زهرا محدثی خراسانی | شهرآرانیوز - راضیه رجایی از شاعران پیشکسوت خراسانی است. رجایی علاوه بر اینکه آثار مختلفی در زمینه دفاع مقدس از وی به چاپ رسیده است، در حوزه شعر مذهبی و عاشورایی نیز جزو شاعران فعال و مطرح محسوب میشود. رجایی درباره شعر عاشورایی در اغلب قالبهای کلاسیک به ویژه غزل و رباعی شعر سروده است.
آثار منتشر شده رجایی عبارتند از «گزیده ادبیات معاصر شماره ۱۱۷»، «آسمان ابری دی» و «گزیده شعر مقاومت ایران».
غزلی از رجایی در توصیف دلاوریهای حضرت ابوالفضل (ع) در دست است که از فرازهای معنایی و محتوایی بالایی بهرهمند و جزو اشعار مطرح عاشورایی وی است؛ او در این غزل با بیانی حزن انگیز به ایثار حضرت ابوالفضل (ع) اشاره دارد و اینکه آن حضرت به عنوان سقای کربلا، رسالت خود را به نیکی به سرانجام رساند و حضور اشاراتی با این مضمون که عاقبتی خیر و نیک در انتظارش بود:
تشنه آمد کنار آب نشست، دست دریا پر از تمنّا شد
تشنهتر از همیشه بر میگشت، آسمان غرق در تماشا شد
چشم در چشم کودکان آتش، خیمه در انتظار او میسوخت
ناگهان اسب بی سوار از دور، در غباری غلیظ پیدا شد
یال در یال اسب میآمد، خبر تلخ تازهای با او
داغ شد سینه زمان ناگاه، پیش افتادنش زمین پا شد
ماه در شرم خاک میغلتید، غیرت از نام کوهها افتاد
آن طرف شب پر از سیاهی تیغ، این طرف آفتاب تنها شد
او که دریای مهربانی را، به تمنای کودکان میبُرد
تا همیشه، همیشه تاریخ دست آب آورش معمّا شد
از دیگر اشعار رجایی باز هم در توصیف حضرت ابوالفضل (ع) غزلی است با مطلع؛ «از رکعت بلند شب آسمان سر است» که شاعر در آن با دیدگاهی عرفانی به توصیف این شخصیت عاشورایی میپردازد.
از رکعت بلند شب آسمان سر است
قد قامت قد تو که ا... اکبر است
دستان تو قنوتتر مستجاب عشق
بر خشکی لبان تو آیات کوثر است
غزل با فرازهایی بلند و پربار چنین ادامه مییابد:
... جاری شده ست در رگ تو غیرت علی
بازوی پرتوان تو مفتاح خیبر است
دریا همه عطش شد و باران خون گرفت
در سینه ات که مأمن گلهای پرپر است
بی دست و اسب از قفس خاک رد شدی
یعنی برای شوق تو پرواز بهتر استای پاسدار آل نبی! در زمین چنین
آیا حسین توست که بی یار و یاور است؟!
دلهای کودکان، همه آتش گرفت و سوخت
برخیز زینب تو مگر بی برادر است؟!
رجایی غزلی در پاسداشت صبوری و استقامت حضرت زینب (س) دارد، که این غزل نیز از مفاهیمی ارزنده و پربار برخوردار است و جزو اشعار مطرح عاشورایی او محسوب میشود:
زینب که رو به هر چه غم آغوش میکشد
داغ هزار طایفه بر دوش میکشد
بر آسمان چه رفته که امروز کودکی
خورشید را شکسته و خاموش میکشد
پشت زمین شکست زمان گریه میکند
زینب حسین را که به آغوش میکشد
هر چند کوفه تا به کنون هر چه میکشد
از زخمهای گشته فراموش میکشد
از ذوالفقار خطبه زینب قلم شود
دستی که روی واقعه سرپوش میکشد
منبع و ماخذ:
راضیه رجایی، گزیده ادبیات معاصر، شماره ۱۱۷، نشر: نیستان، تهران، ۱۳۸۰.