سمیرا شاهیان | شهرآرانیوز؛ شکی نیست که همه ویژگیهای مشهد را باید در یک مطلب خلاصه کرد و آن حضور حضرت رضا (ع) و مدفن مطهر ایشان در این شهر است؛ بنابراین وقتی میخواهیم به مشاهیر مدفون در حرم مطهر و بهطورکلی مشهد و حومه بپردازیم، بیراه نیست که یک گوشه ذهنمان نیت معنوی این افراد را دلیل آمدن و ساکن شدنشان در این شهر بدانیم.
گفته میشود از بین ۲۷ هزار تن از مشاهیر اهل قبور در حرم، ۹۱۲ تن، نام و نشان و کسوتشان در میان مشاهیر شناخته شده است و در گروههای صاحبمنصبان آستان قدس، رجال سیاسی و نظامی، عالمان دینی و شهدا، دانشوران و ادیبان و هنرمندان قرار میگیرند.
در گزارش پیشرو که گزیدهای از گفتوگوی ما با محمد باغستانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، و سید حسین رئیسالسادات، استاد بازنشسته دانشگاه در رشته تاریخ، است به چکیدهای از سیر تاریخی مشهد و زمینههایی که رفتهرفته برای حضور مشاهیر در این شهر به وجود آمده است پرداختهایم. همچنین جویا شدهایم چرا تاکنون برنامه درخوری درباره این جنبه از جهانشهر مشهد تدارک دیده نشده است و راهکار ورود به آن چیست؟
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی موضوع مشاهیر مدفون در مشهد را به اهمیت منطقه تاریخی توس پیوند میدهد و میگوید: توس دارالحکومه خراسان محسوب میشد و در آن دوره کوشش میشد با دفن هارون حدود ۱۰ سال قبل از شهادت حضرت رضا (ع) در این منطقه، اهمیت دولتی به آن ببخشند.
سپس به دلیل شهرت و جایگاهی که حضرت رضا (ع) در بین ایرانیان پیدا کردند و گفتگوهایی که ایشان با پیروان ادیان مختلف داشتند و احادیثی که در نیشابور نقل کردند و همچنین گزارشهای کوتاهی که از زندگی ایشان پخش شد و نوع ارتباطشان با مردم و طبقات پاییندست، در مجموع سبب شد این شخصیت بهعنوان امام هشتم شیعیان در ایران جاذبهای به وجود بیاورد که بسیاری از علما تلاش کردند اولا در اینجا مدرسه علمیه پا بگیرد، برای اینکه افراد مشتاق تحت عنایت و حمایت حضرت آموزش علوم دینی را پیگیری کنند. دوم، دفن در کنار مزار ائمه را به عنوان یک سنت شیعی، مهم برشمردند. از همین روست که مشهد، مدفن شخصیتهای علمی، سیاسی، اجتماعی و خیل ثروتمندان است.
محمد باغستانی بیان میکند: به نظر میرسد بزرگترین و مهمترین جاذبه مشهد در گذر زمان، همین پایگاهی است که به لحاظ معنوی مزار حضرت رضا (ع) در اینجا ایجاد کرده و شعاعش سراسر ایران را از قرنهای گذشته بهویژه از صفویه به اینطرف فرا گرفته است.
گذر ایام کرامتهای گستردهای که در کنار این مزار اتفاق افتاده از جمله شفابخشیهای متعدد و بهرههای کرامتیای که پیروان مذاهب مختلف مثل زرتشتیان، یهودیان، مسیحیان از حضرت بردند، میتوانسته است شوقهای مردم برای سفر و زیارت و دفن در این منطقه بیشازپیش کند.
گستردگی نامها و شخصیتهایی که در مشهد مدفون هستند آنقدر زیاد است که از فردی به نام جیگیجیگی که یک آوازخوان دورهگرد بوده تا حسنعلی اصفهانی مشهور به شیخ نخودکی را میتوان نام برد. اما در این میان، مردم فقط تعدادی انگشتشمار را میشناسند و از وجود مزارشان آگاه هستند. باغستانی با تأیید این نکته میگوید: اینکه گفتید خلأ بزرگی است در باب مزارات حرم. البته کتابهایی در این خصوص نوشته شده است.
برخی معتقدند از قبل مشاهیر مدفون در مشهد، بهویژه حرم مطهر، میتوان جاذبههای فرهنگی و مذهبی به وجود آورد، اما متاسفانه تاکنون اقدام مؤثری شکل نگرفته است. باغستانی بیان میکند: شاید بتوانیم از پارک مفاخری که در مشهد ساخته نشده است بهعنوان یک ایده کوچک نام ببریم که اکنون جای آن خالی است.
او مثالی از کشور آذربایجان میآورد و ادامه میدهد: ۲۴۲ شخصیت در بوستان مفاخر باکو نماسازی و معرفی شدهاند، از آهنگساز و ترانهخوان تا شخصیتهای سیاسی و علمی. میخواهم بگویم در یک فضای زیبا و مفرح، سنگهای ویژهای همراه با چکیدهای از زندگینامه مشاهیر در این پارک نصب کردهاند. ما از این نمونهها در مشهد کم داریم. اگر این اسامی شناسایی و سرشماری و نقشهای تهیه شود که هرکدام از این افراد از کدام بخش جهان به مشهد آمدهاند و در اینجا مدفون هستند، کاری جذاب و بجاست.
این پژوهشگر به شخصی به نام پروفسور بولون، پزشک بلژیکی که عمل جراحی معده آیتا... سید محمدهادی میلانی را برعهده گرفته بود اشاره و بیان میکند: این پزشک پس از مسلمان شدن وصیت کرده بود در شهر محل دفن آیتا... میلانی یعنی مشهد دفن شود. به اعتبار مشهد، در خواجهربیع دفن شده، اما هنوز برای مردم این شهر ناشناخته است. درحالی که باید زندگینامه او را آورد که چگونه مسلمان و در اینجا دفن شده است.
با این کار، میتوان نقشه جدیدی از مشهد باعنوان جهانشهر معنوی ترسیم کرد. شهری که آنقدر جذابیت دارد که افراد وصیت کردند در اینجا و دور از شهرشان به خاک سپرده شوند. در حالی که معمولا افرد وطن خودشان را بیشتر دوست دارند، اما اینجا به دلیل وجود بارگاه حضرت رضا (ع) و ابعاد جهانی تشیع که مرز نمیشناسد، جنبه جهانی پیدا کرده است.
شاید تاکنون به این پرسش پاسخ ندادهایم که بودن یا نبودن مشاهیر مدفون در مشهد چه تأثیری برای این کلانشهر دارد. عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی میگوید: ما هیچ نمادی از مشاهیر مدفون در حرم مطهر نداریم. یعنی حتی چند فرد راهنما که بتوانند در این زمینه به زائران اطلاعرسانی کنند چه کسانی در اینجا دفن هستند نداریم.
او با تکیه بر بیاطلاعی مردم از این قبور خاطرهای بیان میکند: روزی از محل مقبره شیخ بهایی عبور میکردم که یک روحانی داشت برای مردمی که با خودش برای زیارت آورده بود توضیح میداد. به این بخش از صحبت او رسیدم که بهاشتباه میگفت، این فرد بهایی بوده و به این دلیل که مسلمان شده در اینجا دفن است! معلوم میشود کسانی که باید در آنجا اطلاعات بدهند سر جایشان نیستند.
گاهی به جنبههای علمی و فرهنگی موجود در حرم مطهر پرداخته نمیشود، آن هم با این استدلال که شخصیت حضرت رضا (ع) تحت تأثیر این افراد قرار نگیرد. این استدلال درستی نیست، بلکه ما هنر آن را نداریم که از این ظرفیتها درست استفاده کنیم. اگر مطلب را درست ارائه کنیم، توضیح همین نکته که بزرگان به بزرگی شخصیت حضرت رضا (ع) معترف بودهاند کافی است.
راهکار او برای برگزاری ویژهبرنامههایی که بتوان اندیشه این مشاهیر را در آن تبیین کرد چنین است: ابتدا باید مسئولان حرم و کسانی را که در عرصه فرهنگی این مجموعه مقدس مسئول هستند با جلسه و ارائه درک درستی از موضوع توجیه کرد.
گاهی متوجه میشویم برنامهای برای این صحنهای بزرگ ندارند. از همین رو، یک سال پیشنهاد دادم امام رضا (ع) را بهانه قرر بدهیم برای احیای سنت و سیره ائمه. یعنی در صحنها و رواقها جلساتی به صورت روزانه بیان شود تا همه مردم به چنین آگاهیهایی برسند. هیچگاه مردم ما زندگی ائمه را از ابتدا تا آخر نشنیدهاند، چون همه برنامههای مذهبی که برگزار میشود، در ایام شهادتها و ولادتها خلاصه شده است. کجا بهتر از حرم برای شنیدن زنده ائمه؟
این افراد چه تأثیری بر جهانشهرشدن مشهد دارند و چرا هیچ کتاب درخوری با موضوع مشاهیر مدفون در مشهدالرضا (ع) ویژه دانشجویان خارجی که به مشهد میآیند و برای تحصیل در این شهر ساکن شدهاند تألیف نکردهایم؟ پاسخ باغستانی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، اینگونه است:، چون متولیان امر سرگرم کارهای خودشان هستند. مشهد باید در حدود هزار و ۲۰۰ سال پس از شهادت ایشان مرکز گفتوگوی جهانی ادیان میشد. البته باید به بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس تبریک بگویم.
برنامهای که امسال با حضور نمایندگان ادیان در دهه کرامت برگزار کردند پربار بود، اما کافی نیست. باید سازمانهای مردمنهاد داخلی در شهر اقدام کنند و کمکم در سطح فرهنگ عمومی اقدامی صورت بگیرد. شاید لازم است در گامهای نخست، از فضایی دور از حرم شروع کنیم تا رؤسا و متولیان این مرکز مهم هم متوجه این کار بشوند. مجموعه روزنامهنگاران نیز میتوانند با گردهماییهایی به بخشهایی از موضوع بپردازند.
یک استاد پیشکسوت دانشگاه در رشته تاریخ نیز بر این باور است که درباره شهر مشهد، باید تفکیک کنیم و اینگونه نیست که همین پنجاه سال پیش علما آمده و در اینجا درس خوانده باشند و این سبب بزرگ شدن شهر مشهد و شهرت آن شده باشد.
او میگوید: با ورود حضرت رضا (ع) به سناباد و توس و سپس بارگاه ایشان، شاهد بزرگ و مهم شدن این شهر هستیم. مشهد یعنی مشهدالرضا (ع) و نام دیگری برای آن نیست. اسم خاصی روی این شهر نگذاشتهاند. این موضوع نشان میدهد این شهر از یک جایگاه فرهنگی و مذهبی بالایی برخوردار است و تقدسی در این نام آن میبینیم.
سید حسین رئیسالسادات که هماکنون استاد راهنمای یک پایاننامه دکتری درباره گسترش کالبدی شهر مشهد در صد سال گذشته است، اهمیت موضوع مشاهیر مدفون در مشهد را با بررسی یک سیر تاریخی از قرن سوم تا پس از دوره پهلوی دوم بازگو میکند. او از قرن سوم تا پنجم ششم را دوره به وجود آمدن نطفههای اولیه شهر مشهد میخواند و ادامه میدهد: در این مدت، سامانیان، غزنویان و سلجوقیان را داریم و مشهد چندان گسترشی ندارد.
شهری است که شیعیان میآیند یا مجاورانی در آن سکنا میگزینند. البته در اینجا اضافه کنم که ما در مشهد بیشتر زائر و مجاور را باید استفاده کنیم، چون کسانی که به مشهد میآیند واقعا برای زیارت میآیند و در کنارش گردشگری هم دارند.
سپس میافزاید: در دوره مغول و تیموریان با توجه به خراب شدن شهرهای اطراف، مردم پراکنده میشوند و کمکم به طرف شهر مشهد میآیند که یک محل امن و مقدس بوده است. از دیگر سو، تیموریان تقریبا نظر مثبتی به تشیع داشتند و برای شیعیان احترام قائل بودند. به همین علت، اینطور نبوده است که مردم مشهد در برابر هجوم آنها موضعگیری کنند یا کشتوکشتار شود. بهویژه در اواخر دوره تیموریان، یعنی زمان سلطان حسین بایقرا و وزیرش امیر علیشیر نوایی، میبینیم که مشهد روبه گسترش است.
رئیسالسادات ادامه میدهد: بدون فاصله بعد از تیموریان، صفویه را داریم. در همین دوره صفویه علمای زیادی هستند که به حرم میآیند و مدفون هم میشود که اسامیشان در کتاب مشاهیر مدفون در حرم مطهر موجود است. اما تحلیل قضیه این است که به هر صورت دوره صفویه، سبب گسترش شهر مشهد شد، بهویژه با فشاری که ازبکان به شهرهای همجوار مشهد میآوردند، سبب شدند مردم بیشتری به این شهر امن پناه بیاورند. از دوره صفویه به بعد، مدارس علمیه زیادی در مشهد ساخته شد.
مدرسه نواب، عباسقلیخان، میرزا جعفر، باقریه و میرزا حسن نمونههایی از این مدارس هستند. ساختهشدن این مدارس سبب جذب طلبه شد و همه کسانی که به اینجا میآمدند واقعا برای درس میآمدند. این افراد بعد از مدتی همینجا میماندند، به عنوان مدرس یا روضهخوان یا افرادی که میتوانستند در سطح بهتری فعالیت کنند. برخیها هم به شهر و روستای خود برمیگشتند و منشأ خدمات فرهنگی میشدند.
این استاد بازنشسته دانشگاه یادآور میشود: در دوره صفویه شاه عباس با پای پیاده به مشهد میآمد و اینجا یک شهر زیارتی محسوب میشد. البته به مسائل دیگر شاه عباس که مشکلاتی برای مردم بلخ به وجود آورد یا ظلم و ستمهایی که کرد اشاره نمیکنم، اما با حضورش در مشهد به توسعه این شهر کمک کرده است.
او میگوید: درباره حضور چهرههای مختلف در مشهد همچنین میتوان به همایون پادشاه هند وقتی آواره شد و به زیارت مشهد آمد و علمای اهلسنت مثل روزبهان خنجی اشاره کرد که در اینجا درباره حضرت رضا (ع) مدیحهسرایی میکرد. همه اینها نشان از این دارد که چگونه مشهد در شرق ایران به قطب تبدیل شده بوده
است.
اما مشهد از جنبه اقتصادی چه جایگاهی داشته است؟ آیا این منظر میتوانسته است موقعیتی برای بزرگ شدن شهر و حضور افراد طلبه برای تحصیل در اینجا فراهم آورد؟ رئیسالسادات دراینباره میگوید: بین الجبلین، روضة من ریاض الجنة. مشهد در آن زمان فضایی جلگهای بین کوههای شمالی هزار مسجد و کوههای جنوبی بینالود بوده است.
به تعبیر دیگر، در میان دو روستای نوغان و سناباد؛ بنابراین جلگه مشهد از لحاظ اقتصادی و تأمین مایحتاج مردم فرصت مغتنمی بوده است. فضای جلگهای مشهد ایجاب میکرده است بتواند تولیدات کشاورزی منطقه بهویژه از جهت گیاهان سبز برگ را فراهم آورد. مثلا نام کوی دکترا شفتالوزا بوده است یا الندشت در خیابان کوهسنگی باغ بوده است.
همینطور میتوان به باغهایی که در خیابانهای خواجهربیع و عشرتآباد بوده است اشاره کرد. چهارباغ در مشهد نیز نشان از این دارد که این شهر به عنوان جایی که باغهای زیاد داشته و مردم استفاده میکردهاند مورد توجه بوده است. حبوبات و گندم و جو از جاهای دور و نزدیک به این شهر آورده میشد و اینجا یک بارانداز بوده که در آن تبادل کالا انجام میشده است. شاید پر بیراه نباشد که بعد از هرات، مشهد در چهارراه حوادث بوده است.
این استاد تاریخ توضیح میدهد: در دوره مشروطیت افرادی مانند مرحوم شیخ محمد آقازاده فرزند آخوند ملامحمد خراسانی و علمای دیگری به مشهد میآیند. مرحوم سید حسین طباطبایی در اینجا حوزه و کرسی درس میگیرد. به هر صورت مشهد با توجه به اینکه در این دوره اصفهان رونق خودش را کمکم از دست داده و قم هنوز مرجعیت خاصی پیدا نکرده، مشهد تشکیلاتی دارد. یعنی اگر چهار حوزه فرهنگی دروس قدیمه در ایران را مطرح کنیم: مشهد، قم، اصفهان و تهران، میبینیم تقریبا بعد از مشروطیت مشهد برای خودش جایگاهی پیدا میکند و گسترش پیدا میکند.
به باور رئیس السادات، کسانی که به مشهد میآمدند عدهای بودند که از طرف علمای نجف میآمدند تا اینجا در شرق ایران پایگاهی از لحاظ سیاسی و اجتماعی و مذهبی باشد. او میگوید: حتی مجتهدانی که احساس میکردند مشهد میتواند پایگاه فرهنگی مناسبی برای مقلدان باشد، در اینجا زمینهای برای حضور افراد فراهم میکردند.
پس از مشروطیت است که میبینیم مشهد از نظر حوزه فرهنگی و دروس طلبگی، حوزه درس فقهی رشد پیدا میکند و برای خودش پایگاه میشود. از این رو، مشهد همیشه جایگاه خود را حفظ کرد، زیرا مردم و علمایی که به مشهد آمده بودند، به هر حال اینجا ماندگار شده بودند. با اینکه تیرماه ۱۳۱۴ عدهای را تبعید میکنند، جمعیت زیادی ازجمله والد رهبر معظم انقلاب در مشهد ماندند و استوانههای فرهنگی این شهر بودند.
او بیان میکند: در دوره پهلوی، حرکتی در مشهد آغاز شد و هم حوزه و هم دانشگاه عامل جذب شدند. هیچکدام دیگری را نفی نمیکرد. یعنی نه دانشگاه حوزه را نفی کرد و نه برعکس. از سویی، مشهد پایگاه بزرگ زبان و ادبیات فارسی شد، بهویژه با استادانی که استوانههای ادبیات در ایران بودند و در مشهد حضور داشتند. این شد که مشهد با حضور آیتا... میلانی، آیتا... سبزواری و آیتا... شیرازی در دوره پهلوی دوم عامل جذب مشاهیر دینی شد.
به گفته این استاد تاریخ، در دوره رضاشاه، اتفاقی نو افتاد و مدارس علوم جدید نیز در مشهد راهاندازی شدند. به این ترتیب، مشهد جزو چند شهری شد که آموزش علوم جدید در آن پا گرفت و دبستانها و دبیرستانها تأسیس شد. شاید دانشکده ادبیات مشهد اولین دانشگاه بعد از دانشگاه تهران باشد.
هر کشور و قومی یک راهکار در زمینه حفظ مشاهیرش دارد. گاهی هم هیچ اقدامی نمیکنند. برای نمونه، در حیدرآباد هند، دیدم کسی به فکر مشاهیر نبود. در آنجا سنگقبرهای بزرگان با حاشیهنگاریهای زیبا رها شده بودند. چند تن از علمای ایرانی و اسلامی در آنجا مدفون هستند که هیچ شناساییای درباره آنها انجام نشده است.
راهکار این استاد گروه تاریخ برای برجستهسازی مشاهیر دینی و بینالمللی مدفون در مشهد بهویژه حرم مطهر رضوی این است که گروهی متشکل از مسئولان آستان قدس رضوی و فرهنگ و ارشاد اسلامی، دانشگاهیان و روزنامهنگاران برای رسیدن به دیدگاه مشترک تشکیل شود. او میگوید: شهرآرا میدانداری کند تا به نتیجه برسیم. نیاز است مجموعههای فرهنگی در راستای شناسایی و معرفی مشاهیر مدفون در مشهد که در یک مکان هم دفن نشدهاند برنامهریزی کنند. میدانیم که با محدودیتهایی روبهرو هستیم و برخی از مدفونشدگان در حرم در بخش اختصاصی حضور خانمها یا آقایان قرار گرفتهاند.
برای نمونه، بیشتر علمای بزرگی که در مشهد دفن شدهاند پشت ضریح و در بخش خانمها هستند و حضور آقایان در آنجا ممکن نیست، اما جای خالی بعضی اقدامات ساده هم به چشم میآید. به گمانم آستان قدس رضوی حتی بروشورهایی با عکس و توضیح درباره مشاهیر مدفون در حرم چاپ نکرده است که در اختیار زائران بگذارد. حضور راهنمایان در محل مزار مشاهیر و برگزاری همایش از دیگر راهکارهاست که به نظر میآید تا زمانی که بین دانشگاه و آستان قدس رضوی ارتباط تنگاتنگی نباشد، اتفاق مثبتی نمیافتد.