تنش ترافیکی در خیابان شهدای سلامت مشهد | اینجا پارک دوبله ظاهراً ممنوع نیست! تلاش شبانه‌روزی سازمان عمران شهرداری مشهد برای اتمام ۵ کلان‌پروژه شاخص شهر سامان‌دهی املاک قولنامه‌ای در مشهد، گامی حیاتی در توسعه متوازن شهر اجرای آزمایشی طرح پیشگیری از بیماری با فناوری هوش مصنوعی در مشهد | افزایش پوشش بیمه ناباروری تا ۷۰ درصد در خراسان رضوی به نام مادر، به یاد پسر | روایتی از دیدار صمیمانه بانوان رسانه‌ای مشهد با مادر شهید آیت‌الله رئیسی واکنش پلیس به فعالیت اقتصادی بابک زنجانی کیفیت هوای مشهد همچنان در آستانه وضعیت هشدار (۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴) درباره کوچه‌ای در خیابان هاشمی نژاد مشهد | سرگذشت باغی که کوچه شد جزئیات تعریض بزرگراه آزادی مشهد، حدفاصل بولوار سجاد تا میدان استقلال (۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) میدان شهید کاوه مشهد چهارراه شد (۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴) افزایش ۳ برابری تولید آسفالت از سوی سازمان عمران شهرداری مشهد در سال ۱۴۰۳ سرمایه‌گذاری ۲۶‌هزار‌میلیاردی برای توسعه زیرساخت‌های مشاغل شهری مشهد مدیرعامل نمایشگاه بین‌المللی مشهد خبر داد؛ برگزاری نمایشگاه ملی گردشگری و صنایع دستی در مشهد با حضور ۴۹۰ شرکت‌کننده کاهش زمان رسیدگی به تخلفات ساختمانی در کمیسیون ماده ۱۰۰ شهرداری مشهد نه به تصادف | چرا خراسان رضوی همچنان رکورددار مرگ جاده‌ای است؟ آغاز سی‌ویکمین کنفرانس هسته‌ای ایران در مشهد محمدحسین قاسمی، بازیگر و کارگردان صداوسیما، درگذشت اختصاص بودجه مستقل برای فعالیت‌های فرهنگی بوستان‌‌های بانوان در مشهد کیفیت هوای مشهد، در آستانه وضعیت هشدار (۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۴)
سرخط خبرها

وقتی حاجی عابدزاده، سفاکی رژیم پهلوی را در ۹ دی ۱۳۵۷ مشهد تاب نیاورد

  • کد خبر: ۹۴۰۲۰
  • ۱۰ دی ۱۴۰۰ - ۰۸:۱۹
وقتی حاجی عابدزاده، سفاکی رژیم پهلوی را در ۹ دی ۱۳۵۷ مشهد تاب نیاورد
مرحوم حاج‌علی‌اصغر عابدزاده، مدیر مدارس دینی و مؤسس مهدیه مشهد، یکی از افرادی است که روز نهم دی ماه‌۱۳۵۷ پس از دیدن جنایات رژیم پهلوی و کشتار مردم بی‌گناه دچار تألمات روحی می‌شود، سکته می‌کند و هرگز دیگر سلامتی‌اش را به دست نمی‌آورد.

هماسعادتمند | شهرآرانیوز؛ صبح دهم دی مثل همه این ایام، مردم دوباره رو به روی خانه آقای شیرازی تجمع می‌کنند. ایشان که می‌دانست رژیم بیکار نمی‌نشیند و دستور قتل عام مردم را صادر می‌کند، برای جلوگیری از کشته‌شدن مردم، بلندگویی دست می‌گیرد و فریاد می‌زند: «برادران، خواهران بروید. تجمع نکنید؛ هر کس امروز کشته شود، شهید محسوب نمی‌شود.» اما مردم پا پس نمی‌گذارند.

ارتش، پادگان را با هدف سرکوب مردم ترک کرده بود. آنان دستور داشتند به هر جنبنده‌ای در خیابان شلیک کنند. در همان ساعت اولیه، مردم بسیاری که از ماجرا خبر نداشتند و برای خرید بیرون زده بودند در صف‌های نانوایی، نفت و مراکز خرید هدف گلوله قرار گرفتند. سربازان در مسیر خود، شیشه مغازه‌هایی را که عکس امام (ره) را پشت شیشه چسبانده بودند، به رگبار می‌بندند.

این درگیری‌ها تا غروب آفتاب و پس از آن ادامه دارد آن‌چنان که بیمارستان‌ها دیگر ظرفیت پذیرش کشته و مجروح را ندارند. تعداد دستگیرشدگان این روز را ۱۵۰ نفر اعلام کرده‌اند، اما آمار کشتگان بسیار متفاوت اعلام می‌شود. روزنامه کیهان تعداد کشته‌شدگان روز‌های نهم و دهم دی‌ماه ۱۳۵۷ را بیش‌از ۵۰۰ نفر و مجروحان را هزارنفر نوشته است.

آفتاب شرق آمار بیشتری می‌دهد و این اعداد را ۲ هزار کشته می‌داند. این رقم ازسوی دولت و ازطریق رادیو ملی ۱۰۹ نفر و از قول رادیو بی‌بی‌سی، صد‌ها نفر اعلام می‌شود، اما به نظر می‌رسد که عدد ۲۰۰ شهید که در اعلامیه جامعه روحانیت مشهد ثبت شده و به امضای رهبر معظم انقلاب هم رسیده است، به واقعیت نزدیک‌تر باشد.

به‌هرحال آمار‌ها هرچه باشد با پایان‌یافتن روز دهم دی، شهر مشهد، خونین‌ترین روز انقلاب را سپری می‌کند، آن‌چنان‌که در تاریخ، «یکشنبه خونین» نام می‌گیرد؛ یکشنبه به‌خون‌نشسته‌ای که برخی بی‌هیچ اطلاعی اصرار دارند بگویند غلو و اغراق بوده، اما در این میانه تاریخ دیده‌ها و شنیده‌های مردم مشهد از این روزمی‌گوید این جنایت آن‌چنان بزرگ بوده که مرد دنیا دیده‌ای مانند مرحوم علی‌اصغر عابدزاده را به پهلو می‌اندازد.

خطی بر یک جنایتشاید جالب باشد بدانید مرحوم حاج‌علی‌اصغر عابدزاده، مدیر مدارس دینی و مؤسس مهدیه مشهد، یکی از افرادی است که روز نهم دی ماه‌۱۳۵۷ پس از دیدن جنایات رژیم پهلوی و کشتار مردم بی‌گناه دچار تألمات روحی می‌شود، سکته می‌کند و هرگز دیگر سلامتی‌اش را به دست نمی‌آورد و پس از چندسال به دلیل عوارض آن جان به جان آفرین تسلیم می‌کند.

ماجرا را شاگردان و دوستان نزدیک حاجی عابدزاده با جزییاتی کم‌و‌بیش متفاوت چنین روایت می‌کنند: کار انقلاب که در مشهد بالا گرفت، حاجی دیگر آرام و قرار نداشت. روز نهم دی با شنیدن تجمع مردم به خیابان زد. تیرباران مردم را که دید، صورتش سرخ و احوالش منقلب شد.

گویا یک‌جا هم جلو چشمش، یک زن زیر تانک له شده بود. در خیابان نادری دیدیمش. آنچه را که دیده بود، باور نمی‌کرد. اصلا نمی‌توانست حرف بزند. تنها گفت حالم خوب نیست، می‌روم خانه. بعد‌ها شنیدیم که آن روز را تا شب توی اتاقش مانده است. شبش رفته بودند صدایش بزنند برای شام. گفته بوده سرم درد می‌کند. سحر همان شب هم سکته کرد و تا سال‌ها توی بستر خوابید. نزدیک ۸ سال نه حرف توانست بزند و نه از جایش بلند شود.

موسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی نیز در خرداد ۱۳۸۴ در مصاحبه‌ای که با سکینه عابدزاده انجام داده این طور آورده است. «پدرم پس از شنیدن خبرآتش‌سوزی در زندان زنان؛ و همچنین پس از اطلاع از شهادت شماری از بانوان در روز دهم دیماه و له شدن پیکرهای آنان زیـر شـنی تانک‌ها دچار سکته شد و همین موضوع او را تا پایان عمر در بستر بیماری انداخت»

محمدنظر زاده، نویسنده کتاب «پیروان قرآن مشهد»، نیز با اشاره‌به این موضوع که در گفتگو با حسین، پسر حاجی عابدزاده، به دست آمده است، می‌گوید: پدرم بعد از راهپیمایی نهم دی ماه، به منزل آمد و شب را خوابید. صبح که خواست برای نماز برخیزد، نتوانست. خانه ما درچهارراه شهدا یعنی مرکز درگیری‌های انقلاب و سر‌وصدای تیراندازی بود.

برای همین پدرم را به خانه خواهرم بردیم. حالش که وخیم شد، دکتر ایرج ناظم را بالای سرش آوردیم. او پس از معاینه، تشخیص داد که پدرم به خاطر فشار شدید عصبی سکته مغزی کرده است.»

گزارش خطا
ارسال نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تائید توسط شهرآرانیوز در سایت منتشر خواهد شد.
نظراتی که حاوی توهین و افترا باشد منتشر نخواهد شد.
پربازدید
{*Start Google Analytics Code*} <-- End Google Analytics Code -->