صفحه نخست

سیاست

اقتصاد

جامعه

فرهنگ‌وهنر

ورزش

شهرآرامحله

علم و فناوری

دین و فرهنگ رضوی

مشهد

چندرسانه‌ای

شهربانو

افغانستان

عکس

کودک

صفحات داخلی

خودباوری و اعتمادبه‌نفس بر فرزندان اثرگذار است

  • کد خبر: ۹۹۸۷۲
  • ۱۷ اسفند ۱۴۰۰ - ۱۳:۳۲
ضروری‌ترین نیاز اجتماعی هر انسان اعتماد به خود است که باید برای تقویت آن کوشید.

مهتاب علی‌نژاد | شهرآرانیوز؛ اعتمادبه‌نفس یکی از الزامات شخصیتی و هویتی برای داشتن یک زندگی موفق و سالم است، البته اعتمادبه‌نفس واقعی، نه از نوع کاذب آن. ما زن‌ها به قدری اعتمادبه‌نفسمان کم است که حتی وقتی کاری را صحیح انجام می‌دهیم، باز به خودمان اعتماد نداریم و همیشه دلهره آن را داریم که نتیجه کار چه می‌شود!

گاهی حتی اصلا کاری را شروع نمی‌کنیم. با اینکه توانایی‌های لازم برای انجام آن را داریم، اعتمادبه‌نفس پایین مانع ما می‌شود. من مادر به اندازه‌ای اعتمادبه‌نفس ندارم که روی فرزندم هم اثر می‌گذارد. هر کاری می‌خواهد انجام دهد، می‌گویم: تو نمی‌توانی. ممکن است شکست بخوری. برای پسرم این‌طور نیستم. می‌گویم مرد تا زمین نخورد مرد نمی‌شود، اما برای دخترم نمی‌توانم.

من کجا ایستاده‌ام؟‌

می‌دانم کارم صحیح نیست، اما دست خودم نیست. انگار در من ریشه دوانده است. شاید مادرم مقصر است که هیچ‌وقت من را به عنوان یک انسان معمولی جدی نگرفت و مرتب به من گفت: تو دختر هستی و نمی‌توانی. شاید هم جامعه. حتی مشاوره روان‌شناسی هم رفته‌ام. شاید هم دلیلش مقایسه‌های اجتماعی باشد. من هیچ‌وقت با خودم مقایسه نشده‌ام. همیشه با برادرانم و دیگران مقایسه شده‌ام.

باورتان می‌شود اگر بگویم در خانواده ما انجام کار‌های بیرون از منزل، یعنی خرید نان از نانوایی یا خرید موادغذایی از سوپرمارکت، کاری مردانه قلمداد می‌شد؟ مادرم می‌گفت دختر‌ها نمی‌توانند خرید کنند. سرشان کلاه می‌گذارند. من مسئول انجام کار‌های داخلی خانه بودم. همیشه فکر می‌کردم واقعا هیچ‌گاه نمی‌توانم. من با ترس از ورود به جامعه بزرگ شدم.

اولین مرتبه که مجبور شدم به‌تنهایی خرید بروم، هجده‌ساله بودم. هیچ‌گاه فراموش نمی‌کنم که از شدت اضطراب، انگار پنج سال پیر شدم. دخترم که این‌ها را می‌شنود باورش نمی‌شود. اولین سال دانشگاه به قدری احساس بی‌دست‌وپا بودن داشتم که وقتی یادم می‌آید خنده‌ام می‌گیرد. راستی چرا ما دختر‌ها در خانواده این همه دست‌کم گرفته می‌شویم؟ اگرچه زمانه عوض شده است، وقتی به رابطه خودم و دخترم نگاه می‌کنم، وقتی زنان دیگر را می‌بینیم، فکر می‌کنم شکل فعالیت‌ها تغییر کرده است، اما ما زنان هم‌چنان جنس خودمان را دست‌کم می‌گیریم.

همه هراس من از این است که اگرچه قلبا نمی‌خواهم، در واقعیت، با رفتارهایم، دخترم را هم بدون اعتمادبه‌نفس تربیت کنم. گاهی به من می‌گوید اگر او را دست کم بگیرم، نمی‌تواند به خودش اعتماد کند. تقریبا با او موافقم. خودم دشواری‌های نداشتن اعتمادبه‌نفس را تجربه کرده‌ام. اگر مادر من به اندازه مادر دوستم قوی بود و اعتمادبه‌نفس داشت و به من اعتماد می‌کرد، من این همه از جامعه از دیگران حتی از اعتماد کردن به تصمیم‌های خودم نمی‌ترسیدم. الان تحت نظر یک روان‌شناس هستم تا آسیب‌هایی را که اعتمادبه‌نفس پایین به من وارد کرد ترمیم کنم و بتوانم به خودم اعتماد کنم.

فقدان اعتمادبه‌نفس زنان یک امر فرهنگی است

این روایت بانویی است که در گفت‌وگوی گروهی زنان شرکت کرده است، روایتی که احوال زنان بسیاری است. اعتمادبه‌نفس مقوله‌ای اجتماعی و فرهنگی است. زنان فقدان اعتمادبه‌نفس را از بدو تولد با خودشان همراه نیاورده‌اند بلکه در خانواده به دلیل سرکوب‌های متعدد به ضعف در خودباوری مبتلا شده‌اند. خانواده از کجا آموخته است که آنان را ضعیف‌تر از دیگران بداند؟ از جامعه. جامعه نیز از فرهنگ آموخته است. به طور فرهنگی، زنان موجوداتی فرودست و در جایگاه اجتماعی پایین‌تری انگاشته می‌شوند.

همین سبب شده است خانواده که خود جامعه‌ای کوچک‌شده از جامعه بزرگ ملی و فرهنگی است، در برابر دختران و زنان موضعی نامتناسب داشته باشد. ریشه ابتدایی این امر به عصر کشاورزی برمی‌گردد، زمانی که پسر‌ها اکثریت نیروی کار روی مزرعه را تشکیل می‌دادند و به دلیل نفع کارگری و ادامه نسل که برای خانواده داشت عزیزتر بود و بیشتر مورد توجه قرار می‌گرفت. اگرچه امروزه ممکن است مردمان بسیاری به ارزش وجودی زن در خانواده اعتراف کنند، در عمل، به این دلیل که فرهنگ ریشه‌های عمیق‌تری دارد، نگاه به زن نگاهی هم‌چنان فرودستانه است.

مقایسه‌گری اجتماعی نیز بر این چالش اجتماعی در دنیای روزانه زنان می‌افزاید. توانایی‌های زنان به دلیل جدی گرفته نشدن، کم‌ارزش قلمداد شدن خانه‌داری از سوی جامعه، مقایسه شدن مداوم با مردان، به طور تاریخی و در بلندمدت باورشان شده است که ارزشمند نیستند. آنچه ریشه اعتمادبه‌نفس پایین و خودناباوری زنان است، توجه ندیدن از سوی جامعه و خانواده است.

از مداخله‌گری منفی به سوی تسهیلگری حرکت کنید

در این فرایند، خانواده جایزه ویژه‌ای دارد. خانواده‌هایی که مادران آن‌ها در طول دوران رشد خود از سوی خانواده‌شان توجه و تشویق کافی دیده و با اعتمادبه‌نفس و خودباوری رشده یافته‌اند، مسیر‌های رشد و خودشکوفایی دختران خود را با مقایسه‌های مداوم با دیگران مسدود نمی‌کنند. من به آن بانو کاملا حق می‌دهم که نگران آینده دخترش باشد، زیرا با تجربه آموخته است که جدی گرفته نشدن و تأیید نشدن او از سوی مادرش چگونه اضطراب و خودناباوری را در سراسر فرایند رشد بر او تحمیل کرده است.

در عین حال، او را تحسین می‌کنم که با کمک گرفتن از مشاور، به تقویت اعتمادبه‌نفس خود اهمیت می‌دهد و می‌کوشد رفتاری خردمندانه با دخترش داشته باشد. او تلاش می‌کند در شکل‌گیری شخصیت قوی دختر که ریشه آن داشتن اعتمادبه‌نفس است، یک تسهیلگر باشد، نه یک مداخله‌گر منفی. اینکه مادران ما به این آگاهی رسیده‌اند که آسیب‌هایی را که دیده‌اند بپذیرند و به فکر درمان باشند و مهم‌تر از آن، اینکه می‌دانند باید برای فرزند خود اعم از دختر یا پسر نقش یک تسهیلگر را ایفا کنند نه یک مداخله‌گر منفی، گامی مثبت و اثرگذار برای بهبود اعتمادبه‌نفس زنان است.

ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.