به گزارش شهرآرانیوز؛ ذهن هایمان پر از کلیشه است؛ خدایان خودساختهای که آنها را میپرستیم. همین «نگو، بد است»ها و «مردم چه میگویند»هایی که شده اند بتهای زندگی مان. به ضرب المثلهایی ایمان آورده ایم که هزاران نمونه عینی برای اشتباه بودنشان وجود دارد؛ مثلا اینکه تا معتادی به ویژه از نوع کارتن خواب و زباله گردش را میبینیم، از روی تأسف سری تکان بدهیم و بگوییم «توبه گرگ، مرگ است».
آخر روشن فکربودن و مطلع بودنمان این است که به صورت تئوری قبول میکنیم اعتیاد دامش را همه جا پهن کرده است و انتخاب طعمه هایش به جنسیت ربطی ندارد، همین طور به سن وسال، سواد، ثروت و طبقه اجتماعی. به ظاهر پذیرفته ایم، اما اگر به عنوان مثال، نمونههای واقعی از اعتیاد را در صاحبان کسوتهای محترم جامعه ازجمله پزشک، نظامی، جانباز و... ببینیم یا مثلا در عضوی از خانوادهای اسم ورسم دار، دوباره همان کلیشهها قد علم میکنند که «هیس! نگو بد است».
شاید برای همین است که نه راه حل هایمان به درد میخورد، نه ترحم کردن هایمان. آتش اعتیاد با آسودگی و بی رحمانهتر از همیشه زبانه میکشد، آدم ها، زندگیها و آرزوها را یکی پس از دیگری میبلعد و ویرانههایی خاکسترشده به جا میگذارد. حال کسانی را که در دل این آتش گرفتارند و هر روز نفس هایشان تنگتر و به نابودی نزدیکتر میشود، آنهایی خوب میفهمند که خودشان سالهای سال در این آتش گرفتار بوده و نجات پیدا کرده اند.
قرارمان بعد از کلی گفت وگوی پیامکی و تلفنی و حضوری، رأس ساعت ۱۳ است. شنیده بودیم آدمهای مقرراتی و منضبطی هستند برای همین تلاشمان را دوچندان کرده ایم تا ترافیک و روزمرههایی ازاین دست به تأخیر منجر نشود. معنی منضبط بودنشان را وقتی بیشتر متوجه میشویم که ۲۰ دقیقه مانده به قرار، با مصطفی تماس میگیریم تا از سرگردانی میان فرعیهای بولوار بهارستان رها شویم. او رابط انجمن معتادان گمنام، انای با رسانه هاست. ابتدا یادآوری میکند که داریم زودتر از موعد به محل قرار میرویم.
بعد با نوعی باور عمیق به رعایت قوانین راهنمایی ورانندگی میگوید که درحال رانندگی است و به بیان دیگر، نباید مکالمه تلفنی مان ادامه پیدا کند. ۱۰ دقیقه به ساعت ۱۳ به دفتر خدمات انجمن میرسیم و احمد، مدیر روابط عمومی انجمن در خراسان رضوی، به استقبالمان میآید. او هم زودرسیدن ما را با چاشنی خوشامدگویی همراه و یادآوری میکند.
حس عجیب و مبهم حضور در جمع خودمانی اعضای «ان ای» و مرز بسیار باریک میان پاکی و مصرف کننده بودن را وقتی بهتر میفهمیم که از پنجره دفتر به بیرون نگاهی بیندازیم؛ کاربریهای تفریحی خدماتی در چندقدمی این ساختمان را میبینیم تا میرسیم به تماشای دودزدگی دیوارهای آجری زمین روبه رو که رد حضور شبانه معتادان را ثبت و ضبط کرده است. اینجا حوالی اسماعیل آباد است.
نه، نمیشود باور کرد. حالا، چون شمایی، شاید بشود به فرد میان سال که روبه رویت نشسته و کتی مخمل را به زیبایی با شلوارش ست کرده است، گمان برد که روزگاری در مرداب مصرف موادمخدر گرفتار بوده است؛ اما این گمان درباره فرحناز، عضو بانوی این جمع، حتما درست نیست. نگاهم روی چادر مشکی اتوکشیده اش متوقف میماند. شاید به شکل اتفاقی با خدمات انجمن آشنا شده و خیرخواهانه خواسته است کمکی بکند. مهدی که پشت رایانه نشسته است و سؤالات را سنجیده و کوتاه جواب میدهد نیز همین طور.
رنگ وروی صورت، سروریش اصلاح شده و پالتو فوتر آراستهای که به تن کرده، از او چهره موجهی ساخته است که نمیگذارد حتی حال وروزش را در زمانی تصور کنیم که هم وغمش در مصرف مواد خلاصه شده بود. درباره مصطفی هم اصلا حرفش را نزن. یعنی باید پذیرفت که آدم منضبطی مثل او با آن همه واژهای که برای عرض احترام یاد دارد، تا همین چند سال پیش مصرف کنندهای تمام عیار بوده است؟! سرساعت رسیدنش به فضای گفتگو رنگ شادی و خنده پاشیده است. میان دوستان این طور شایعه شده است که ساعت گرینویچ را با مصطفی تنظیم میکنند؛ آن قدر که همیشه سروقت سروکله اش پیدا میشود.
برای پاسخ به کنجکاوی مان، لابه لای صحبتها از نیروی انسانی انجمن معتادان گمنام میپرسیم و میشنویم که «بله، جمع حاضر و دیگر خادمانی که در انجمن، بدون عواید مالی، برای رهایی مصرف کنندگان موادمخدر تلاش میکنند، همگی زمانی مصرف کننده بوده اند». حساب تک تک روزهایی را که با پاکی سپری کرده اند، میدانند. برای احمد که از باتجربههای «ان ای» است، این روزها برابر است با ۲۰ سال و ۷ ماه و ۲۳ روز. بزرگی عزمش را وقتی بهتر میفهمیم که میگوید این پاکی را بعد از ۱۳ سال اعتیاد پیوسته و فعال به دست آورده است.
فارغ از اینکه هرکدام چند سال گرفتار بودند، چه مخدرهایی مصرف میکردند و پیش از پاکی فعلی چندبار خواسته اند ترک کنند و زمین خوردند، یک چیز بینشان مشترک است؛ «خداروشکر»هایی که از ته قلب میگویند و آرامشی کمیاب که بر وجودشان سایه انداخته است.
«سال ۱۳۸۶ بود که در جمعی از خدمتگزاران انجمن درباره زمان دسترسی به موادمخدر صحبت میکردیم؛ یعنی یک نفر برای دسترسی به موادمخدر به چقدر زمان نیاز دارد. هرکس چیزی میگفت. نیم ساعت را پذیرفتیم و با خودمان عهد بستیم که زمان دسترسی به جلسات انجمن معتادان گمنام همین مقدار باشد.» اینها را احمد میگوید و با اشاره به ۶۸۷ گروه «ان ای» با ۲۹۲۴ جلسه هفتگی در خراسان رضوی میگوید که در مشهد و درباره آقایان با ۳۰۳ گروه و ۱۴۶۸ جلسه هفتگی به افق مدنظر رسیده اند.
اینکه نزدیک بودن جلسات و راهنمایانی در دسترس، تابه حال چند مصرف کننده را از پرتگاه وسوسه مصرف مواد نجات داده است، فقط خدا میداند. احمد اضافه میکند: گاهی بازخوردهایی از رهجویان میگیریم که وقتی میل به مصرف به سراغشان آمده است، به راهنما زنگ زده اند و او گفته است که چند دقیقه وقت بده باهم به جلسه برویم، بعد اگر خواستی مصرف کن. از آن چند دقیقه حساس و جلسهای که به سرعت خودشان را به آن رسانده اند، سالها میگذرد و همچنان پاک هستند.
مگر نه اینکه زن قلب خانواده است و به دلیل حساس بودن موقعیتش، بیشتر زیر ذره بین برنامه ریزی بدخواهان قرار دارد؟ مگر نه اینکه کارشناسان از زنانه شدن اعتیاد و آسیبهای دوچندان شیوع آن در زنان و دختران میگویند؟ با این حساب، چرا تعداد گروهها و جلسات، برای رهایی زنان شهر و استانمان از بند اعتیاد تا حدنصابی که باید فاصله دارد؟
این سؤالهای ساده، مقدمهای میشود برای گفتن از همکاری بقیه دستگاهها و ادارات که تا حد مقبول فاصله معناداری دارند و دراین بین، زیان ده اصلی مردم هستند.
جلسات انجمن معتادان گمنام در مکانهای عمومی برگزار میشود. این را احمد میگوید و ناپرسیده درباره چرایی آن، اضافه میکند: برای اینکه هر معتادی از هر سن و نژاد با هر نوع مصرف، از هر طبقه اجتماعی و هر سطح سوادی فرصت بهبودی را به طور مساوی تجربه کند. جلسات ۲ دسته اند. یکی باز است که خانواده و مسئولان هم میتوانند در آن شرکت کنند، با این شرط که وقتی در پایان جلسه سبد اعانه برای تأمین نیازهای مالی گروه آورده شد، اجازه کمک کردن ندارند. ما باید به خودمان متکی باشیم و هیچ کمک مالیای را با هر عنوانی که میخواهد باشد، قبول نمیکنیم. جلسات بسته مان ویژه معتادان است؛ باید گمنام بمانند و باهم راحت حرف بزنند، بدون برچسب خوردن یا هر نگرانی دیگر.
خدمتگزاران انجمن معتادان گمنام میگویند که تشکیل گروه، برگزاری جلسه، جذب تازه واردها و تلاش برای پاک شدن و پاک ماندن آنها مکان میخواهد. میگویند که همکاری شان با مرکز رسیدگی به امور مساجد، روبه توسعه است، به طوری که اکنون ۵/۶۷ درصد جلسات انجمن در مساجد برگزار میشود. بااین حال، برای تأمین مکان جلسات گروههای بانوان به همکاری دوچندان دیگر دستگاهها نیاز دارند.
گذشت زمان را متوجه نشدیم و در یک ساعت و ۲۲ دقیقه بدون لحظهای توقف صحبت کرده ایم. امید تنها دلیل دورهم جمع شدنمان در میانه این روز سرد زمستانی است. امید به اینکه اتفاقی بیفتد و همکاریها رضایت بخش باشد، مانند آنچه شرکت بهره برداری قطارشهری مشهد در پخش تیزرهای معرفی انجمن معتادان گمنام در ایستگاهها و داخل واگنها انجام داده و به گفته خدمتگزاران انجمن، نتیجه مثبتی در معرفی «ان ای» به معتادان و خانواده هایشان داشته است. برای رساندن صدایشان به مردم، همچنان پیگیر نصب پوسترهای اطلاع رسانی در داخل اتوبوسها هستند و روی این همکاری حسابی ویژه باز کرده اند.
روحیه قدردانی با قدمهای دوازده گانهای که از اصول «ان ای» است، به بخشی از وجود اعضای این سمن تبدیل شده است و با همین حس وحال مثبت، میگویند که امیدوارند توجه مسئولان درباره تلاش برای کاهش اعتیاد سریعتر از گذشته به وقوع بپیوندد و سهم یک پنجمی ایران از تعداد اعضای «ان ای» در دنیا بیشتر شود و دیوارهای دودزده در گوشه وکنار شهر، مشاهده چهرههای خموده معتادان و زندگیهای ویران شده از اعتیاد در شهر امام هشتم (ع) به کمترین میزان ممکن برسد.