هما سعادتمند | شهرآرانیوز؛ رضاشاه که پیش از سلطنت، صاحب دسته و هیئت بود و در مراسم سوگواری ماه محرم شرکت میجست، پس از رسیدن به حکومت تغییر رویه داد و بهتدریج مراسم عزاداری را ممنوع کرد. او نخست محل روضهخوانی قزاقخانه را به تکیه دولت انتقال داد و از شکوه، جلال و زمان مراسم کاست.
نهم محرم سال۱۳۱۰ خورشیدی، درحالیکه زنجیرزدن و دسته راهانداختن ممنوع بود، وی در تکیه دولت حضور یافت و روضه سادهای خوانده شد. در ادامه محدودساختن روضهخوانی ماه محرم در سال بعد، ظاهرا رضاشاه در مراسم سوگواری محرم شرکت نکرد و تنها در بلدیه روضه مختصری خواندند؛ حتی برای اینکه عشق و علاقه سربازان را به امامحسین (ع) کم کنند، رژههای مخصوص و دستههای مفصل موزیک و هیاهوی بسیاری به راه انداختند تا توجه آنها را به شاه معطوف کنند.
این محدودیتها درراستای اجرای سیاست شیوههای نوین زندگی بود و هدف آن این بود که مردم بیشتر به تفریح، سرگرمی و خوشگذرانی بپردازند. ازاینرو در تبلیغات گوناگون اینگونه مطرح شد که فرهنگ گریه میبایست به فراموشی سپرده شود. مخالفان سنتهای عزاداری به بهانه اینکه فلسفه عزاداریها و بهویژه قیام امامحسین (ع) برای مردم روشن نیست یا واعظان در منابر برخی اخبار و روایات ناصحیح را نشر میدهند، به انتقاد از سنت عزاداریها برخاستند و بهجای تلاش بر زدودن حشو و زوائد، با برپایی مراسم عزاداری بهطورکلی مخالفت کردند.
آخر اسفند ۱۳۱۴ خورشیدی، پهلوی اول، دستور منع عزاداری را صادر کرد. این دستور دو روز مانده به نوروز سال ۱۳۱۵ خورشیدی، طی بخشنامه محرمانهای در وزارت داخله به استانداران ابلاغ شد. او در پاسخ به نامه ستاد ارتش درباره چگونگی برخورد با مراسم ایام محرم در مساجد و تکایا چنین نوشت: «البته باید روضهخوانی کنند و ممانعت نمیشود، ولی روضهخوانی باید در مساجد و تکایا باشد، آنهم مرتب و با قاعده و در روی نیمکتها مستمعین بنشینند و آقایان محدثین و متخصص روضهخوانی کنند.
سینهزنی و از این قبیل کارهای سابق بهکلی ممنوع است.» این شکل از عزاداری بیشتر یادآور حضور مسیحیان در کلیسا برای عبادت بود و سنخیتی با اسلام و شکل هویتی آداب ایرانیان نداشت. رضاخان در گام بعدی، عزاداری محرم در محل روضه قزاقها و زنجیرزنی و سینهزنی در تکیه دولت را ممنوع کرد و تعداد روزهای تعطیل در دهه اول محرم را از چهار روز به سه روز کاهش داد.
در این راستا، شهربانی برای برقراری مجالس عزاداری موانع و مشکلاتی به وجود آورد و از صاحبان تکایا و هیئتها خواست برای برگزاری مراسم ماه محرم اجازه بگیرند. بعدها هم حرکت دستههای عزادار در ایام عاشورا ممنوع شد. حتی اگر احیانا در بعضی خانهها مخفیانه و بهصورت پنهانی مراسم عزاداری برپا میشد، صاحبخانهها تحت تعقیب قرار میگرفتند و راهی زندان میشدند.
ناگفته نماند که واکنش استانداران به این اقدامها به گستردهشدن این روال دامن میزد، چنانکه یکی از همین رجال حکومتی در پاسخ به ممنوعیت عزاداری محرم به رضاخان مینویسد: «بنده با مراجعه به روحیات ایرانی هیچ تردید ندارم که در این مملکت، سعادت را باید عنفاً و جبراً تحمیل این مردم کرد و همین که پای زور به میان آمد، همه تسلیم خواهند شد. ولی با سفارشاتی که پیدرپی به بنده فرمودهاید، تا دستور جدی به بنده مرحمت نفرمایید، مطابق وظیفهای که دارم، مبادرت به خشونت نخواهم کرد. اما راجعبه سینهزن و دستهجات تعزیه بدون جبر و زور ممکن نیست از این کار جلوگیری شود.»
این روند تا سال ۱۳۱۶ خورشیدی هرروز سخت تر از پیش ادامه یافت، تاآنجاکه در این سال، مردم حق نداشتند در ماه محرم، از لباس مشکی، پارچه سیاه و هر جلوه محرمی دیگری برای نشاندادن عزادار بودنشان استفاده کنند. پس از این است که آژانها و عملههای نظمیه مجاز میشوند بر عزاداران در هر مجلسی بشورند و چماق بر پیکرهایی بکوبند که قلبشان شرحهشرحه داغ کربلاست.
این مجوز نهتنها حسینیهها و تکایا، که پشت دیوار خانهها و خلوت عوام را هم تفتیش میکرد تا صدای هر نجوا و شیونی را در گلو خفه کند. این شکل از برخورد با اعتقادهای دینی مردم، سبب شد خانوادههای مذهبی، آیینهای عزاداری محرم را بهشکل پنهانی و زیرزمینی یا در باغهای بیرون شهر و حتی در حمامهای عمومی با حضور تعداد محدودی از افراد برگزار کنند. سالخوردگان مشهدی در خاطراتشان گفتهاند عوامل حکومتی، علما را میگرفتند، قبایشان را قیچی میکردند و پس از یک ماه حبس، از آنها تعهد میگرفتند که دیگر روضه نخوانند. همین بود که روحانیون و روضهخوانان شهر وقتی در مجلسی حاضر میشدند، از مردم میخواستند که آرام گریه کنند، مبادا صدا به گوش بیگانهای برسد و خبر به عوامل حکومتی ببرد.
مخالفت با مراسم عزاداری سیدالشهدا (ع) تا آنجا رسید که بهجای عزاداری، کاروان شادی (کارناوال) در ایام عاشورا راه انداختند و صنوف مجبور شدند در برپایی این کاروانها شرکت کنند و هر صنفی دسته خود را شرکت دهد؛ تاجاییکه در اواخر حکومت رضاشاه حرکت کارناوالها مصادف بود با شب عاشورا و دستههای رقص و ساز و آواز به پایکوبی و شادی در شهر پرداختند؛ درحالیکه اگر احیانا افرادی از ذاکران با عبا و عمامه دیده میشد، تحت تعقیب قرار میگرفت.
تاریخ مقابله با عزاداریها در سال ۱۳۱۹ شمسی جلوههای جدیدتری پیدا کرد، زیرا شخص شمارهیک حکومت دستور داده بود همه اصناف در هر شغل و منصبی که هستند، جشنواره شادی برگزار کنند و به جشن و پایکوبی بپردازند. طبق این دستور، عدهای معلومالحال سوار بر اتول و کامیون به خیابانها ریختند، آواز خواندند و رقصیدند.