمی‌آید، بازیکنان در این بازی در نقش شخصیت‌هایی به نام Nobody (هیچ‌کس) قرار می‌گیرند و باید دنیا را از وقوع فجایع و مصیبت‌ها نجات دهند. نکته اینجاست که این شخصیت‌ها شکل و فرم متفاوتی از هم دارند: از موش و اسب گرفته تا تکاور و شوالیه. جالب این است که هریک از آن‌ها مهارت‌ها و قابلیت‌های خاص خود را دارد، قابلیت‌هایی که در طول بازی باید آن‌ها را بهتر کنید تا بتوانید از پس مرحله‌های بالاتر و دشمنان قدرتمندتر بازی بربیایید.

گیمر‌ها با تکمیل مأموریت‌های بازی می‌توانند مهارت‌های خود را به‌روزرسانی کنند، کاراکتر‌هایی با شکل‌های جدید به دست بیاورند و در نهایت، از مهارت‌های شخصیت‌های مختلف به شکل ترکیبی استفاده کنند.

شوخی با دنیای ابرقهرمانی

داستان بازی تلفیقی از همه ایده‌هایی است که در منابع الهام اصلی آن یعنی نسخه‌های قدیمی سری The Legend of Zelda دیده‌ایم. نیروی اهریمنی کهنی به نام Calamity بار دیگر از اعماق تاریکی سر برآورده است و به دنبال نابود کردن دنیاست. هم‌زمان با ظهور این اهریمن، قهرمان شناخته‌شده جهان بازی، یعنی نوستراماگوس، هم ناپدید شده است. اما خوشبختانه جای نگرانی نیست، زیرا قهرمانی بی‌نام‌ونشان با گذشته‌ای مبهم از خواب برخاسته و آماده مبارزه با نیرو‌های پلید است.

بخش روایی از نظر هسته داستانی اصلی و مواردی مثل شخصیت‌پردازی حرف تازه‌ای برای ارائه ندارد و بیشتر تمرکز سازندگان بر شوخی با کلیشه‌هایی بوده است که در آثار مشابه وجود دارند. در واقع، سازندگان به جای اینکه دنیایی تاریک و ترسناک در اختیار مخاطب بگذارند، همه این شرایط را با شوخ‌طبی به تصویر می‌کشند. مثلا در مسیر بازی به جادوگری قدرتمند برخورد می‌کنید و توقع دارید او به شما مأموریتی برای نابود کردن دشمنان بدهد، اما به جای مأموریتی برای نجات جهان، تنها از شما می‌خواهد برایش یک تکه شکلات پیدا کنید.

تلفیقی از گیم‌پلی‌های متنوع نیست

ساختار گیم‌پلی ترکیبی از عناصر ژانر‌های اکشن، نقش‌آفرینی، مترویدوینیا و سیاه‌چاله‌گردی است که در جهانی با زاویه دوربین از بالا اتفاق می‌افتد. ویژگی اصلی این گیم‌پلی توانایی تبدیل شدن قهرمان داستان به فرم‌های شخصیتی دیگر است شامل مواردی انتظاررونده در ژانر نقش‌آفرینی مثل شوالیه، کمان‌دار و ... تا موارد عجیبی مثل حلزون و تخم‌مرغ.

هرکدام از این شخصیت‌ها توانایی‌های مبارزه‌ای خاص خود را دارند و در کنار پیشرفت قدرت‌های پایه با پیشروی در داستان و انجام مأموریت‌های اصلی، برای هر شخصیت هم مأموریت‌های خاصی در نظر گرفته شده است که درجه سختی آن‌ها با افزایش قدرت شخصیت‌ها بیشتر می‌شود.

در کنار این‌ها یک سیستم جداگانه برای افزایش درجه قدرت‌های به‌دست‌آمده شخصیت‌های بازی هم وجود دارد. از زمانی که می‌توانید قدرت‌های شخصیت‌ها را بین یکدیگر به اشتراک بگذارید، مدیریت این سیستم اهمیت بیشتری می‌یابد. در کنار خط اصلی داستان بازی، مأموریت‌هایی فرعی هم از سوی ساکنان جهان Nobody Saves the World به شما محول می‌شوند که از مسابقه و نبرد‌های دوستانه تا به دست آوردن آیتمی خاص را در بر می‌گیرند.

وقتی از پیکسل‌آرت خبری نیست

در این عنوان از نظر طراحی و گرافیک با یکی از خوش‌رنگ‌ولعاب‌ترین ساخته‌های چند وقت گذشته دنیای بازی‌های ویدئویی طرف هستیم. پرهیز از طراحی پیکسل‌آرت که در سال‌های گذشته خیلی از بازی‌های مستقل را به سمت خود کشانده است، از ویژگی‌های اصلی گرافیکی این بازی به شمار می‌رود.

گستردگی طراحی محیط‌های مختلف جهان بازی باعث شده است راه پیدا کردن به هر محیط جدید، حس خوشایندی از اکتشاف به همراه داشته باشد که در همراهی با گستردگی ظاهر ساکنان نقاط مختلف و دشمنانی که در مسیر نجات جهان سد راهمان می‌شوند و البته استفاده عالی از همه رنگ‌های موجود در طبیعت، اثری چشم‌نواز به وجود آورده است.

توجه سازندگان به طراحی گرافیکی در سیاه‌چاله‌های محیط نمود بیشتری پیدا می‌کند که با توجه به ساختار تصادفی آن‌ها در گیم‌پلی، می‌توانستند همگی رنگ‌پردازی و اجزای یکسانی داشته باشند. اما سیاه‌چاله‌های هر منطقه، از طراحی منحصربه‌فرد خود بهره برده‌اند. همین موضوع تا حد زیادی از تکراری شدن تجربه بازی جلوگیری کرده است. البته سازندگان در بخش موسیقی بازی، به اندازه گرافیک زحمت نکشیده‌اند. علاوه بر اینکه شخصیت‌های مختلف در طول بازی صحبت نمی‌کنند، شاهد موسیقی‌های اثرگذار و چندان جذابی هم در طول مراحل بازی نیستیم.


جعبه‌ بازی‌های مستقل

نسخه دوم بازی «Psychonauts» به یکی از بازی‌های موفق امسال تبدیل شده است

درباره بازی مستقل What Remains of Edith Finch | رئالیسم جادویی در دنیای گیم

درباره بازی No Man’s Sky | احیای یک پروژه شکست‌خورده

در A Juggler’s Tale با ماجراجویی عروسک‌های خیمه شب‌بازی همراه می‌شوید

نگاهی به بازی مستقل Sable | در جست‌وجوی معنای زندگی


 

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.