هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ حرف جشنهای مذهبی که به میان میآید، نطق کلام همه موسپیدکردههای مشهدی میچرخد به بردن نام مهدیه حاجی علیاصغر عابدزاده؛ مردی که در روزگار پهلوی تلاش میکند با ایجاد مدارس اسلامی و برگزاری مراسم مذهبی در آن، نفس و جانی دوباره به باورهای دینی مردم نفسبریده از دوران خفقان طاغوتی اول که در آن، همه نمادها و نمودهای دینی از میانه برچیده شده بوده، ببخشد.
بعدها بنای مهدیه و مشقی که زیر سقف آن خط میشده، از مشهد به دیگر نقاط کشور صادر میشود و جشنهای شعبانی ایران را رونقی دیگرگونه میبخشد. اما پاگرفتن مهدیه که در ادامه زمینهساز ساخت ۱۲ مدرسه دیگر به نام ائمه اطهار میشود، قصه و روایتی خواندنی دارد که سطرهای بعدی، یادی از آن است.
نخستین مهدیه ایران روزگاری در چهارراه شهدا، پشت باغ نادری قرار داشته و هنوز هم بقایای آن برجاست. البته این بنا در سال ۱۳۹۵ خراب شد، ولی متولیان آن سه سالی هست که مشغول احیا و تکمیل دوباره آن هستند.
روایت است که در قدیم، زمین این مکان، باغی بوده که حاجی عابدزاده آن را خریده بوده و بدون هیچ کمک مالی از غیر، آن را ساخته و در سال ۱۳۲۶ خورشیدی هم درش را به روی عاشقان اهل بیت (ع) باز کرده است. اما اینکه یک حلبی کار و آینه ساز ساده (که بعدها سر یک اتفاق متحول میشود و درس حوزوی میخواند و مدارج علمی را کسب میکند)، چطور توانسته هزینه این بنای عظیم را که ۸۲۰ متر زیربنا داشته است، فراهم کند، ادامه روایت را تا سال ۱۳۱۹ خورشیدی به عقب میبرد.
میگویند در این سال، حاجی عابدزاده که در کارگاهش آینههای گرد جیبی با قاب حلبی میساخته و از این راه امرار معاش میکرده، تصمیم میگیرد با اندک سرمایه اش چندهزار تین حلبی بخرد و انبار کند تا هر چند وقت یک بار، دنبال تین حلب برای ساخت آینه هایش نباشد. آن روزگار قیمت این تینها دانهای دو پول (یک شاهی) بوده، اما یک سال بعد، با شروع جنگ جهانی دوم، قیمت هر دانه آن به ۱۵ ریال میرسد.
مرحوم عابدزاده هم، همه آن چند هزار حلب داخل انبار را به ۱۰۰ هزار تومان میفروشد و، چون اطمینانی به بانکهای آن دوران نداشته، همه این مبلغ را که در آن زمان رقم بسیار درشتی هم بوده است، در صندوقی میگذارد، اما تشویش از دست رفتن آن خواب و خوراک را از او میگیرد، آن چنان که حاج علی اصغر، برای یک هفته سر به دشت و دمن میگذارد تا در خلوت طبیعت جاغرق، درباره این ثروت خدا نصیب کرده، فکر کند و در نهایت هم تصمیم میگیرد با این پول، بنایی به نام «مهدیه» بسازد و رؤیای دیرین خود درباره ساخت مدارس دینی را جلوهای حقیقی ببخشد.
مرحوم عابدزاده بعدها برای یکی از نزدیکان خود تعریف میکند: «وقتی این مبلغ به دستم رسید درباره اینکه با آن چه کنم فکرهای زیادی به سرم زد؛ مثلا گاهی به نظرم میرسید با این پول ۱۰ دستگاه اتوبوس تهیه کنم و در خط مشهد-تهران به کار بگیرم یا چند مسافرخانه بخرم و درآمدش را صرف امور خیر کنم، اما در نهایت تصمیم گرفتم با آن مکانی بسازم که در آن جوانان با مسائل مذهبی و دروس حوزوی آشنا شوند.
از جاغرق به مشهد آمدم تا محلی مناسب برای سقف و ستون زدن به این رؤیا پیدا کنم. بسیار گشتم و آخر امر یک قطعه زمین از باغ مرحوم ملازاده در پشت باغ نادری چشمم را گرفت. آن را متری ۱۴ تومان خریدم و آستینم را برای ساخت مهدیه در آن بالا زدم.» و این چنین است که در نهایت مهدیه مشهد در سال ۱۳۲۶ خورشیدی در زمینی به مساحت ۱۴۰۰ متر مربع و زیربنای ۸۲۰ متر با ۳۶ کلاس درس و سالنی ۲۰۰ متری ویژه برگزاری برنامههای مهدیه و خاصه جشن نیمه شعبان پا میگیرد و نامش ماندگار میشود.
قدیمیهای مشهد که برخی شان به مهدیه آمدوشد داشته اند یا درباره اش شنیده اند، در خاطراتشان گفته اند در این بنا شبها کلاسهای درس عربی دایر بوده است تا کسانی که میخواهند ادبیات عرب و تفسیر قرآن کریم را بیاموزند، در این محل حاضر شوند و به تحصیل بپردازند. این اتفاق در دورانی رقم میخورد که در فهرست درسی هیچ کدام از مدارس آن روز مشهد که به سبک وسیاق مدارس غربی اداره میشد، درسی به نام آموزش قرآن وجود نداشته است.
علاوه بر این در بنای مهدیه، مراسم مذهبی نیز برگزار میشده است؛ از جمله مجلس عزاداری ایام عاشورا که مردم بسیاری از طبقات مختلف در آن شرکت میکردند و بسیار باشکوه و باعظمت بوده است.
گویا خود مرحوم عابدزاده که سخنوری توانا نیز بوده، در این ایام موعظه میکرده و گاه نیز مرحوم حاج عبدالرضا غنیان، از برجستهترین اعضای انجمن پیروان دین نبوی و یار نزدیک عابدزاده، با صوتی خوش به خواندن مرثیه میپرداخته است. در بنای مهدیه گهگاه مراسم اطعام نیز برگزار میشده است.
خیران مشهدی همچنین ازطریق انجمن و مرکز مهدیه به محرومان کمکهایی به عنوان اعانه میپرداخته اند که سبب کسب آبروی بیشتر برای آن میشده است. اما مشهورترین حرکت و مراسم مذهبی که در بنای مهدیه پا میگرفته و آوازه بسیاری داشته، برگزاری جشن باشکوه نیمه شعبان بوده است که به گفته راویان، اعضای انجمن برای برپایی آن از یک ماه پیش مشغول کار میشده اند تا علاوه بر پذیرایی درخور، مولودی خوانی و موعظه و سخنرانیهایی مناسب با شرایط سیاسی کشور برگزار کنند.
حاجی عرفانیان که خود از شاگردان مکتبهای عابدزاده است و پیش از او پدرش از دوستان و نزدیکان حاج علی اصغر بوده، تعریف میکند: «این مراسم آن قدر باشکوه بود که اعضای انجمن و آنانی که به آن آمد و شد داشتند، از یک ماه پیش از این روز دست به کار آماده سازی مهدیه برای برگزاری جشن میشدند.
آنها این بنا را از دهنه وسیع کوچه که به خیابان متصل بود تا انتهای مسیر که مهدیه قرار داشت و کوچهای طولانی به شمار میرفت، با پارچهها و چراغهای رنگی میآراستند. در طول سال هم، حاجی از چلچراغ تا فرش و قالیچه و هر چیز نابی که در بازار میدید، میخرید و به مهدیه میبرد تا در جشن نیمه شعبان بعدی از آن استفاده کنند. این را آبروداری و مهمان نوازی از میهمان حضرت بقیه ا.. (عج) میدانست و خیلی روی برگزاری جشن نیمه شعبان حساس بود.
بعدها همسایگان، کسبه و بازاریان و هر کسی که نذر و حاجتی داشت، برای جشن این روز فرش و قالی و ظرف و... به امانت میآوردند تا به اصطلاح اندازه یک نخود در این آش سهیم باشند و حاجی هم دلشان را نمیشکست، ولی خودش را مدیون کسی هم نمیکرد؛ خیلیها به خاطر دارند یک سالی که مهدیه در نیمه شعبان، به دلیل یک بی احتیاطی آتش گرفت و خیلی از لوازمش سوخت، هرکه هرچه را آورده بود مرحوم عابدزاده عینا تهیه کرد تا پس بدهد که داد. البته در این میانه خیلیها هم بخشیدند و گفتند فدای سر حضرت قائم (عج) باشد و گذشتند.»
بعد از آذین مهدیه، کار میرسید به پخش دعوت نامه. با پخش دعوت نامههایی آبرومند، اصناف و گروههای مختلف را برای جشن نیمه شعبان وعده میگرفتند. البته حاجی همیشه در متن این دعوت نامهها نکاتی را رعایت میکرد تا رنگ سیاسی و حزبی نگیرد.
چون در مشهد به ویژه میانه سالهای ۱۳۲۵ تا ۱۳۳۲ فضای باز سیاسی بود و حزب و جناحهای مختلفی فعالیت داشتند که میتوانستند از این حرکت سوءاستفاده کنند یا به آن ضربه بزنند. برای همین مرحوم عابدزاده مثلا در کارتهای دعوت مینوشت «به مناسبت چندمین سال تولد حضرت، ولی عصر (ع) و چندمین سال تأسیس انجمن پیروان قرآن و چندمین سال تأسیس مهدیه» و....
به این شکل، صورت دینی و مذهبی مراسم حفظ میشد. این جشن از عصر روز چهاردهم ماه شعبان آغاز میشد و بعد از نماز مغرب در روز پانزدهم شعبان به پایان میرسید. مردم، کسبه و صنفهای مختلف هم طبق ساعت و قراری که در دعوت نامه شان درج شده بود، میآمدند و پذیرایی میشدند. دانش آموزان مهدیه در این روز، سرودهایی اجرا میکردند که مشهدیها خیلی دوست داشتند. آموزش سرود این بچهها هم زمانی بر عهده شهید حسین آستانه پرست بود.
مهدیه در دوران رونق، تنها یک مدرسه دینی یا مکانی برای وعظ و برپایی مراسم دینی نبوده و تأثیرات شگرف آن را در کودتای سال ۱۳۳۲ و حتی معرفی اهداف و دیدگاههای انقلابی شهید نواب صفوی در مشهد نیز میتوان دید.
جالب است بدانید بنای مهدیه در زمان آغاز نهضت ملی شدن صنعت نفت، یک مرکز بسیار فعال و مؤثر برای این مهم نیز بوده است و بسیاری از میتینگها و سخنرانیهایی که در آن برگزار میشده، به روشنگریها در این باب میپرداخته است.
سوای آن در ترویج تفکرات انقلابی و ضدطاغوتی همیشه پیشگام بوده است، تا آنجا که شهید نواب صفوی دوباری که مخفیانه به مشهد سفر کرده بوده، تمام مدت در مهدیه اقامت داشت و همین موضوع هم در دورانی سبب فشار ساواک و حتی دستگیری و زندانی شدن مرحوم عابدزاده شد.