صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

فضای مجازی و آسیب‌های نظریه پردازی

  • کد خبر: ۹۸۸۸۴
  • ۲۳ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۳:۱۵
دکتر حسن انصاری - عضو هیئت علمی مدرسه مطالعات تاریخی پرینستون

یکی از آفت‌های مهم توسعه رسانه‌های اجتماعی مجازی در سال‌های اخیر گسترش بی رویه اظهارنظر‌های غیرتخصصی و به حاشیه‌راندن متخصصان و در عوض ظهور طبقه‌ای از سلبریتی‌های فرهنگی است. اظهارنظر صرفا با هدف اظهار نظر و کسب شهرت یا با اهداف سیاسی خاص. این پدیده‌ای جهانی است، اما بی تردید جهان غیر توسعه یافته بیش از همه از این وضعیت ضرر می‌کند.

در جامعه‌ای که نهاد‌های فرهنگی، آموزشی، اجتماعی، سیاسی و رسانه‌ای قوی و ریشه دار دارد فضا‌های رسانه‌ای مجازی ممکن است موج‌های کوتاه مدت تولید کنند و عده‌ای با اهداف سیاسی موقت موج سواری کنند، اما ساختار، بر اساس منطق درونی و نظاممند خود و به دلیل وجود نهاد‌های مهم نظارتی به گونه‌ای تنظیم شده که به سرعت می‌تواند مانع تشدید موج سواری‌های رسانه‌ای شود و به نحوی سعی می‌شود شیوه‌ها و راه حل‌های علمی جای تحلیل‌های مقطعی و عامه گرا را بگیرد.

به طور مثال وجود رسانه‌های آزاد و تریبون‌های متعدد و متنوع مانع از غلبه یک تفسیر و تحلیل بر دیگر تفاسیر و تحلیل‌ها می‌شود و راه را برای ورود تخصص تسهیل می‌کند. یکی از مهم‌ترین این نهاد‌ها نهاد دانشگاه است. در غرب جای اصلی هر تخصص علمی به معنای عام آن دانشگاه است و نه هیچ نهاد دیگر. دانشگاه است که متولی اظهارنظر علمی و تولید علم است.

مقصود من دانشگاه به معنای عام آن است و طبعا شامل دانشکده‌های الهیات و مدارس دینی وابسته به کلیسا‌های رسمی هم می‌شود. آن چنان که شامل مؤسسات علمی دانشگاهی در معنای عام آن هم می‌شود.

این به معنی وجود جامعه علمی در هر رشته است. در غرب هیچ گونه اندیشه و نظر و نوشته‌ای که خارج از چارچوب‌های جامعه علمی مرتبط باشد نمی‌تواند از راه‌هایی خارج از شیوه‌های پذیرفته شده از سوی جامعه علمی مجال رشد داشته باشد. دست کم باید از صافی نقد علمی جان سالم به در برد.

دانشگاه جای اصلی تفکر فلسفی و تولید علوم انسانی است. متفکرانی بیرون از دانشگاه داریم. اما آن‌ها هم باید دیدگاه‌های خود را در نهایت در چارچوب‌های مورد قبول جامعه علمی دانشگاهی تعریف کنند یا از ارزیابی‌های دانشگاهی خود را بیگانه ندانند.

آدم‌های دانشگاهی البته حضور رسانه‌ای می‌توانند داشته باشند، اما این جامعه علمی و ملاک‌های معتبر آن است که تعیین کننده است و نه اخلاق رسانه ای.

ممکن است کسی بعد از آنکه اثری با استاندارد‌های مقبول دانشگاهی نوشت بتواند آن را در قالب‌های رسانه‌ای هم منتشر کند یا مخاطب عمومی را در شکل‌های مختلف پابلیکیشن در نظر بگیرد، اما این بدین معنا نیست که تولید علم خارج از نهاد دانشگاه و چارچوب‌های جامعه علمی مقبول تلقی شود.

روشنفکران در غرب البته حضوری فعال دارند، اما با تفاوت‌هایی میان فرانسه و آلمان و ایالات متحده به طور نمونه روشنفکران در اصل تعلق به نظام‌های دانشگاهی دارند و دست کم باید نسبت روشنی با جامعه علمی رشته‌های کار و اندیشه خود داشته باشند.

روشنفکران در عرصه عمومی فعال هستند و همیشه لزوما کارکردی یکسان با متخصصان دانشگاهی ندارند، اما عمق و گسترش نظام‌های دانشگاهی در غرب عموما مانع از این است که روشنفکری بیگانه با دانشگاه بتواند دست کم در موضوعات نظری محض و نخبه گرا تأثیر اجتماعی عمیق پیدا کند.

متأسفانه ما در ایران به دلایل مختلف از همان بدو تأسیس دانشگاه دست کم در عرصه علوم انسانی ضرورت وجود جامعه علمی دانشگاهی را جدی نگرفتیم.

این به دلیل نبود فرهنگ نقد است. جامعه علمی در شکل عقلانیت جمعی جامعه نخبگان دانشگاهی در هر رشته‌ای مرجعیت لازم را باید برای ارزیابی محصولات علمی داشته باشد. بدون وجود چنین مرجعیت علمی، آشفتگی فکری جای تولید علم را می‌گیرد و مانع آن می‌شود.

بیرون دانشگاه در ایران تولید علم متولیان دیگری هم دارد. در همه طول سده بیستم ما سلسله‌ای از نویسندگان و روشنفکران را داشته ایم که نه تنها تحصیلات آکادمیک (دانشگاه یا حوزه، این یکی در عرصه دین) نداشته اند بلکه به آن بی اعتنا هم بوده اند. خارج از محیط دانشگاه و قواعد جامعه‌های علمی، مترجمانی حرفه‌ای داشته ایم که جای استادان فلسفه یا علوم اجتماعی را گرفته اند. اهمیت یافتن مترجمان و برکشیده شدن آن‌ها به مقام نظریه پرداز‌های اجتماعی و فلسفی حاصل همین نگاه است.

در غرب عموما ترجمه یک صناعت است و نه شعبه‌ای از شعب مرجعیت علمی. به سادگی، نظریه پردازی خارج از نظامات دانشگاهی را اجازه می‌دهیم که جای تخصص آکادمیک را بگیرد. تولید روشنفکرمان زیاد از اندازه است.

روشنفکری را بیرون دانشگاه جست وجو کرده ایم. در طول سده بیستم ایران، بسیاری از روشنفکران و تفکرسازان و مرجعیت‌های فکری و روشنفکری ما یا تحصیلات دانشگاهی نداشته اند یا تحصیلات پایینی داشته اند.

برخی از آن‌ها هم اگر تحصیلات دانشگاهی داشته اند خارج از زمینه کار و قلم و عرصه روشنفکری و تولید فکرشان بوده است. در همین چند دهه اخیر روزنامه‌ها و مجلات عرصه روشنفکری را در ایران ملاحظه کنید.

چند درصد این منشورات را به مقالات متخصصان دانشگاهی اختصاص داده ایم؟ سهم استادان فلسفه ما در قیاس با مترجمان فلسفه چقدر بوده است؟ در قیاس با تئوری پردازان غیردانشگاهی مان چطور؟ چند درصد تولیدات روشنفکری ما در صد سال گذشته با استاندارد‌های نظام‌های دانشگاهی و جامعه‌های علمی سازگاری دارد؟

در همین ده سال اخیر سردبیرانی با مایه‌های علمی اندک چندین مجله در عرصه فکر و تفکر سیاسی را مدیریت کرده اند در حالی که از لحاظ تحصیلات دانشگاهی در رشته‌هایی که مدعی آن هستند هیچ برجستگی خاصی ندارند و ارزیابی‌های آکادمیک در موردشان وجود ندارد.

متأسفانه با سوار شدن بر موج‌های رسانه‌ای در یکی دو دهه اخیر و بدون آنکه تولید علم و اندیشه روند درست و آکادمیک خود را طی کرده باشد و بی آنکه اندیشه‌های آنان از صافی نقد درون دانشگاهی و بر اساس قواعد جامعه علمی گذشته باشد کسانی به عنوان متفکران عرصه عمومی و سیاست و اندیشه مورد تبلیغ همین نوع ماهنامه‌ها و فصل نامه‌های غیردانشگاهی قرار گرفتند که یا از تحصیلات دانشگاهی مقبولی برخوردار نبوده اند یا تاکنون یک کتاب بر اساس موازین جهانی نظام‌های آکادمیک منتشر نکرده اند.

طبیعتا من مخالفتی با حضور روشنفکران و فعالان عرصه اجتماعی و رسانه‌ای ندارم، اما همه سخن من این است که این را با جامعه علمی و آکادمیک اشتباه نگیریم. در غیر این صورت تنها خود را فریب داده ایم و به جای علم متأسفانه در بسیاری موارد تنها ایدئولوژی‌های زودگذر برای اهدافی سیاسی و حزبی تولید کرده ایم.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.