برخی روشنفکران عرب، تمدن اسلامی را تمدن فقه توصیف کردهاند. این سخن از جنبههای مختلف سخن درستی است. از فقه در این تعبیر طبیعی است که تعبد شخصی به فروع فقهی مراد نیست؛ بلکه جنبه تمدنی فقه در اسلام است که مقصود است. روشنفکری دینی در ایران چنددههای است که دربرابر توجهبه جنبههای معنوی دین، اهمیت فقه را کم جلوه میدهد. البته آنچه از گفتمان روشنفکری دینی در ایران برمیآید، این است که منظورشان از فقه، فقه به مثابه دانش است.
به نظرم، این باور ناشی از دو فهم نادرست است: یکی از خود اسلام به مثابه دین و دیگری اسلام به مثابه تمدن. اسلام به مثابه دین بیش از آنکه نظامی الهیاتی باشد که ازطریق مرجعیتی رسمی مانند کلیسا تحدید و مرزبندی شود، دیانتی است که درواقع در حوزه عمل مؤمنانه (مقوله ایمان) و مطابق «سنت» معنا مییابد و از اینجاست که شریعت در اسلام اهمیت دارد. اهمیت فقه در اسلام نیز ریشه در همین امر دارد.
باوجوداین در تمدن اسلامی، فقه بهدلیل اهمیت شریعت از همان سده نخست تبدیل شد به بستر پویایی علوم و دانشها در اسلام. فقها از سده اول قمری از جایگاه اجتماعی بسیار مهمی برخوردار شدند. در اندیشه سیاسی اسلامی و در عصر خلفای اموی و عباسی، فقیهان در مشروعیتبخشی به حاکمیتها به شکلهای مختلف، سهم مهمی ایفا میکردند.
اجتهاد خودش دستکم در مقام نظر و تئوری، یکی از شروط خلافت بود و امامالحرمین جوینی هم که سهم این شرط را در مشروعیت خلافت کم کرد، درمقابل، معتقد بود که خلیفه میتواند با کمک فقها، امور دینی حکومت را سامان دهد و هرگاه به اجتهاد نیازمند شد، از آنان کمک بگیرد؛ بنابراین فقها سهم مهمی در اجتماع و سیاست و تدوین «قانون» در طول تاریخ تمدن و حاکمیتهای اسلامی داشتند.
اما این همه ماجرا نیست. فقه دانشی بود که خیلی زود از همان سده اول و اوایل سده دوم رو به رشد و گسترش نهاد. بسیاری دیگر از علوم در اسلام بهدلیل فقه رشد کردند و بالیدند: از تفسیر قرآن گرفته تا حدیث و علم کلام. بههر حال فقه به این ترتیب مادر علوم بود. حتی امروزه روشن شده است که علوم ریاضی و بخشهایی از دانشهای هیئت و فیزیک بهدلیل اهمیت فقه بود که مجالی برای رشد و مطالعه و سرمایهگذاری ازسوی حکومتها و اوقاف و مدارس یافت.
اهمیت فقه در اسلام را از اهمیت نهاد مدرسه هم میتوان فهمید. مهمترین نهادهای آموزشی در تاریخ اسلام، مدارس بودند. مدرسه نظامیه که خواجه نظامالملک در بغداد و نیشابور و برخی شهرهای دیگر بنیاد نهاد، درواقع نهاد آموزش فقه بود (و علم اصول). بدینترتیب باید گفت به یک معنا تمدن اسلامی تمدن فقه است و با فقه رشد کرد و بالید.
روشنفکری دینی ازآنجاکه به جنبههای تمدنی و تاریخی اسلام کمتر عنایت دارد، اهمیت فقه را کمتر درمییابد. راه اصلاح و نوگرایی دینی از فقه و اجتهاد فقهی و اجتهاد در اصول و فروع فقه آغاز میشود. این نکتهای است که روشنفکری دینی از آن غافل است؛ حتی غزالی و شمس و مولانا را نمیتوان بدون فقه فهمید.