صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

زهرا بهادری، همسر شهید محمد بابارستمی، از روز‌های باهم بودن می‌گوید

  • کد خبر: ۹۹۱۷۱
  • ۲۵ بهمن ۱۴۰۰ - ۱۴:۵۰
ظاهرش ساده و بی‌آلایش بود، اما وقتی قرار بود در موقعیت فرماندهی زبان بگشاید، اولین نکته‌ای که درباره «بابا» به چشم می‌آمد، اقتدار، توانمندی و هوش او بود.

الهه نظری | شهرآرانیوز - ظاهرش ساده و بی‌آلایش بود، اما وقتی قرار بود در موقعیت فرماندهی زبان بگشاید، اولین نکته‌ای که درباره «بابا» به چشم می‌آمد، اقتدار، توانمندی و هوش او بود.

نماز‌های شبش قضا نمی‌شد

نهم بهمن ۱۳۲۵ در شهرستان قوچان به دنیا آمد. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. پاسدار شد. سال ۱۳۴۷ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و دو دختر شد. زهرا بهادری، همسر شهید، درباره او می‌گوید: زمانی که ما با هم ازدواج کردیم، شهید بابارستمی حدود ۲۰ سال داشت، ولی چنان مؤمن و پاک بود که حتی نماز‌های شبش هم قضا نمی‌شد. همیشه روز‌های اول، پانزدهم و آخر ماه روزه می‌گرفت و حتی به من هم اطلاع نمی‌داد تا اینکه احتمالا از خواب بیدار نشوم و برایش سحری آماده نکنم. هم‌چنین با اینکه سن کمی داشت، مورد اعتماد و مشورت همه اقوام و آشنایان بود. پدر من و خیلی از آشنایان با اینکه از نظر سنی از او بزرگ‌تر بودند، همواره در کارهایشان با شهید بابارستمی مشورت می‌کردند و نظرات او را به کار می‌بستند.

نصف خانه‌مان فرش نداشت

همه آشنایان می‌دانستند که شهید بابارستمی انسان بسیار خوش‌اخلاقی است. از این رو، همه به او علاقه داشتند. هر زمان به خانه می‌آمد، با وجود خستگی مفرط، هرگز خود را خسته نشان نمی‌داد و با چهره‌ای گشوده با ما رفتار می‌کرد.
بسیار خوش‌مشرب و اهل خانه و خانواده بود. با سن کمی که داشت، هر دوست و آشنا و فامیلی که دارای مشکل بود، با او مشورت می‌کرد. آن زمان نصف خانه‌مان فرش نداشت. با وجود این، به نیازمندان کمک می‌کرد و تأکید داشت خیلی‌ها روی حصیر زندگی می‌کنند. هم‌محله‌ای‌های قدیم خوب به خاطر دارند که بابارستمی در سرمای زمستان، داوطلبانه بین مردم نفت توزیع می‌کرد و هنگامی‌که به خانه برمی‌گشت، پاهایش تا زانو یخ بسته بود. بابارستمی خیلی دوست داشت شهرش آباد باشد.

او را بابارستمی صدا می‌زدند

در همه این سال‌های پس از شهادت بابارستمی، هرگاه صحبتی از این شهید به میان آمده است، کمتر پیش می‌آید که از ماجرای عنوان «بابا» برای او سخن گفته نشود. سردار شاملو، از فرماندهان خراسان در دوران دفاع و از دوستان و هم‌رزمان این شهید، دراین‌باره می‌گوید: کلمه «بابا» در زمان جنگ از احترام و تقدس خاصی برخوردار بود و رزمنده‌ها تنها تعداد معدودی را به این اسم صدا می‌زدند. تا جایی که من خبر دارم در سراسر استان خراسان تنها دو نفر را بابا خطاب می‌کردند: یکی سردار شهید محمدحسن نظرنژاد که او را بابانظر صدا می‌زدند و دیگری شهید محمد رستمی بود که او را بابارستمی صدا می‌زدند.

بابامحمد ۱۷ دی ۱۳۵۹ در حالی که بیش از چهار ماه و نیم از شروع جنگ تحمیلی نمی‌گذشت، در یک مأموریت، بر اثر سانحه تصادف در جاده سبزوار به شهادت رسید. مزار او در حرم حضرت علی‌بن‌موسی‌الرضا (ع) است، جایی که همیشه آرزویش را داشت.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.